7 - 06 - 2017
یک عمر خاطره با عطاءالله بهمنش
گروه فرهنگ- نخستین گزارشگر تاریخ فوتبال ایران این روزها حال و روز خوشی ندارد و روز گذشته برخی دوستان خانوادگی و نزدیکانش از مرگ او خبر داده بودند اما پرستار و پزشک معالجش این خبر را تکذیب کردند و گفتند با وجود وخیم بودن شرایط جسمانی، بهمنش هنوز زنده است.
او که یک کشور با صدایش، تحلیلهایش و نظراتش ورزش را میدیدند و میشنیدند و لذت میبردند، چند سالی است که به علت بیماری در منزل بستری است و کمتر در میادین ورزشی دیده میشود. بهمنش نخستین گزارشگری زنده ورزشی در رادیو را در سال ۱۳۳۷ برای رقابت دوومیدانی انجام داد، نویسندگی را از دی ماه ۱۳۳۰ در مجله ورزشی «نیرو و راستی» شروع کرد. او در سالهای ۱۳۳۳ تا ۱۳۳۷ در نشریه امید ایران مینوشت و پس از آن نیز از نویسندگان اصلی هفتهنامه کیهان ورزشی و دنیای ورزش بهشمار میآمد و با نشریاتی همچون روزنامه اطلاعات، گلبانگ، روزنامه ری و ایران ورزشی نیز همکاری داشت. البته بیشترین فعالیت بهمنش در زمینه ورزش کشتی بوده است و او چند سال دبیر و نایبرییس فدراسیون کشتی ایران بود.
زندگینامه آقای صدا
عطاءالله بهمنش، ورزشکار، نویسنده، روزنامهنگار، کارشناس مفسر، تاریخشناس ورزشی و گزارشگر حرفهای فروردین سال ۱۳۰۲ در کرمانشاه دیده به جهان گشود. او نویسندگی را از دی ماه ۱۳۳۰ در مجله ورزشی «نیرو و راستی» که توسط منیر مهران و منوچهر مهران منتشر میشد، شروع کرد و همکاری خود با آن نشریه را تا تعطیلی آن در سال ۱۳۳۷ ادامه داد.
بهمنش در سالهای ۱۳۳۳ تا ۱۳۳۷ در نشریه امید ایران نیز مینوشت و پس از آن نیز از نویسندگان اصلی هفتهنامه کیهان ورزشی به شمار میآمد و با نشریاتی همچون روزنامه اطلاعات، گلبانگ، روزنامه ری و ایران ورزشی نیز همکاری داشت. بهمنش چندین دوره قهرمان دو و میدانی تهران در رشتههای نیمهاستقامت و دفاع راست تیم فوتبال بانک ملی بوده و در رشتههای تنیس و کوهنوردی نیز فعالیت کرده است. البته مهمترین علاقه و بیشترین فعالیت بهمنش در زمینه ورزش کشتی بوده است و او پنج سال دبیر و نایبرییس فدراسیون کشتی ایران بود.
او نخستین گزارشگری زنده ورزشی در ایران از رادیو را در سال ۱۳۳۷ برای رقابت دوومیدانی میان تیم ملی ایران و عراق از صدای ایران انجام داد. بهمنش نخستین گزارشگر تاریخ فوتبال ایران نیز هست. او در کنار یکی دو نفر از گزارشگران موفق آن دوران پای ثابت گزارشهای فوتبال بود و بازیهای مهم تیم ملی به او سپرده میشد. او شجرهنامه نه تنها فوتبالیستها که تمام ورزشکاران را داشت و به راحتی میتوانست به شما بگوید پای غفور جهانی برای اولین بار کی و کجا به توپ خورده است. لحظهای که پای غفور جهانی به توپ خورده شب بوده یا روز یا…!
بهمنش فقط در گزارشگری فوتبال ید طولایی نداشت؛ او در دنیای کشتی نیز یک پدیده شگفتانگیز بود و به اعتقاد بسیاری از کارشناسان هنوز هم کسی نتوانسته جای او را بگیرد. گزارشهای حیرتانگیز این گزارشگر در بخش کشتیهای جامهای جهانی و بازیهای المپیک (هر کدام شش دوره و در طول نزدیک به ۳۰ سال در پیش از انقلاب) و خصوصا گزارش کشتیهای مرحوم جهان پهلوان تختی یا عبدالله موحد را باید شنید تا اوج ظرافت، مهارت و هیجان را درک کرد.
استاد بهمنش برخی از مسابقات مهم محمدعلی کلی، بوکسور پرآوازه آمریکایی را نیز گزارش میکرد. این گزارشها آنچنان اعجابانگیز بود که مردم را در زمستانهای با دو متر برف وادار میکرد ساعت پنج صبح به قهوهخانه یا خانههایی که تلویزیون در آنها وجود داشت، بکشاند.
مردم ایران عاشق بهمنش بودند، به طوری که وقتی تلویزیون، مسابقه فوتبالی را با صدای گزارشگر دیگری پخش میکرد و بهمنش همزمان در رادیو آن مسابقه را به شکل مستقیم گزارش و تفسیر میکرد، مردم صدای تلویزیون را میبستند تا تصویر تلویزیون را با صدای بهمنش از رادیو ببینند. او همچنان که در گزارشگری رادیو و تلویزیون یک فرد خارقالعاده بود، در حرفه روزنامهنگاری نیز چیرهدست بهشمار میآمد. بهمنش نویسندگی را از دیماه ۱۳۳۰ در مجله ورزشی «نیرو و راستی» که توسط منیر مهران و منوچهر مهران منتشر میشد، شروع کرد و همکاری خود را با آن نشریه تا هنگام تعطیلی آن در سال ۱۳۳۷ ادامه داد. بهمنش همچنین در سالهای ۱۳۳۳ تا ۱۳۳۷ در نشریه «امید ایران» مینوشت و پس از آن نیز از نویسندگان اصلی «هفتهنامه کیهان ورزشی» بهشمار میآمد و با نشریاتی همچون «روزنامه اطلاعات»، «گلبانگ»، «روزنامه ری» و تا همین اواسط دهه ۸۰ شمسی با «ایران ورزشی» نیز همکاری داشت. از وی علاوه بر مقالات، گزارشها و یادداشتهای مختلف ورزشی و چندین کتاب ورزشی نیز به یادگار مانده است.
در قسمتی از کتاب فوتبال، نوشته بهمنش آمده است: «فوتبال ما همچون نگارخانهای است که برپاکنندگان آن تصویرهای زشت و زیبا را بر در و دیوار آن آویختهاند و تماشاگران پس از دور زدن و نگاهی سرسری، پی کار خود را میگیرند تا گشایش نگارخانه دیگر.»
این کتاب که در سال ۱۳۶۱ به نگارش درآمده است، افق بلند نگاه او را نشان میدهد که چگونه با نکتهسنجی و ذکاوت بر مسایلی دست میگذارد که امروز با نام «بداخلاقی» گریبان فوتبال ما را گرفته است. در جای دیگری از این کتاب آمده است: «اگر هنر بازی با توپ و انسانیت و ادب و نزاکت را از فوتبال بگیرم چه چیزی باقی میماند؟ هیچی! لگذ زدن به توپ.»
بهمنش که از دید بسیاری از بزرگان ورزش ایران به تاریخ مصور ورزش نیز شهرت دارد، درخصوص نحوه آشنایی و راهیابی به حرفه گزارشگری و فعالیت در مطبوعات ورزشی گفته است:
«سال ۱۳۳۷ بدون استاد شروع کردم اما قبل از آن در مطبوعات کار میکردم. زمانی که در بانک ملی، هافبک راست بودم و با اصول و کلیات ورزش آشنایی داشتم هیچ وقت فکر نمیکردم روزی به خانواده بزرگ مطبوعات وارد شوم. مطبوعات قابل احترام است و در هر سطحی باشد، برای روشن شدن جامعه لازم است. مملکت بدون مطبوعات نمیشود؟! راستش را بخواهید اولین مطلبی که نوشتم در سال ۱۳۳۰ بود که راجع به جسی اونس بود و در مجله «نیرو و راستی» چاپ شد.»
آغاز به کار با یک ضبطصوت
استاد بهمنش همچنین درباره ورودش به رادیو نقل کرده: «من یک ضبطصوت «جلوسوی» ایتالیایی خریده بودم ۲۵۰ تومان. پول نداشتم همهاش را بدهم، قسطی از دفتر مجله خریدم. الان هم نگهش داشتهام. یک روز که کسی خانه نبود، در دوران رقابت کشتی بین امامعلی حبیبی و جهانبخت توفیق، من گزارش این کشتی را نوشتم تا به مطبوعات بدهم. اما گفتم ببینیم با این ضبطصوتم چطور میشود کار کرد. من که استاد نداشتم. هر چه بود اگر چشمه زلال بود یا گلآلود، خودش بود. این را من گزارش کردم و بعد گوش دادم. دیدم بد نیست. فقط یک عیب دارد و آن هم اینکه سروصدای محیط را ندارد. به کسی حرفی نزدم، یک روز ضبطصوتم را برداشتم و به ورزشگاه رفتم و گوشهای از یک بازی را ضبط کردم. دستگاه میکس نداشتم. هر دوی اینها را گوش دادم و مقایسه کردم، دیدم که گزارشم با صدا چگونه است. این را بردم سر کلاس درس. دبیر ما معینیان بود. بعضی از دوستانم به من خندیدند که این کیسه مارگیری چیست که با خودت آوردهای! اما من گوش ندادم و گزارشم را پخش کردم. دبیر گوش داد و گفت بعد از کلاس بیا دفتر. در دفتر به من گفت: هر کس به تو حرفی زد گوش نکن. همان کاری را که خودت تشخیص دادهای انجام بده!
بعد همان دبیر باعث شد مرا برای اولینبار دعوت کردند که بازی فوتبال بین ایران و هندوستان را بهطور زنده گزارش کنم. من رفتم کنار چمن نشستم و گزارش کردم. وقتی به رادیو برگشتم از در که رسیدم، هر کس به من رسید، گفت عالی بود، چقدر خوب بود! اما من از این کار احساس غرور نکردم.»
بهمنش که با استعداد ذاتی و تسلط بر ادبیات فارسی به عنوان نویسنده چیرهدست مطبوعات توانسته بود در زمان خود به یک گزارشگر شش دانگ تبدیل شود درخصوص کار یک گزارشگر میگفت: «من نظر شخصی خودم را میدهم. یک گزارشگر رادیو و تلویزیون باید نویسنده چیرهدست مطبوعات باشد. اگر ادبیات مملکتش و قضاوت مردم را دور بریزد و به آن اهمیت ندهد و از کنار مسایل فنی بدون توجه بگذرد، هیچ نمیارزد! گزارشگرهای ما خیلی زود پرش کردهاند. من راجع به این مساله صحبت نمیکنم، چون یک عده ناراحت میشوند. گزارشگر باید ذاتا سریع باشد، اهل مطالعه باشد، حواسش به جهان باشد، دروغگو نباشد و البته سیاست هم داشته باشد.»
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد