16 - 06 - 2022
درام ملتهب دادگاهی
«جهانصنعت»- بدون شک «علفزار» یکی از ملتهبترین فیلمهای جشنواره فجر ۱۴۰۰ است؛ فیلمی دادگاهی با چند قصه متفاوت و پیچیده که تمام آنها در یکی از دادسراهای اطراف تهران اتفاق میافتد. کاظم دانشی بهعنوان یک کارگردان فیلم اول مسیر سختی را برای آغاز به کار فیلمسازی انتخاب کرده است. او دست روی یک درام دادگاهی با سوژهای ملتهب گذاشته، فیلمی که کارگردانی آن بسیار سخت و دشوار است. درامهای دادگاهی در محیطی بسته میگذرند و فیلمهایی که چنین خصوصیتی دارند باید به شکلی کارگردانی شوند که تماشاگر بعد از چند دقیقه احساس خستگی نکند. کارگردان علاوهبر اینکه باید مراقب باشد تا نقاط عطف داستان از دست نرود، حواسش باشد تا ریتم سکانسهای طولانی فیلمش را هم حفظ کند تا تماشاگر خسته نشود.
دانشی در فیلم علفزار نشان میدهد که این کار را خوب بلد است. تماشاگر هنگام تماشای فیلم با اینکه اکثر زمان آن در یک مکان اتفاق میافتد احساس خستگی نمیکند و با داستان همراه میشود.
علفزار فیلم موفق کاظم دانشی برای ورودش به سینمای بلند، داستانگو و حرفهای است. دغدغه داستانگویی در سینمای ایران همواره در مرز شعار و اعتراض در حرکت است و خوشبختانه دانشی با شناختی که از سینمای قاضی صف ایران دارد سعی کرده کنشی ایجاد کند که در انتها باعث توجه به علوم انسانی میشود.
به عنوان مثال بخشی از فرهنگ زیرپوستی جامعه را در فیلم سینمایی «زندگی خصوصی» فرحبخش میبینیم که چگونه بیاخلاقی، بیوجدانی را تولید میکند و در نهایت این دو ابژه برای حفظ آبروی فرد دست به جنایت میزنند. در سینمای فرهادی ابژهها تبدیل به شک میشوند تا جذابیت را افزایش دهند اما باید در مورد «علفزار» اینچنین نوشت: فیلمی که میگوید آبرودار بیوجدان، بیآبروترین فرد یک جامعه است.
«علفزار» چند قصه متفاوت را دنبال میکند، داستانهایی که هرکدام بیانگر یکی از معضلات مهم جامعه امروز ایران هستند. دانشی تلاش کرده داستان این آدمها را کاملا منطبق بر واقعیت جاری در جامعه تعریف کند و ذرهای از رئالیسم خشک و خشنی که مدنظرش بوده کوتاه نیاید. داستانهایی پیچیده که مدام به هم قطع میشوند و تماشاگر را درگیر و مشتاق تماشای فیلم نگه میدارند. فیلم شخصیتپردازی نسبتا خوبی هم دارد و موفق میشود تصویر ملموس و انسانی از کاراکترها به تماشاگر ارائه دهد. در این فیلم تمام شخصیتهای فیلم با دقت پرداخت شدهاند و هیچکدام به حال خود رها نشدهاند و کارگردان به همه آنها فرصت ابراز وجود و عرض اندام میدهد.
این درست است که بازپرس بشارت در مرکز قصه قرار دارد و شخصیت اصلی به حساب میآید، اما بقیه شخصیتها همعرض و به اندازه مساوی در پیشبرد این درام چالشبرانگیز نقش دارند و این یکی از مزیتهای «علفزار» است.
بدون شک تیم بازیگران «علفزار» یکی از بهترین تیمهای بازیگری سالهای اخیر سینمای ایران است. پژمان جمشیدی بهترین بازی عمرش را تاکنون در نقش بازپرسی که میان وجدان و واقعیت گرفتار شده انجام میدهد. جمشیدی جزئیات فراوانی به نقش بازپرس بشارت اضافه کرده که باعث شده تماشاگر کاملا با این کاراکتر احساس همدلی کند. سایر بازیگران فیلم (حتی آنهایی که نقشهای فرعی را بر عهده دارند) کارشان را به درستی انجام دادهاند. مشخص است که کارگردان توانسته کاراکترها را به درستی برای بازیگران تحلیل کند تا بازیگران با تکیه بر همین درک درست بازیهای خوبی ارائه دهند.
صدف اسپهبدی در نقش یک دختر معتاد پدیده این فیلم است، او این نقش را به شکلی ایفا کرده که بدیلی در سینمای ایران ندارد؛ به همین دلیل او برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر مکمل زن در چهلمین دوره جشنواره فیلم فجر شد. «علفزار» باوجود ضعفهایی که دارد فیلم جسورانهای است. دانشی با همین فیلم نشان میدهد از درگیر شدن با سوژههای سخت نمیترسد و بلد است چنین فیلمهایی را به شکلی بسازد که تماشاگر با داستان درگیر شود و هنگام تماشای فیلم احساس خستگی نکند.
در علفزار بازیها روان و باورپذیر است و از ریتم تند فیلم جا نمیمانند. کاراکترهای اصلی با قرار گرفتن در موقعیتهای مختلف به خوبی معرفی میشوند و به گذشتهسازی ذهن مخاطب کمک میکنند. فضای فیلم هیستریک و استرسزاست و آدرنالین تماشاگر را در سطح قابل قبولی نگه میدارد. فیلم از پرگویی بیمورد پرهیز کرده و باوجود صحهگذاری بر ارزشهای اخلاقی، شعاری و کلیشهای نیست. برخی جاها تابوشکنی کرده و به جای پاک کردن صورت مساله سعی در بیان مشکل کرده، همچنین بسیاری از سمتها و موقعیتها مثل دادستان و شهردار و کاندیدای انتخاباتی و پرستار و پزشک را از دم تیغ انتقاد گذرانده است.
کاظم دانشی اکنون که فیلم نخست خود را پشت سر گذاشته است بیش از هر زمان دیگری باید مراقب باشد که آثار بعدیاش شبیه دیگران نشود و سینمای مستقل خود را سر و شکل بدهد. فیلمهای سالهای اخیر به جای اینکه تلاش کنند تا یکدیگر را تکرار نکنند فقط در بیان روایت بیپردهتر و عریانتر شدهاند و این رویه غلط، زمان زیادی جواب نخواهد داد.
در نقدی دیگر درباره این فیلم آمده است: پرداختن به سرچشمهها و سرشت نیروی اخلاقی، مهمترین مضمون فیلم «علفزار» است؛ رویکردی که بر سراسر فیلم از سوی مرد بازپرسی که اخلاق و وجدان برای او مهم است جاری و حاکم است. شبحی زنده در میان ویرانههای زمانه ما! جهانی از شرمهای فروخورده!قهرمانی که آرزوی بازگشت نظم اخلاقی در او متبلور است، نظمی که از وجدان و سرشت آدمی نشات میگیرد.
او به دنبال راهی نه برای تخدیر و گریز بلکه پذیرش و استقبال از درد است که آرامبخش وجدان اوست. هم تباهی را میبیند هم رستگاری را که در ازدحامی از تباهی و دروغ به دنبال جوانمردی و انسانیت میگردد. «علفزار» نمایشگر واقعیتهای اجتماعی است و فیلمساز با روایتی واقعی و مستند شیوههای عمل، فکر و احساس را که در بیرون از افراد وجود دارد و از قدرت و قوت اجباری برخوردار است مورد بازاندیشی قرار میدهد.
«علفزار» روایت سرگشتگی و استیصال آدمی است. نمایش بیمحتوای ترسناک قدرت و مصلحتهای شخصی است. نمایش صاحبان قدرت است که ناشیانه ادای شرافت و متانت را در میآورند و شبانهروز درگیر مبارزهای مذبوحانه برای حفظ طبقه و جایگاهشان هستند.
سرگذشت انسانهایی نادر که میان وظیفه، قانون و وجدان در تقلا هستند و با خیر و شر، تکگوییهای منفعتطلبانه، بیمارگون و لجامگسیخته در نبردند تا زیبایی حقیقت را متبلور کنند.
حقیقتی که در وانفسای زندگی انسانی، زیبایی تام و تمام است، نبرد نابرابر قدرت و جبر با وجدان آدمی سالم و رها از یوغ ظلمت؛ مبارزهای که از ابتذال روح جلوگیری میکند. فیلم روایت بازپرسی است که هرچه میرود به انتهای مسیر نمیرسد و در مواجهه با مسائلی است که با اصول و قاموس او نمیخواند. شهردار یک شهر میخواهد با اعمال نفوذش خون فرزندش را فدای کسب قدرت و اعتبار خود کند.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد