21 - 05 - 2020
محیطزیست، محور استراتژیک حیات بشری
دکتر علی احمدبیگی- قرن بیستویکم و انسان امروزی و جامعه با نرمترین نبردهای انسان با انسان و طبیعت، کشندهترین اثرات را بر کره خاکی و محیط و جان خود انسان میگذارد. از یکصد سال پیش علوم بشری در راه رشد و تکامل گامهای مهم و اساسی برداشته است. حوزه شیمی و بیولوژی یکی از مهمترین حوزههایی بوده که به علت نیاز شدید بشر به مسائل درمانی و تولید دارو برای مبارزه با بیماریها و پیشگیری از انواع بیماری و انجام دیگر ترکیبات خاص شیمیایی و مختلف پیشرفتهای بسیار چشمگیری داشته است.
از این تحولات و پیشرفتهای علمی در بخشهای شیمی و شیمیایی ضمن بهرهبرداری مثبت، سمتوسوی استفادههای منفی و مخرب در زندگی انسان و محیط آن نیز آغاز شد که موجب جنگهای منطقهای و جهانی شد و انسان علیه همدیگر و مطامع و منافع سیاسی و اقتصادی به تخریب محیطزیست خود و کشتار دیگر انسانها پرداخت. آغازین این حرکت از ترکیبات شیمیایی مواد در سالهای ۱۸۶۷ توسط آلفرد نوبل موجب کشف و تولید دینامیت شد که ضمن اینکه بسیار برای بشریت مفید است و همیشه اثرات کاربردی مهمی دارد موجب جسارت و ایجاد جنگها و کشتار انسانها نیز شده و کماکان امروزه به شکل بسیار تکنیکال و کلاسیکتر همین مسیر را ادامه میدهد.
محیطزیست انسان یعنی کره خاکی نعمتی ویژه و خاص است. ضمن اینکه بسیار ارزشمند و غنی است. دارای پیچیدگیهای منحصر است. بهرهبرداری و استفاده مثبت از آن به مهمترین مخلوق روی این زمین بستگی دارد یعنی انسان. در بررسی این انسان باید شناخت ویژه از طبیعت انسان پیدا کرد. امروزه تکامل بشر در تمامی زمینههای علوم اثرات ارزشمندی در محیط زندگی به وجود آورده ولی رعایت حریم زیست انسان و تمامی دیگر مخلوقات در محیطزیست کمتر مورد توجه واقع شد که این عدم توجه خطرات بسیار جدی و بالقوهای را برای حیات به وجود آورده. با این حال جهان ما در گذشته نزدیک تغییرات بسیاری کرده و در بسیاری موارد عمل به دستورهای تکاملی در حوزههای محیطزیست و توجه به چارچوبهای حفظ محیطزیست در آن خوشبختی فردی و اجتماعی را به سوی یک تعادل روحی و محیط زندگی بهتر سوق خواهد داد. این موضوع مهم در گرو شناخت طبیعت انسان است.آیا طبیعت انسان را میتوان تغییر داد یا با شناخت آن مدیریتش کرد؟ اساسیترین و بحثبرانگیزترین موضوع در این چارچوب تربیتپذیر بودن طبیعت انسان است. در نگاه غالب، انسان موجودی دورگه میان حیوان و فرشته به شمار میرود که برای رسیدن به کمال باید با تلاش از حیوانیت خویش فاصله بگیرد و از آن بگذرد.
به گفته نیچه، فیلسوف آلمانی انسان چیزی است که باید بر او چیره شد اما با چشمانداز کنونی بعید به نظر میرسد که امکان تغییر در طبیعت و رفتار کنونی او در آینده نزدیک فراهم شود.
شناخت متن و طبیعت وجودی انسان به ما کمک میکند از طریق دستکاری و تنظیم و رعایت محیطزیست و زندگی آن و برخی مداخلههای دیگر از چالههای طبیعتمان پرهیز کنیم و در آنها نیفتیم. ابعاد گوناگون طبیعت انسان از جنسیت و خشونت گرفته تا فرهنگ و اخلاق و سیاست اثرات خاص خود را در محیط زندگی و طبیعت و تمامی حیات و آب و هوای این سرزمین رنگارنگ موثر و نمایان است. عصر حاضر دستخوش فعالیتهای آبادگرانه و ویرانگرانه خود انسان است. حیات کنونی بر اثر حرکات و تحرکات نامتعادل بشر و دستیابی به عناصر بسیار خطرناک شیمیایی و بیولوژیک کاملاً محیطزیست را تهدید کرده و متاسفانه در برخی موارد اقدام و عمل نابخردانه سیاسیون حال حاضر جهان به این اقدام مخرب سرعت بخشیده. عدم توجه برخی حکومتها و سیاستمداران جهان به زندگی و تبعات کارهای ناسنجیده خسارتهای زیادی به نفس کشیدن زمین و محیطزیست وارد کرده است.
کشورهای صنعتی و پیشرفته امروز بیشترین خسارت و نابودی محیطزیست و حتی اکوسیستم حیات وحش دنیا را تهدید میکنند و خسارتهای جبرانناپذیری وارد کردهاند.
با بررسی حوزههای بیولوژیک و بیوشیمی و همچنین زرادخانههای شیمیایی و هستهای کشورهای مختلف در دنیا به سادگی میتوان دریافت که این زرادخانهها حیات بشری را کاملاً تهدید میکنند که نمونههای زیادی از این تهدید متاسفانه خواسته یا ناخواسته خودش را نشان داده مانند حادثه چرنوبیل که هنوز اثرات مواد رادیواکتیو بر محیطزیست و آلودگی آب و خاک و حتی کشاورزی منطقه محل حادثه بعد از سالها وجود دارد.
این زرادخانهها به سیاسیون و رهبران برخی کشورهای جهان این انگیزه را داده که در نبرد و درگیری با رقبای خود از این ابزار یعنی سلاحهای شیمیایی و بیولوژیک استفاده کنند. همین رفتار انسان، در سرزمینها و نقاط مختلف موجب نسلکشی و تخریب محیطزیست و از بین بردن حتی گونههای جانوری محیط و جنگل و اطرافمان شده که حیات و بقای بشری را نیز به نوعی تضمین کرده و حیاتبخش است.
به جرات میتوان گفت تمام مشکلات بشر از این واقعیت ریشه میگیرد که ما نمیدانیم چه هستیم و با هم توافق نداریم که چه میخواهیم باشیم. روابط سیاسی بینالملل به گونههای مختلفی مرتب متغیرهای زیادی را رقم میزند. به همین علت بشر خود را گم میکند و متاسفانه با رفتارهای بسیار خشن با طبیعت و محیطزیست برخورد میکند. هر چند در دهههای اخیر تلاشهای قابل تحسینی از سوی دانشمندان محیطزیست شده که بتوانند از استراتژیکترین موضوع زندگی بشر که محیطزیست است حفاظت کنند ولی افراد سودجو و بازرگانانی مانند دونالد ترامپ که فقط با قدرت پول متاسفانه افسار رهبری مهمترین کشور قدرتمند جهان را در دست میگیرند و بدون هیچ دانش و تجربه سیاسی دنیا را با خطرات متعدد روبهرو میکنند و به خصوص از پیمانهای مهم حفاظت از محیطزیست دستوری و آمرانه خارج میشوند لطمهای بسیار سنگین برای جامعه بشری بود. این از اشکالات امروز جهان محسوب میشود که تلاشهای اندیشمندان محیطزیست را کمرنگ میکند و از بین میبرد.
یکی از شرایط بسیار خطرناک امروز وضعیت دیاکسیدکربن و اتمسفر زمین است که به بالاترین میزان خود در هزاران سال گذشته رسید. لایه ازن در پوشش سپهر رقیق و بر فراز قطبهای زمین سوراخهایی ایجاد میشود. حوادث بسیار وسیع طبیعی و صنعتی در سراسر دنیا از آتشسوزیهای آمریکای جنوبی و آفریقا گرفته تا سایر مواد سمی که به هوا برمیخیزد دود نیتروز اکساید در لایه بالایی گشت سپهر (تروپوسفر) مینشیند و به سمت شرق به آن سوی اقیانوسها برده میشود. شبها سطح خشکیها با میلیونها نقطه نور روشن میشود که در اروپا، ژاپن و شرق آمریکای شمالی به هم میپیوندند تا به شکل نوارهای درخشان درآیند. نیمدایرهای از آتش از جنس شرارههای گاز مشتعل خلیجفارس را دربر میگیرد. اینها بخش کوچک و بسیار مهمی از تخریب و اعمال انسانهای امروزی نسبت به جایگاه محیطزیست است. متاسفانه تاس داروین برای زمین (به عبارتی برای خانه بشریت توسط خود انسان) بد چرخیده است. ما انسانهای قبیلهای به شیوهای تهاجمی قلمروطلب هستیم. خودخواهانه به تخریب محیط میپردازیم و به داشتن فضایی شخصی بیشتر از نیازهایمان روی میآوریم.
با آنکه امروزه بیشتر جوامع انسانی به رژیم غذایی کمابیش گیاهی محدود شدهاند اما باز بشریت سرگرم بلعیدن بخش بزرگی از بقیه جهان زنده است، بین ۲۰ تا ۴۰ درصد از انرژی خورشید که میتوانست تبدیل به بافت پوشش گیاهی طبیعی شود را به خود اختصاص میدهیم به ویژه با مصرف محصولات کشاورزی و الوار، ساختوساز ساختمانها و جادهها و ایجاد زمینهای بایر. در جستوجوی بیوقفه برای غذای بیشتر حیات جانوری را در دریاچهها، رودخانهها و اکنون حتی در اقیانوسهای آزاد کاهش دادهایم و هوا و آب را در همه جا آلوده میکنیم، سطح سفرههای آب زیرزمینی را پایینتر میبریم و گونهها را منقرض میکنیم.
خلاصه آنکه گونه انسان خطری است که محیطزیست را شدیدا تهدید میکند و شاید تقدیر این بوده که معجونی مرگبار برای زیست سپهر باشد و شاید این یکی از قوانین تکامل باشد که در این مواقع هوش معمولاً خودش را از بین میبرد. به نظر من این سناریو را باید قبول کرد؛ سناریویی عبوس برپایه چیزی است که میتوان آن را اصطلاحاً نظریه ویرانگری طبیعت انسان نامید. بر اساس این نظریه انسان به وسیله میراث ژنتیکیاش طوری برنامهریزی شده که چنان خودخواه باشد که خیلی دیر در برابر جهان احساس مسوولیت کند.
باید توجه داشت که در قلب جهانبینی محیطزیستگرایی این اعتقاد راسخ وجود دارد که سلامت جسمی و روحی انسان وابسته به پایدار نگه داشتن این سیاره در وضعیتی نسبتا دگرگون نشده است.
زمین به معنای واقعی و ژنتیکی آن خانه ماست؛ جایی که بشر و نیاکانش میلیونها سال تکاملشان روی آن زیستهاند. اکوسیستمهای طبیعی، جنگلها، آبسنگهای مرجانی و آبهای شور، جهان را دقیقاً همانطور نگه میدارند که میخواهیم باقی بماند.
ادامه در صفحه ۳
هنگامی که محیطزیست جهان را تباه و تنوع حیات را نابود میکنیم، در واقع داریم یک سیستم پشتیبانی را از کار میاندازیم که پیچیدهتر از آن است که بتوانیم درکش کنیم، چه رسد به آنکه در آیندهای نزدیک بتوانیم چیزی را جانشین آن کنیم. به عقیده دانشمندان علوم فضایی انواع عملاً نامحدودی از محیطهای سیارهای دیگر وجود دارد که تقریباً هیچکدام از آنها با زندگی انسان سازگار نیستند.
بنابراین امروزه زمین تنها دارایی بشریت است که میتوان بقای انسان را در خود زنده و پویا و متکاملتر حفظ کند و به جلو ببرد. در این اواخر مادر زمین گایا (Gaia) نامیده شده که سنگ جوشی تخصیصیافته از جانداران و محیط بیجان است که با اقدامات بیفکرانه ما بیثبات و مرگبار میشود.
بد نیست در این مجال کوتاه اشارهای به این مطلب شود که در جنبشهای دو رگهای همچون اکوفمینیسم که معتقد است مادر زمین پرورشگاه تمام اشکال حیات است باید همچون جوامع پیشامدرن (پارینهسنگی و باستانی) به آن احترام گذاشت و عشق ورزید و اینکه تجاوز به اکوسیستمها ریشه در مفاهیم، ارزشها و نهادهای مردسالارانه دارند! البته از دیدگاه من چنین مطلبی خیلی راحت نیست ولی اشاره به این موضوع خالی از لطف به جنبش اکوفمینیستی برای زنان بشریت در این مقاله نبوده است.
به هر حال محیطزیست یک مقوله بسیار اساسی و استراتژیک حیات بشری است. امروزه در عالم سیاست و روابط بینالملل این موضوع روزبهروز به صورت راهبردی اجتنابناپذیر نمایانتر میشود. به همین دلیل خوشبینی وجود دارد که باور کنیم وارد عصری شدهایم که شاید روزی با شجاعت و هوشمندی و درایت آن، قرن محیطزیست نامیده شود.
در کنفرانس محیطزیست و توسعه سازمان ملل متحد که در ژوئن ۱۹۹۲ در ریودوژانیرو در برزیل برگزار شد بیش از ۱۲۰ رییس دولت گرد هم آمدند تا کمک کنند مسائل محیطزیست به صحنه مرکزی تصمیمگیریهای سیاسی نزدیکتر شود. در ۱۸ نوامبر سال ۱۹۹۲ بیش از ۱۵۰۰ دانشمند برجسته از ۶۹ کشور جهان هشداری به بشریت صادر کردند که بر اساس آن جمعیت بیش از حد، تباهی محیطزیست آینده حیات را به خطر انداخته است. این موضوع به مسالهای جهانی تبدیل شده. مذهبیون و رهبران دینی جهان مسائل محیطزیست را به عنوان مساله اخلاقی میدانند.
در می ۱۹۹۲ رهبران بیشتر مذاهب بزرگ آمریکایی به عنوان مهمان مجلس سنای ایالات متحده با دانشمندان دیدار کردند تا بیانیه مشترک دین و علم درباره محیطزیست را تدوین کنند که همه به اهمیت حفاظت از تنوع زیستی برای آینده کشورشان پی بردند.
باید توجه داشت علم و فرآیندهای سیاسی را میتوان برای مدیریت محیط فیزیکی غیرزنده به کار گرفت. دست انسان اکنون بالاتر از هر مطلب فیزیکی است. لایه ازن در اتمسفر فوقانی را میتوان با حذف CFCها کمابیش احیا کرد. دیاکسیدکربن و گازهای گلخانهای دیگر را میتوان دوباره به غلظتهایی بازگرداند که روند گرمایش جهانی را کند سازند. دست انسان بالاتر از پایدارسازیهای فیزیکی است که میتواند اثرات مثبت و منفی در تخریب یا حفاظت از محیطزیست داشته باشد ولی دست انسان بالاتر از پایدارسازیهای زیستی نیست.
برای مدیریت تفصیلی اکوسیستمهای طبیعی و میلیونها گونهای که در آنها زندگی میکنند هیچ راهی متصور نیست. شاید نسلهای آینده بتوانند از عهده چنین کاری برآیند اما تا آن زمان دیگر برای اکوسیستمها و شاید برای ما خیلی دیر شده است با آنکه طبیعت بیانتها به نظر میرسد.
بشر سرگرم رنده کردن تنوع آن است و با تداوم روند کنونی ظرف یک قرن سرنوشتی جز تبدیل شدن به سیارهای فقیر در انتظار زمین نیست و انقراضهای دستهجمعی با فراوانی روزافزون از تمام بخشهای جهان گزارش میشود. بخشی از این انقراضها پیشبینی میشود شامل نیمی از ماهیان آب شیرین شبهجزیرهای مالزی. بیش از ۶۸ گونه از صدف دوکفهای آبهای کمعمق رودخانه تنسی آمریکا، حدود ۲۰۰ گونه گیاهی در کل ایالات متحده، نابودی زیستگاههای طبیعی به ویژه جنگلهای استوایی و خیلی دیگر از انواع مبانی جانوری و زیستی به انقراض کشیده خواهند شد.
این مساله از سیاست و حتی اقتصاد برای بشریت و بقای آن از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است. حتی اگر امروز زیستشناسان معادل تاکسونومیک پروژه منهتن (پروژهای بود در زمان جنگ جهانی دوم در آمریکا که به ساخت نخستین بمب اتمی انجامید) را وارونه اجرا کنند و فرهنگ تمام گونهها را دستهبندی و حفظ کنند باز هم نخواهند توانست که این اجتماع زیستی را دوباره سر هم کنند. این کار مانند آن است که بخواهید یک تخممرغ نیمروی همزده را با کمک یک جفت قاشق به شکل اولش بازگردانید.
باید اذعان کرد که متاسفانه محیطزیست در سیاست و اقتصاد محو و گم شده. تذکر و یادآوری خلاصه مطالب بالا و وضعیت رو به بحران کنونی اهمیت حیات بشری است. عدم توجه حکومتها و سیاستمداران به این موضوع کاملاً تهدید جامعه بشری را در پی دارد. رقابتهای اقتصادی در نقاط مختلف جهان از صنعت گرفته تا امور دیگر در از بین بردن جنگلها و ایجاد زمینهای بایر و به تبع آن نابودی اکوسیستم را به دنبال دارد.
هر یک از اعضای جامعه بشری که دستی بر آتش دارند در خصوص اهمیت زندگی و حیات جامعه بشری موظف به ابراز مواضع محیطزیستگرایانه و توجه دادن سازمان ملل متحد و دولتها به این موضوع هستند.
با آرزوی موفقیت برای همه کسانی که در راه اعتلای انسانیت و حفظ بقای بشریت تلاش میکنند.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد