22 - 02 - 2022
بلوف رسانهای در بحبوحه تنش
جهتگیری و سمت و سوهای روسیه بیانگر وقوع یک جنگ شدید در قبال اوکراین است. برگزاری رزمایش جدید مسکو به همراه اعزام صد هزار نیرو به پشت مرزهای اوکراین و مجهز کردن ارتش مسکو از سوی ولادیمیر پوتین به انواع جنگافزارهای نظامی- تسلیحاتی مهمترین دلیل بر وقوع یک جنگ پرشدت است. اینکه روسیه در این لشکرکشی چه اهدافی را تعقیب میکند و آیا با سمت و سو و مواضع اعلامی ولادیمیر پوتین، جنگی میان اوکراین و روسیه رخ خواهد داد و اینکه ایران باید چه مواضعی را در قبال این بحران در حوزه اتخاذ کند، نیازمند پاسخهای کارشناسانه است. در این ارتباط روزنامه «جهانصنعت» گفتوگویی را با دکتر علی قمی، کارشناس مسائل استراتژیک، نظامی و دفاعی انجام داده است که حاصل آن را در زیر میخوانید.
– در نگاه شما اساسا بحران بین روسیه و اوکراین از کجا ریشه گرفته است؟
بحران در روابط روسیه و اوکراین ریشه در تحولات پس از حوادث تروریستی ۱۱ سپتامبر دارد. در آن زمان دولت جمهوریخواه وقت ایالاتمتحده آمریکا یعنی جورج دبیلو واکر بوش با اتخاذ دکترین مبارزه با تروریسم و به بهانه حمله القاعده به برجهای دوقلو در منهتن نیویورک، ابتدا به افغانستان و سپس به عراق لشکرکشی کرد. حمله آمریکا با ائتلاف با جبهه شمال در افغانستان منجر به فروپاشی طالبان در تورابورا یعنی کوههای شرق افغانستان شد و فرد شماره اول طالبان یعنی بنلادن در همین کوهها متواری و در دوران باراک اوباما طی یک عملیات کشته شد. حمله آمریکا به عراق نیز به بهانه آنکه رهبر عراق یعنی صدام حسین، سلاحهای کشتار جمعی دارد، منجر به حمله در ۲۰ مارس ۲۰۰۳ شد و سبب شد که صدام با «جمهوری ترس» خداحافظی کند. اما حمله به افغانستان و عراق آخرین فتح از سنگرهای تروریسم پس از حوادث تروریستی ۱۱ سپتامبر نبود. دولت بوش به بهانه مبارزه با تروریسم و با اتکا به دکترین ضدتروریستی خود، به حیاط خلوت مسکو یا همان مناطق پیرامونی دست گذاشت و مداخله کرد. حاصل این مداخلهگرایی، بروز پدیدهای چون «انقلابهای رنگی» در حوزه قفقاز یعنی انقلاب «گل لاله» در گرجستان، «انقلاب نارنجی» در حوزه دریای سیاه یعنی اوکراین و «انقلاب گل رز» در آسیای میانه یعنی قرقیزستان بود. هدف آمریکا در این تحولات روی کار آوردن دولتهای غربگرا بود، هر چند که طولی نکشید این دولتهای غربگرا دچار فروپاشی شدند و مجدد با حمایت روسیه دولتهای طرفدار روسیه بر سر کار آمدند. در این ارتباط و با توجه به اهمیت استراتژیک اوکراین به ویژه شبهجزیره کریمه و بندر سواستوپول، بندری که در کرانه دریای سیاه و جنوب غربی شبهجزیره کریمه واقع است، موجب حساسیتهای زیادی برای روسیه و ولادیمیر پوتین شده است. در شرایط حاضر، اوکراین در میان جمهوریهای سابق اتحاد جماهیر شوروی به منزله «گوهر تاج» فدراسیون روسیه تحت زعامت ولادیمیر پوتین بوده و دارای همان اهمیت سابق در زمان اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی است. شبهجزیره کریمه که در جنوب اوکراین قرار دارد، و بندر سواستوپول، بندری است که بخش بزرگی از ناوگان دریای سیاه نیروی روسیه در ساحل آن مستقر شده است. علاوه بر این شبهجزیره کریمه در رفراندوم ۲۰۱۴ با تصویب شورای شهر سواستوپول به فدراسیون روسیه پیوسته و جزو لاینفک خاک روسیه محسوب میشود. به این ترتیب میتوان گفت که روابط روسیه و اوکراین، و نیز روسیه و غرب، در پی اعتراضاتی که در سال ۲۰۱۴ به سقوط ویکتور یانوکوویچ در اوکراین، رییسجمهوری هوادار مسکو انجامید، با الحاق شبهجزیره کریمه اوکراین توسط روسیه و درگیریها در شرق اوکراین اوج گرفت و از آن زمان تاکنون وارد دورهای از تنش و بحران شده و بوی جنگ را به خود گرفته است.
– در حال حاضر کدام مساله فتیله جنگ را بالا برده و یا خواهد برد؟
آنچه که کاتالیزور و عامل شتاببخش برای یک جنگ میشود، مداخلاتی است که غرب و در راس همه آنها دولت بایدن در قبال برخی از جمهوریهای خودمختار این منطقه میکند. واقعیت آن است که منطقه دونباس در شرق اوکراین به مدت هفت سال است که همچون شبهجزیره کریمه تحت حمایت روسیه قرار گرفته است. منطقه دونباس شامل دو استان دونتسک و لوهانسک است که در خدمت اهداف روسیه هستند و آنها نیز خود را مستظهر به حمایت روسیه میبینند. در شرایط حاضر دولت بایدن و وزیر امور خارجهاش یعنی آنتونی بلینکن به اقدام مجلس دومای روسیه مبنی بر تایید روند پیشبرد طرحی که به استقلال مناطقی در شرق اوکراین منجر شود، واکنش نشان داد. این واکنش خشم پوتین را برانگیخته و او را وادار به واکنش متقابل و حتی حمله تلافیجویانه کرده است.
– با همه این تفاسیر آیا به نظر شما جنگی رخ خواهد داد؟
با همه مواضع جنگطلبانهای که در رفتار ولادیمیر پوتین دیده میشود، به نظر نمیرسد که جنگی رخ دهد. این مواضع جنگطلبانه در حکم یک پروپاگاندای رسانهای و شاید هم یک بلوف باشد. منطق رئالیستی حاکم بر سیاست خارجی حکم میکند که پوتین همچنان به تداوم دیپلماسی برای رفع تنش آن هم از رهگذر توافقات مینسک در این مناقشه امیدوار باشد. از سوی دیگر رویداد جنگی و وقوع یک جنگ پرشدت آنقدر ضعیف است که ولودیمیر زلنسکی، رییسجمهوری اوکراین برای مدیریت بحران به جای آنکه در کییف باشد، در حال حاضر در کنفرانس مونیخ حضور دارد. حضور زلنسکی در کنفرانس مونیخ به معنای آن است که اولتیماتوم و هشدارهای پوتین فقط یک ژست و هشدار جنگی بوده و بیشتر ترجمان احساس است تا تصویر واقعیت. هر چند که نمیتوان منکر قدرت ارتش مسکو در قبال شکست ارتش کییف بود. در یک نگاه واقعبینانه تمام هدف پوتین آن است که اوکراین به عنوان آخرین عضو از اعضای «پیمان ورشو» نتواند به پیمان نظامی- امنیتی ناتو بپیوندد. از طرف دیگر ولادیمیر پوتین میداند که وقوع یک جنگ علیه اوکراین موجب زیان روسیه در صادرات انرژی به اروپا از رهگذر «نورداستریم۲« میشود. علاوه بر این هر گونه جنگ مسکو علیه کییف موجب تزاید بحران غرب علیه مسکو میشود و چه بسا که ممکن است بر سر مناسبات مسکو با کشورهای اروپا بر سر درآمد انرژی تاثیر بگذارد. برای اوکراین نیز ورود به جنگ با روسیه از منظر منطق واقعگرایی و در نظر گرفتن سود و زیان جنگ، مقرون به صرفه نیست. چون اوکراین یکی از محورهای ترانزیتی انرژی یعنی گاز مسکو به اروپاست و از این محور ترانزیتی عواید فراوانی نصیب اوکراین میشود. قطعا واکنش اوکراین در قبال اولتیماتوم که خود را مستظهر به غرب و ناتو میبیند، میتواند منجر به قطع درآمدهای ترانزیتی گردد.
– ایران باید چه موضعی در قبال این بحران اتخاذ کند؟
ایران از حملهای که روسیه در سال ۲۰۱۴ به اوکراین داشت، حمایت نکرد و حتی در جریان قطعنامه مجمع عمومی که سال ۲۰۱۴ تصویب شد، غایب بود. در حال حاضر نیز ایران موضع توام با احتیاط یا بیطرفی گرفته است. بنابراین و با توجه به رابطهای که کشور ما با روسیه دارد، به نظر میرسد که موضع ایران که توام با احتیاط است، یک موضع منطقی و درست است. قطعا هرگونه موضع غیر از بیطرفی و توام با احتیاط، ممکن است سبب بازی کردن روسیه یا غرب با کارت ایران در مذاکرات وین حول سیاست احیای برجام شود.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد