20 - 09 - 2024
«صلح» اقتصادیتر از «تاپی»
هستی عبادی- آیا خط لوله تاپی که گاز ترکمنستان را به هند میرساند، رقیبی برای خط لوله صلح خواهد بود؟ این سوالی است که پس از تحولات اخیر منطقهای به خصوص در مرزهای شرقی ایران، بحث برانگیز شده است. به دنبال اعلام ذبیحالله مجاهد، سخنگوی دولت طالبان که از آغاز عملیات ساخت خط لوله در خاک افغانستان خبر داد، نگرانیها درباره سرنوشت صادرات گاز ایران به هند و پاکستان بیشتر شده است.
ایران در حال حاضر درگیر یک قرارداد نیمه تمام با پاکستان است که از سال 2002 تاکنون بلاتکلیف مانده است. این قرارداد که زمانی به خط لوله صلح معروف بود، قرار بود گاز ایران را از طریق خط لوله به پاکستان و سپس به هند برساند. اختلافات بین پاکستان و هند از یک سو و تحریمهای ایران باعث شد که خط لوله تا مرزهای پاکستان برسد، اما پاکستان به عهد خود وفا نکند.
آخرین وضعیت این خط لوله این است که پاکستانیها نگران شکایت ایران درباره عدم اجرای این قرارداد هستند که اگر ایران شکایت کند، آنها باید 18میلیارد دلار خسارت بابت اجرا نکردن این قرارداد به ایران بپردازند و از آن سو، ایران به دلیل کمبود گاز ناشی عدم سرمایهگذاری خود با ناترازی مواجه است.
همزمان با این موضوع، ترکمنستان به سرعت در حال افزایش تولید و یافتن بازارهای تازه برای گاز خود است. این کشور با وجود قراردادی که با ایران بسته، هر بار به هر دلیلی گاز را به روی ایران در فصلهای سرد سال میبندد و مهمتر اینکه با پروژههایی که در حال اجراست، به رقیب بزرگی در حوزه گاز برای ایران تبدیل شده است. این کشور حالا از طریق خط لوله گازخود را به ترکیه رسانده و در سودای صادرات گاز به اروپاست. از سمت شرق هم به سرعت در حال کار است که گاز خود را از طریق افغانستان به هند برساند و رسیدن گاز ترکمنستان به هند، یعنی از دست رفت بازار گاز پاکستان که ایران میلیونهادلار برای احداث این خط لوله هزینه کرده است.
ترکمنستان ساخت بخش مهمی از خط لوله ترکمنستان- افغانستان- پاکستان- هند (تاپی) را از سر گرفته است، پروژهای بزرگ که به دلیل بیثباتی منطقه متوقف شده بود. در ۱۱ سپتامبر ۲۰۲۴ طی مراسمی با حضور رهبران ترکمنستان و افغانستان، این پروژه سرانجام دوباره شتاب گرفت. خط لوله تاپی، به عنوان یکی از جاهطلبانهترین پروژههای زیربنایی آسیای مرکزی، نخستین بار در اوایل دهه ۲۰۰۰ طراحی شد. هدف اصلی آن انتقال ذخایر عظیم گاز ترکمنستان از طریق افغانستان به پاکستان و سپس هند است. انتظار میرود این خط لوله به طور قابلتوجهی اقتصاد این کشورها را تقویت کند و به عنوان نماد بالقوه ثبات در منطقه باشد. با این حال، نگرانیهای امنیتی، به ویژه در افغانستان، از دیرباز بزرگترین مانع بوده است. در چنین شرایطی این خط لوله میتواند مناسبات انرژی در شرق آسیای میانه تغییر دهد.
پروژهای تحمیل شده به ایران
محمود خاقانی، کارشناس انرژی در گفتوگو با «جهانصنعت» با اشاره به تاریخچه خط لوله تاپی میگوید: این پروژه را یک شرکت آمریکایی و عربستانی با هم این خط را مطالعه کردند؛زمانی که طالبان در افغانستان حاکم بود و بانک توسعه آسیایی هم قبول کرد برای احداثش سرمایهگذاری کند، آن موقع تخمین زدند 7میلیارد دلار سرمایهگذاری لازم است. بعد که ماجرای 11 سپتامبر به وجود آمد و آمریکا در افغانستان مستقر شد، این بحث مطرح شده بود که سرنوشت این خط به کجا میرسد؟ به این دلیل که مناطقی که این خط از آنها عبور میکرد به قرار معلوم بین آمریکا و طالبان تفاهم شده بود که پروژه متوقف نماند و ادامه پیدا کند و هر دو طرف امنیت کار در پروژه را تامین کرده بودند.
او افزود: آن موقع پاکستان هم حامی طالبان بود و همزمان چین هم وارد صحنه شد. چین در صنعت پتروشیمی پاکستان یک سرمایهگذاری 25 تا 30میلیارد دلاری کرد و در بخش بالادستی تولید گاز در ترکمنستان هم سرمایهگذاری کرد تا گازی که تولید میشود از این مسیر به پاکستان برسد. روسها هم چون علاقه نداشتند گاز ایران به اروپا برود، با دولت احمدی نژاد تفاهم کردند که خط لوله ایران به پاکستان و هندوستان را بکشند. این خط لوله از نظر اقتصادی مقرون به صرفه نبود و هنوز هم نیست؛ زیرا مشتری توان پرداخت پول سرمایهگذاری برای تولید گاز را ندارد.یعنی پروژهای که از نظر اقتصاد انرژی عاقلانه نیست که طرف ایرانی در فازهای مختلف پارسجنوبی خودش سرمایهگذاری کند و گاز را تولید کند و بعد در مرز پاکستان به پاکستان بدهد و پاکستان برای مصرفش ببرد. تقریبا میشود گفت این پروژه به ایران تحمیل شد. خاقانی با اشاره به حمایت کسانی که در این پروژه منافع داشتند، گفت: عدهای نیز در مافیایی که خط لوله میکشند قدرت ویژهای داشتند که بتوانند قراردادها را از صنعت نفت به طور خاص برای خود بگیرند، سودشان در لوله کشی بود و این لوله را تا مرز پاکستان کشیدند که الان تقریبا بدون استفاده است. آن موقع حدود یکمیلیارد و دویست سیصدمیلیوندلار توسط ایران در این لوله سرمایهگذاری شد و چون پاکستانیها به خط لوله ترکمنستان، افغانستان، پاکستان به هند دل بسته بودند، بخش خود را چندان جدی نگرفتند. الان در شرایطی هستیم که گاز نداریم و اگر پاکستان هم بگوید این گاز را میخواهم و خط لوله اش را نیز سرمایهگذاری و تکمیل کند ما گاز نداریم و خودمان الآن کمبود داریم و فازهای مختلف پارسجنوبی هم سرنوشت خیلی بدی دارند. باید از قرارگاه خاتم الانبیا سوال کرد که چرا پولهایی که شرکت نفت نقد برای پروژههای پارسجنوبی به پیمانکار عمدهاش که خاتم بود داد، ولی چرا این فازها به موقع تکمیل نشدند و این گاز تولید نمیشود؟ الان مصرفکننده در پاکستان چین است که این گاز را در صنعت پتروشیمی پاکستان میبرد و میخواهد محصولات پتروشیمی تولید کند و به بندر بینالمللی در پاکستان که چینیها سرمایهگذاری کردند صادر کند. شاید یک شاخه از این خط لوله به هند هم برود، ولی هنوز این بخش تکمیل نشده و به احتمال قوی باید خود هندیها سرمایهگذاری کنند.
خاقانی میگوید: اگر پاکستان و هند در تولید گاز در ایران سرمایهگذاری کنند به منظور اینکه این گاز را به پاکستان و هند ببرند و پولش را هم به قیمت بینالمللی به ما بدهند، یعنی از ما بخرند توجیه دارد. موضوع دیگر این است که الآن هر کس میخواهد در صنعت نفت و گاز ایران سرمایهگذاری کند و قرارداد ببندد یک نگرانی بزرگ دارد و این نگرانی پرونده کرسنت است. کرسنت بارها و بارها در دولتهای نهم، دهم، یازدهم و دوازدهم پیشنهاد داد که حاضرم شکایتم را از دادگاه پس بگیرم و این قرارداد را با من مذاکره مجدد کنید و قیمت جدید توافق کنیم. در مناظرات انتخاباتی اخیر هم آقای پورمحمدی تنها کسی بود که با جرأت تمام حرفهای بسیار منطقی زد و خیلی خوب این را تشریح کرد. الآن چه کسی در دنیا به شرکت ملی نفت ایران دوباره اعتماد میکند که با او قرارداد ببندد که بعدا یک شخص یا دولتی در سایه این قرارداد را روی هوا نبرد؟ تا وقتی تکلیف قرارداد کرسنت روشن نشده حتی اگر تحریمها هم برداشته شود و FATF را نیز تصویب و اجرا کنیم جلب و جذب سرمایهگذاری خارجی و شریک خارجی برای تولید در صنعت نفت و گاز کار بسیار سخت و نزدیک به غیرممکن است.
تکلیف میلیاردها دلار سرمایهگذاری چه میشود؟
ترکمنستان به زودی و شاید زودتر از آنچه تصور شود، کار را به پایان خواهد رساند. برای هند با جمعیتی بیش از یک میلیارد و 400میلیون نفر که به شدت در حال تکمیل زیرساختهای خود است و با رشدهای اقتصادی که پشت سرگذاشته یکی از قدرتهای نوظهور اقتصادی دنیاست، گاز ترکمنستان میتواند یک فرصت باشد. با این حال گاز ترکمنستان شاید به تنهایی برای هند با این ظرفیت عظیم کافی نباشد و هنوز برای ایران فرصتی برای صادرات باشد.
خاقانی درباره از دست رفتن فرصت ایران از این بازار میگوید:دو بحث داریم؛ یکی اینکه کنترل دیپلماسی ما در اختیار میدان است. این میدان در خلیجفارس و حتی با کشورهای همسایه جلوتر از دیپلماسی است. هنوز معلوم نیست که آیا دولت در سایه یا دولت پنهان فعال هست یا نه؟ این در حالی است که در همه جای دنیا دیپلماسی جلوتر است. در همین ترکیه، ببینید که در هیچکدام از فرماندهان نظامی آن در حوزه دیپلماسی صحبت نمیکنند و فقط رییسجمهور و وزارت امور خارجه حرف میزنند. در کشورهای آسیای میانه و عراق هم همین است. در پاکستان هم با وجود اینکه ارتش این کشور در سیاست داخلی پاکستان و انتخابات پاکستان معمولا ایفای نقش میکند هم اگر اظهارنظری صورت میگیرد وزیر امور خارجه پاکستان آن را بیان میکند.
او افزود: مساله دوم تعیین تکلیف سرنوشت این پروژه است. امروز درباره سرنوشت خط لوله گاز به پاکستان حتما باید آنچه وزارت امور خارجه بیان میکند با هماهنگی با وزارت نفت باشد. این خط لوله جز پروژههایی است که در چارچوب شورای عالی امنیت ملی و شورایعالی اقتصاد باید درباره آن تصمیمگیری شود که آیا این یک پروژه راهبردی است یا یک پروژه اقتصادی است؟ اگر اقتصادی است باید برایش تعیینتکلیف بکنیم.
او افزود: یک قرارداد با پاکستان داریم، آیا میشود از پاکستان شکایت کرد و چقدر باید هزینه کنیم اگر شکایت کنیم و اگر برنده شدیم چطور میخواهیم این جریمه را از پاکستان بگیریم و روابط ایران و پاکستان چه میشود؟ باید درباره همه اینها بررسی کارشناسی کرد و بعد تصمیم گرفت.
خاقانی درپایان ضمن تشکر از وزیر نفت دولت چهاردهم گفت: چون در مدتی که مسوول شده مصاحبههای بیهوده انجام نداده که حرفهایی بزند که بعدا او را مورد سوال قرار داد و در دفترش نشسته و معلوم است که دارد برنامهریزی میکند و در چیدمان نیروهایی که باید زیر مجموعه اش مدیریت کند وسواس به خرج میدهد؛ ولی به زودی با یک مشکل مواجه است که دیگر وزرا هم با آن مواجهند و این است که سردار قالیباف رییس مجلس گفت دولت کم کم باید برای بخشی از مدیران میانی و غیره اش با مجلس هماهنگ کند؛ یعنی نمایندگان مجلس میگویند این شخص را در فلان جا بگذارند و اگر این اشخاص را در بخشی از صنعت نفت مدیر کرد، دیگر مدیر وزیر نفت نیست؛ اما برای کارهایی که میکند نماینده مجلسی که از این مدیر حمایت میکند پاسخگو نیست، ولی وزیر نفت باید پاسخگو باشد. وزرایی در دولت چهاردهم موفق خواهند شد و در چارچوب وفاق ملی میتوانند عقب افتادگیها را جبران کنند .
نمایندگان مجلس هم باید سر وظیفه اصلیشان بروند؛ یعنی بر عملکرد وزرا نظارت کنند و هر جا دیدند که طبق برنامهای که قول دادند یا در چارچوب وفاق ملی عمل نمیکنند آنها را مورد سوال قرار بدهند و اینطور نباشد که نمایندهای بگوید چون تو به حرفم گوش کردی در مجلس هوای تو را دارم.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد