31 - 08 - 2017
دود اختلافات در چشم ورزش کشور
رضا فراهانی- والیبال نوجوانان با مربی ایرانی و امکانات معمولی و نه خیلی سطح بالا بدون آنکه هزینههای سنگینی را به فدراسیون تحمیل کند، وارد مسابقات جهانی و سپس قهرمان جهان شد. همین موضوع نشان داد که بومیگرایی میتواند نتیجه دهد و استفاده از مربی خارجی نباید دلیلی بر فرصتسوزی انرژیهای داخل کشور شود.
البته در این برهه جای تبریک به داورزنی است که بر اساس برنامههایی که در والیبال کشور اجرا کرد، توانست والیبال را به اهداف خوبی نزدیک کند. هرچند این روزها گلایههایی مبنی بر چند مسوولیتی بودن او مطرح میشود. داورزنی از آنجایی که علاوه بر مسوولیتهای ورزشی از جمله مسوولیت مهم و حساسش در معاونت ورزش حرفهای و قهرمانی کشور مشغولیتهای زیادی هم در کار سرمایهگذاری خصوصیاش دارد مورد هجمه قرار گرفته است.
بحث و اظهارنظر در مورد عملکرد مدیران ورزشی با کسب هر میزان از موفقیت یا عدم موفقیت وجود دارد. داورزنی در والیبال نیز از این درگیریها مستثنی نبوده و نیست. گاهی اظهارنظرها نهتنها موقعیت را بهبود نمیبخشد بلکه پیچیدهتر از قبل میکند. چنین اظهارنظرهایی که مدیریت ورزش را دچار اختلال میکند، فقط در والیبال نیست و به تازگی پس از نتایج نامطلوب کشتی شاهد چنین اظهاراتی بودهایم.
پیروزی والیبال و کسب مدال طلا با چنین شرایطی بیانگر آن است که مربی توانمند و کاربلد در شرایطی بیحاشیه این توانایی را خواهد داشت که تیم را در موقعیتی خوب قرار دهد. حالا زمان آن است که با نگاه پایهای به ورزش والیبال از پایه عملکرد را مورد بررسی قرار دهیم و از سویی دیگر پیروزی این تیم در همین مرحله رها نشود و در تیم جوانان و بزرگسالان هم از این استعدادها استفاده کنیم.
مقوله استعدادیابی در همه ورزشها اهمیت بسیار ویژهای دارد و این روزها به طور کامل فراموش شده است. متاسفانه طی کردن مراحل و رسیدن به تیم بزرگسالان کاری است که به درستی انجام نمیشود و همه رشتههای ورزشی آن را فراموش کردهاند. نتیجه چنین عملکردی این خواهد بود که کیروش برای جذب ۳۵ درصد از بازیکنان تیم ملی، بررسیهای خارجی را برای رسیدن به نیروهای توانمند مورد توجه قرار میدهد، این درحالی است که سرمایه ورزشی داخل کشور بسیار قابل توجه است.
روند درست استعدادیابی و رسیدن به نیروهای انسانی توانمند از باشگاههای کوچک و در ردههای سنی پایین آغاز میشود. این بازیکنان به تیمهای جوانان هدایت میشوند که در نهایت موجب میشود تیم بزرگسالان قویتری داشته باشیم. همچنین در سالهای متوالی به دلیل حضور ورزشکاران توانمند در ردههای سنی پایین تا بزرگسال ستارههای ورزشی پا به عرصه خواهند گذاشت.
بیتوجهی به این روند ساده اما مهم، پایههای ورزش را سست میکند و حاصل آن سالها دوری تیم امید فوتبال کشور در مسابقات جهانی و نرسیدن به المپیک را شکل میدهد. این درحالی است که تیم فوتبال بزرگسالان چندین دوره به جام جهانی راه پیدا میکند و در اولین مراحل حذف میشود. دلیل چنین مشکلاتی را باید در عدم مدیریت درست جستوجو کرد.
مدیریت ورزش قهرمانی کشور باید انگیزه را در ورزش افزایش دهد. این در حالی است که با بیتوجهی نسبت به ورزشکاران ردههای سنی پایین موجب بیانگیزه شدن این افراد میشویم. یک ورزشکار وقتی با بیتوجهی مواجه میشود از ورزش فاصله میگیرد و یک نیروی موثر که میتوانست ستاره ورزشی باشد از دایره ورزش خارج میشود. خروج سرمایههای ورزش کشور به هر دلیلی که باشد پشتوانهسازی در ورزش را از بین میبرد و این روند شائبه بیتوجهی به ورزش را چندین برابر میکند. همچنین افت روزافزون ورزش را موجب میشود. این موضوع در بیشتر رشتههای ورزشی از جمله دو و میدانی، شنا، کشتی و… در حال آسیب زدن به ریشههای ورزش است.
امروز در حالی با نزول ورزش کشتی مواجه شدهایم که نیروهای کشتی کشور هرز میروند و بیتوجه از کنار آنها عبور میکنیم. اما فراموش نکنیم حمید سوریان به عنوان یکی از نوابغ کشتی کشور، توسط محمد بنا در مراحل استعدادیابی در باشگاههای محلی کشف شد. این درحالی است که رانت و رایزنی در بعضی رشتههای ورزشی و بیتدبیری در برنامهریزیها دیگر فرصتی برای جوانان علاقهمند به ورزش باقی نمیگذارد.
ورود به ورزش حرفهای و در واقع حضور در آن نیازمند هزینههایی است که بخشی از آن بر دوش ورزشکار است. حال تصور کنید کشتیگیر جوانی را که با وجود هزینههای سنگین ورزش کشتی از تغذیه تا پول لباسهایش را هم باید خودش متحمل شود چگونه میتواند با بیتوجهی مدیران ورزشی به کار خود ادامه دهد. همین موضوع موجب میشود در نهایت از عرصه ورزش خارج شود.
همه مشکلات فوق از سوءمدیریت ورزش به طور گسترده نشات میگیرد. از سویی دیگر رییس فدراسیون هزینه میکند و در نهایت هیچ نتیجهای به دست نمیآورد. نمونه این موضوع را چندی پیش شاهد بودیم. رییس فدراسیون در موردی هزینه کرد تا حاصل آن استعدادیابی باشد و بعد از مدتی همه برنامهها تغییر کرد.
هزینه غربالگری و استعدادیابی انجام شد و حاصل آن جذب سرمایههای توانمند بسیاری بود که بعد از مدتی به دلیل تغییر سلیقه مدیران آن بخش همه چیز منحل شد. حاصل چنین رفتاری نه تنها از دست دادن سرمایههای انسانی بلکه بیانگیزه و افسرده شدن سرمایههای انسانی نسبت به ورزش بوده است. این نیروها دیگر هیچ علاقهای به ورزش نخواهند داشت و انرژی آن در بخش دیگری هزینه خواهد شد.
یکی دیگر از مشکلات ریشهای ورزش این است که نسبت به مدیریت ورزشی دو نوع نگاه ثابت داریم. گروهی مدیریت ورزشی را بخشی از املاک شخصی خود میدانند و گروهی به دلیل عدم ثبات برنامهریزی حتی نمیتوانند نسبت به برنامهریزیهای خود آرامش و امنیت داشته باشند. همین موضوع بهرهوری ورزش را کاهش میدهد.
دلیل چنین رفتاری را هم شاید بتوان در نوع رفتار و خواستههای ورزشی دنبال کرد. مدیران ما مدیران هزینه هستند و سعی میکنند با هزینه کردن، نتیجه زودهنگام کسب کنند و رسیدن به نتیجه بلندمدت برایشان بیاهمیت است.از سویی دیگر جابهجایی ناگهانی مدیران را میتوان عامل اصلی و نقطه سیاه پسرفت ورزش کشور دانست. برای مثال دولت خاتمی هشت طرح جامع مدیریت ورزش را مطرح کرد و هزینه سنگین و همچنین برنامهریزیهای بلندمدتی روی آن انجام شد اما دولت بعدی پس از روی کار آمدن احمدینژاد با تغییرات اساسی در روند کاری مدیران ورزش همه برنامههای قبلی را غیرقابل قبول و نامناسب توصیف کرد و در نهایت همه برنامهها متوقف شد. توجه به این نکته که هیچ مدیری حاضر نیست برنامههای مدیر قبلی را مورد احترام قرار دهد یا حتی برنامههای خوب را ترمیم کند موضوعی خطرناک برای ورزش کشور است.
yahoo.com1@r_f60
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد