16 - 12 - 2019
رفتار اعتمادساز لازمه رشد جامعه
آرزو فرشید
بهبود وضع موجود در گرو اصلاحات اقتصادی، تغییرات سیاسی و ارتقای فرهنگی جامعه است و کمتر کسی این را رد میکند اما اولویتبندی میان این امور همواره محل اختلاف نظر بوده است. برخی همه تقصیرها را گردن مسوولان و مدیران انداخته و تغییر و تحول در عرصه سیاست را لازمه پیشرفت و توسعه میدانند. گروهی دیگر اما اقتصاد را مبنا قرار داده و معتقدند تا این قطار بر ریل منطق و اصول جهانی حرکت نکند، کسی به منزل نمیرسد. برخی دیگر نیز همواره مردم را مقصر دانسته و اصرار دارند که «از ماست که بر ماست». هر کدام از این گروهها به نحوی درست میگویند و بعضا بحث درباره اینکه کدام یک از این اصلاحات در اولویت است شبیه آن ماجرای قدیمی مرغ و تخممرغ میشود. یکی از مصادیق این بحث نقش فرهنگ جامعه در مدیریت بازار است. برخی از کارشناسان مدیریت بازار را مادامی که مردم تخلف، تقلب و گرانفروشی میکنند، تولیدکنندگان از کیفیت کالا میکاهند و یا سوداگران برای خرید و احتکار کالای در معرض گرانی صف میکشند، دشوار و بعضا ناممکن میدانند. در مقابل گروهی از تحلیلگران اینگونه رفتارهای مردم را ناشی از بیثباتی اقتصاد، غیرقابل پیشبینی بودن تحولات آن و نگرانی مردم از آینده خود میدانند. این گروه که هادی حقشناس کارشناس مسائل اقتصادی و نماینده پیشین مجلس نیز در آن جای میگیرد، معتقدند که ارتقای سطح فرهنگی جامعه تاثیرات مهم و بسزایی در مدیریت بازار دارد اما نباید بیمار بودن اقتصاد در ایران را فراموش کرد. استاندار فعلی گلستان در گفتوگو با «هفتهنامه فرهنگ و صنعت» رفتار اعتمادساز و قابل پیشبینی سیاستگذاران را مقدمه ارتقای سطح فرهنگی مردم دانست و تاکید کرد که نباید رفتار مردم ایران را با ژاپن مقایسه کرد زیرا شاخصهای اقتصاد از جمله نرخ تورم و بیکاری و … در این دو کشور متفاوت است.
به نظر شما سطح فرهنگی جامعه در مدیریت بازار و اقتصاد کشور چه نقشی دارد؟ آیا جامعه آگاهتر و مطالبهگرتر میتواند این امر را برای مسوولان و ادارهکنندگان کشور تسهیل کند؟
حتما میتواند. گاهی در فضای مجازی اخباری منتشر میشود که نشانگر وجود یک فرهنگ عمیق در برخی ملل و کشورهاست. به عنوان مثال وقتی در ژاپن سونامی آمد مردم نهتنها به سوی سوپرمارکتها هجوم نبردند بلکه کمک کردند تا کالاهایی به هر دلیلی که در این بلای طبیعی از فروشگاهها خارج شده بود، برگردانده شود یا در برخی از بلاهای طبیعی دولتها برای ملتها و برعکس مساعدتی انجام میدادند که از آن بحران عبور شود.
در ایران نیز هر وقت با بحرانهای ناشی از بلاهای طبیعی مواجه بودهایم مردم همین واکنش را نشان داده و به کمک آمدهاند، بحث ما رفتار مردم در شرایط عادی یا در بحرانهای اقتصادی ناشی از تصمیمات دولت و مجموعه حاکمیت است.
بله در ایران نیز این اتفاقات میافتد. در سیل و زلزله اخیر هم کمکهای مردم قابل تحسین بود و همین حالا هم در برخی مناطق با کمکهای مردم و موسسات عامالمنفعه تا حدی مشکلات را حل کردهاند. اما نکته کلیدی این است که همین مردم هنگامی که یک کالا گران میشود برای اینکه دارایی آنها از بین نرود به سوی بازارهای مختلف هجوم میبرند. مثلا در روال عادی وقتی دلار، مسکن و … ثبات قیمت دارد – مهم نیست که چه قیمتی است- صف تشکیل نمیشود اما بلافاصله بعد از نوسان قیمت در آن بازار صف تشکیل میشود. سال گذشته وقتی بانکها اعلام کردند به سپردههای یک ساله سود بیشتری میدهند بلافاصله بخشی از سپردهگذاران کوتاهمدت سپردههای خود را تبدیل به بلندمدت کردند. بنابراین باید دو موضوع را از هم تفکیک کرد؛ اولا اینکه در هر اقتصاد و جامعهای انتظارات عقلایی شکل میگیرد. اگر تصور این باشد که در آینده تورم سیر صعودی دارد طبیعی است که مردم مایل نباشند پول خود را به صورت نقدی نگه دارند و یا برعکس اگر به هر دلیلی نرخ بهره و تورم کاهشی باشد، مردم پول خود را به سوی خرید دارایی یا سرمایهگذاری میبرند. بنابراین بخشی از رفتار مردم ناشی از رفتار سیاستگذار و یا رفتارهای گذشته سیاستگذار است. مردم رفتار خود را متناسب با عملکرد گذشته و رفتارهای احتمالی سیاستگذار در آینده تنظیم میکنند.
یعنی شاید رفتار مردم و واکنش آنان به مسائل اقتصادی کشور درست نباشد اما نباید آنان را مقصر دانست؟
دقیقا همینطور است. ممکن است که مردم در اتخاد تصمیم اشتباه کنند، اما مقصر نیستند. معمولا در بازارها کسانی سود میبرند که از ابتدا بازار را رصد میکنند نه کسی که پایان تحولات بازار وارد شده و خرید میکند. به عنوان مثال دو سال قبل وقتی نرخ دلار به نزدیک ۲۰ تومان رسید آنهایی که آخرین روزها خرید کرده بودند، بازنده شدند و حرفهایها که از ابتدا بازار را رصد کرده و از وقتی که بازار رو به ثبات بود از بازار خارج شدند، سود بردند. در حقیقت همیشه حرفهایها سود میبرند اما توده مردم که فرصت کسب همه اطلاعات را ندارند، زیان میکنند.
بر اساس این اصل که مردم رفتار خود را بر اساس رفتارهای پیشین و احتمالی سیاستگذاران تنظیم میکنند، باید به این پرسش پاسخ داد که سیاستگذاران چطور میتوانند موجب ارتقای سطح فرهنگ در جامعه شوند؟
رفتار اعتمادساز و مهمتر از آن رفتار قابل پیشبینی سیاستگذار میتواند فرهنگساز باشد. به عنوان یک مثال خیلی ساده توجه شما را به رای مردم انگلستان در مساله برگزیت جلب میکنم. در دو سال گذشته مردم انگلستان به خروج از اتحادیه اروپا رای دادند. آن مقطع عدد رای آنها حدود ۸/۵ درصد بود. امروز هم که به بوریس جانسون رای دادند نهتنها آن رای کم نشده بود بلکه بیشتر شده بود زیرا رفتار سیاستمداران بر مبنای این است که میخواهند خارج شوند. به نظر میرسد فرهنگ مردم ناشی از رفتارهای گذشته و حال و قابل پیشبینی سیاستگذاران است.
رفتار اصولی و قابل پیشبینی سیاستگذاران را لازمه ارتقای سطح فرهنگی جامعه میدانید. با این فرض که گام اول برداشته و سطح فرهنگی جامعه بالاتر برود میتوان امیدوار بود که باری از دوش ادارهکنندگان کشور برداشته شود و رویکرد مردم موجب تسهیل مدیریت بازار شود؟
حتما همینطور است. اگر فرهنگ شکل گرفته مبتنی بر مبانیای باشد، حتما کمککننده خواهد بود یعنی همانطور که میگوییم رفتار قابل پیشبینی سیاستگذار به ثبات و ارتقای فرهنگ در جامعه کمک میکند، عکس قضیه نیز صادق است و رفتار قابل پیشبینی مردم به سیاستگذار بسیار کمک خواهد کرد.
به این ترتیب میتوان انتظار داشت که مباحثی مثل گرانفروشی، کیفیت نازل کالا، تقلب و … که اصولا خود مردم مسبب آن هستند، رفع شود؟
قطعا، مثلا اگر همه مردم بدانند در قیمت یک کالا اجحاف شده و یا کیفیت آن کاهش پیدا کرده است، و به این امر واکنش مناسب نشان دهند حتما تولیدکننده ناگزیر به تجدیدنظر در رفتار تولیدی خود است.
عدم واکنش مناسب مردم به مسائل اقتصادی یکی از اصلیترین مسائلی است که ما با آن مواجه هستیم. خود شما هم اشاره کردید وقتی یک کالا گران میشود مردم برای خرید آن صف میکشند در حالی که در هر جای دیگر از دنیا مردم از خرید کالای گران صرفنظر میکنند. شما در این گونه موارد نیز مردم را بیتقصیر میدانید؟
ما در اقتصاد بحثی تحت عنوان «اقتصاد رفتاری» داریم و مبنای آن پیشبینی رفتار مصرفکننده و تولیدکننده است. در یک اقتصاد نرمال همینطور است و رفتار مصرفکننده و تولیدکننده قابل پیشبینی است. به عنوان مثال مرسدس بنز یکباره تصمیم نمیگیرد که تولید خود را ۱۰ درصد کم یا زیاد کند زیرا اگر تولید را ۱۰ درصد زیاد کند و مشتری نداشته باشد باید هزینه انبارداری و خواب سرمایه که بسیار گران است را بپردازد. در عین حال نمیتواند یکباره ۱۰ درصد از تولید خود کم کند زیرا در این صورت باید یکسری از پرسنل را اخراج کند و این یعنی برایش بسیار مهم است. در مجموع رفتار تولیدکننده و مصرفکننده یک علم است و قابل پیشبینی اما در یک اقتصاد نرمال.
اقتصاد در ایران نرمال نیست؟
باید اقتصاد را یک موجود زنده فرض کنیم که همینطور نیز هست. انسان را به عنوان یک موجود زنده در نظر بگیرید. حداقل و حداکثر فشار خون انسان باید بین ۸ و ۱۲ باشد و حداکثر دمای بدنش نیز ۳۷ درجه بنابراین ما از انسان با در نظر داشتن این دو فاکتور فشار و دما انتظار رفتار طبیعی داریم اما وقتی دمای بدن انسان به ۳۸، ۳۹ یا ۴۰ درجه و فشار او به ۱۵، ۱۶ یا ۱۷ برسد نباید منتظر رفتار طبیعی بود.
در اقتصاد نیز نرخ بیکاری و نرخ تورم باید زیر ۵ درصد باشد. حال اگر به هر دلیلی دو برابر و گاه شش برابر شد دیگر نمیتوان از اقتصاد انتظار رفتار طبیعی داشت. حال در این اقتصاد که تورم ۳۰ درصد و نرخ بیکاری دو رقمی دارد، وقتی مسکن، دلار و گران میشود مردم برای خرید آن صف میبندند. دلیلش این است که مردم نمیخواهند ارزش دارایی نقد آنان ذوب شود و کاهش پیدا کند و پناهگاهی غیر از دلار، مسکن، خودرو و زمین پیدا نمیکنند بنابراین رفتار این مردم را نباید با رفتار مردم ژاپن که نرخ تورم آنان منفی و نرخ بیکاری آنان طبیعی است مقایسه کرد. رفتار این مردم با آن مردم قابل مقایسه نیست زیرا شاخصهای حیاتی این اقتصاد با آن شاخصهای حیاتی آن اقتصاد متفاوت است. همین مردم وقتی ۱۰، ۱۵ سال در ژاپن زندگی میکنند رفتاری شبیه ژاپنیها پیدا میکنند. گاه شما میشنوید که چگونه یک ایرانی در یک کشور اروپایی زندگی میکند و در عرصههای مختلف مثل رانندگی، معاشرت و … شبیه اروپاییها میشود اما وقتی برمیگردد در تهران به شکل دیگری رفتار میکند. دلیلش این است که حال و هوا و رفتار محیطی بر رفتار اشخاص اثرگذار است. همانطور که فرد در یک مهمانی یک نوع پوشش دارد و در یک مراسم غیررسمی پوشش دیگری، دلیلش شرایط محیطی است.
بر این اساس باید نتیجهگیری کرد که ارتقای فرهنگی موجب تسهیل مدیریت بازار است اما تلاش برای ارتقای فرهنگی در صورتی که اصلاح اقتصادی رخ نداده باشد، فایده ندارد.
دقیقا همینطور است. با تاکید بر اینکه ما نیازمند رفتار اعتمادساز و قابل پیشبینی سیاستگذاران هستیم و تنها این میتواند موجب ارتقای فرهنگ مردم شود و بر تصمیمگیریهای اقتصادی آنان اثرگذار باشد.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد