17 - 04 - 2017
آفتی به نام تخصصگرایی افراطی
سهراب نوروزی- در آستانه انتخابات شوراهای شهر، حرف از ضرورت «متخصص» بودن کاندیداها فراوان شنیده میشود. با ثبتنام تعداد زیادی از ورزشکاران، هنرمندان و روزنامهنگاران این پرسش اعتراضی پیش آمده که این افراد که تخصص لازم برای نمایندگی شورای شهر را ندارند چرا میخواهند وارد معرکه شوند. چندی پیش محمد فاضلی، متخصص جامعهشناسی، در صفحه شخصی تلگرام خود یادداشتی را منتشر کرد که در آن نوشته بود وقتی ما برای تعمیر توالت خانه از متخصص آن کمک میگیریم، چطور برای اداره صحیح شهر به جای متخصصان امر به کشتیگیر، مشتزن، فوتبالیست، خواننده یا هنرمند اعتماد میکنیم. پس از آن نیز ناصر براتی در معماریآنلاین مطلبی را در حمایت از «تخصصگرایی» منتشر کرد که در آن متذکر شده «در انتخاب فهرست نامزدهای عضویت در شوراهای شهرها توسط جناحهای سیاسی و انتخاب آنها توسط رایدهندگان، باید تخصص در رشتههای مرتبط با شهرسازی و مدیریت شهری در اولویت اول قرار گیرد.» ادعای اصلی تز «تخصصگرایی» این است که برای حل مشکلات شهر داشتن تخصص کفایت میکند. در نتیجه شهر وقتی درست اداره میشود که اعضای شورای شهر از متخصصان این امر باشند. اما این ادعا دو ایراد بسیار بزرگ دارد که صدق آن را باطل میکند. اولین ایراد این است که وقتی از تخصص «لازم و مرتبط» با عضویت در شورای شهر حرف میزنند اصلا مشخص نیست دقیقا از چه تخصصی حرف میزنند. دومین ایراد اینکه تخصص شاید بتواند مشخص کند که فرد صاحب آن (متخصص) چه کاری را «بلد» است انجام دهد اما نمیتواند تعیین کند آن فرد چه کاری را «باید» در مقام عضو شورای شهر انجام دهد.
در مورد ایراد اول میتوانیم به این سوال فکر کنیم که شورای شهر دقیقا به چه تخصصی نیاز دارد. براتی در مقاله خود مدعی است «شهرسازی» همان تخصص لازم و مرتبط برای عضویت در شورای شهر است که البته درست نیست چرا که اولا مسوولیت اعضای شورای شهر با متخصصان حوزه معماری و شهرسازی مشغول در شهرداری تفاوت ماهوی دارد و ثانیا نگاه دقیقتر به ساختار و نیازهای شهر مشخص میکند که تخصصها و مهارتهای بسیار متنوعتری نیاز است. به عنوان شروع میتوان در وهله اول فهرستی از رشتههای دانشگاهی مرتبط تهیه کرد (هرچند ضرورتی ندارد فرض کنیم تخصص افراد همان رشته دانشگاهیشان است) مانند مدیریت شهری، معماری، جغرافیا، حقوق، سیاست عمومی، بهداشت، عمران، حسابداری و بودجه، محیط زیست، مدیریت حملونقل، مهندسی کیفیت هوا و آب، مدیریت بحران، اورژانس، طراحی، آموزش، توریسم، صنایع دستی و… اما این فهرست پایان ندارد چرا که شهر زیستبومی است بسیار متنوع که حتی استفاده از تخصص هنرمند و ورزشکار نیز برای بهبود کیفیت آن ضروری است. مثلا اگر قرار است در مورد گسترش امکانات ورزشی شهر تصمیمگیری شود، چه کسی بهتر از یک ورزشکار تخصص این امر را دارد، علاوه بر این، اعضای شورای شهر نماینده مردم شهر هستند و باید بتوانند به شکل مفید و مستمر با آنها در تماس بوده و دغدغههای آنها را به شهرداری منتقل کرده و از آن مصوبات و برنامه استخراج کنند. سوال این است که برای چنین کار مهمی، دقیقا چه تخصصی نیاز است. قطعا هیچ مدرک دانشگاهی برای این مورد کاربرد ندارد بلکه تجربه کار مفید با مردم و اجتماعات و نیز قانونگذاری نیاز است. اگر بخواهیم از تز «تخصصگرایی» پیروی کنیم، مجبوریم به تعداد نیازهای شهر، تخصص برای اداره آن داشته باشیم که این غیرممکن است چراکه این فهرست پایانی ندارد. در نتیجه به سوال اولیه بازمیگردیم: برای عضو شورای شهر بودن دقیقا چه تخصصی لازم است، اگر پاسخ این است که به تخصصهای بسیار و متنوع نیاز داریم، پس باید اجازه دهیم افراد با هر تخصصی که تا حدی مرتبط است وارد کارزار انتخاباتی شوند. نمیتوان با پیشفرض غلط ادعا کرد«شهرسازی» تنها تخصصی است که میتواند یک شورای شهر کارآمد بسازد. در ضمن برخلاف تصور فاضلی و سایر تخصصگرایان، شهر با توالت فرق بنیادین دارد و فرقش دقیقا در تنوع و تعدد نیازها و ضرورتهایی است که زیستبوم انسان شهرنشین را میسازد. اگر تخصصگرایان با این استدلال قانع نمیشوند، کافی است نگاهی به تخصص و مدارک تحصیلی اعضای شورای شهرهای پیشرفته دنیا بیندازند. تنها به عنوان یک نمونه، بررسی وبسایت این شورا نیویورک مشخص کرد که از ۵۱ عضو این شورا ۹ نفر اصلا دانشگاه نرفتهاند و شش نفر نیز آخرین مدرک خود را از کالج دریافت کردهاند. همچنین در میان دانشگاهرفتهها حقوق بیشترین تعداد را داشت و مدارکی چون ادبیات انگلیسی، پرستاری، مدیریت شهری، داروسازی، علوم سیاسی، هنرهای تجسمی و تاریخ وجود دارد. اما اگر از قید مدرک بگذریم و به تجارب کاری این افراد نگاه کنیم، میبینیم اتفاقا هر کدام تجربههای ارزشمند اجرایی و سازنده فراوانی در زمینههای مختلفی چون بودجه، مدیریت، روابط عمومی، آموزش، بهداشت، هنر، ترافیک و در یک کلام «زیست جمعیِ شهری» داشتهاند. حرف اصلی این است که به بهانه تخصصگرایی جلوی ورود افرادی که تجربه و دانش مرتبط با بهبود زندگی شهری را دارند نگیریم؛ داشتن تخصص از نوع مدرک دانشگاهی شاید مفید باشد اما نه لازم است و نه کافی.
ایراد دوم تز تخصصگرایی مهمتر از اولی است: تخصص(هر چه باشد) به عضو شورای شهر نمیتواند بگوید که «وظیفه»اش چیست و آن وظیفه را چطور «باید» انجام دهد. در وضعیت کنونی شورای شهر تهران و با توجه به تلاشهای ارزشمند افرادی چون دکتر حافظی، بیش از هر چیزی به شفافسازی بودجه و برنامه و نیز نظارت دقیق و بیطرفانه بر عملکرد شهرداری نیاز است. درست است که شهرهای بزرگ مانند تهران مشکلات متعددی چون ترافیک، برجسازی، مدیریت بحران، کیفیت هوا و مشکلات زیست محیطی دارند اما دلیل اصلی حل نشدن این مشکلات طی چند دهه فرصتی که شهرداریها داشتهاند در سوءمدیریت و فساد سیستماتیک شهرداریهاست. وظیفه اصلی شورای شهر نیز پیدا کردن ریشه این مشکلات و رفع کردن آن است. به همین دلیل هرچند مهم است که اعضای شورای شهر کاری را که بلد هستند انجام دهند (تخصصشان) اما اینکه بدانند کاری که «باید» انجام دهند چیست و چطور برای انجام آن برنامهریزی کنند، ضروریتر است. در اینجا منظور کلیشه رنگ و رو رفته دوگانه تخصص، تعهد نیست، بلکه منظور فراتر از تعهد است. عضو شورای شهر باید برنامه، شهامت، عظم راسخ و ابزارهای لازم برای نظارت بر شهرداری و شفافسازی وضعیت مالی و مدیریتی و فنی آن را داشته باشد. به عنوان مثال عضو شورای شهر باید بداند چطور از ابزارهای سیاسی و رسانهای به درستی استفاده کند تا فساد در سازوکار شهرداری آشکارتر و در عین حال کمتر شود. هر فردی که کاندیدای شورای شهر تهران میشود، باید برای این سوالات پاسخ درستی داشته باشد: چرا طرح تحقیق و تفحص املاک نجومی به نتیجهای نرسید، چرا طرح تحقیق و تفحص فاجعه پلاسکو به نتیجهای نرسید، استخدامهای نجومی شهرداری تهران چه شد؟ و مهمترین سوال اینکه برنامه عملی برای مبارزه با فساد و سوءمدیریت سیستماتیک شهرداری چیست، در همین زمینه بد نیست نامه خداحافظی و تشکر دکتر حافظی منتشر شده در کانال تلگرامیشان را نیز بخوانیم تا متوجه سترگ بودن و ضرورت این مبارزه شویم. کار شورای شهر به ذات خود یک کار سیاسی است (که البته با سیاسیکاری تفاوت بسیار دارد) و عضو موثر شورای شهر باید بداند و بتواند از پس این کار برآید. مگر فسادها و تخلفاتی که تاکنون وجود داشتهاند، نتیجه عدمتخصص بوده است که مدعیان تخصصگرایی معتقدند تخصص میتواند مشکل شهرها را حل کند؟ مگر فرد متخصص نمیتواند عمدی یا سهوی درگیر فساد یا سوءمدیریت شود. خلاصه کلام این است که اگر فردی دانش و تجربه و شهامت و سلامت و ابزار و صداقت کافی برای مبارزه با این فساد و سوءمدیریت را ندارد، هر تخصصی هم که داشته باشد بیارزش است.
داشتن تخصص در شورای شهر احتمالا اثر مثبت خواهد داشت اما نباید آن را جایگزین عواملی دانست که برای حل مشکلات شهر و شهرداری ضروری است. آنچه لازم است دانش و تجربه کافی برای مبارزه با فساد و سوءمدیریت نهادینهشده در شهرداریهاست. توسل به تخصصگرایی بهجای مقابله با مشکلات اصلی تنها درمان این فساد و سوءمدیریت را به تعویق میاندازد.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد