18 - 01 - 2020
گذار روسیه از شبهاقتدارگرایی به اقتدارگرایی
دکتر صلاح الدین هرسنی*
ولادیمیر پوتین، رییسجمهور روسیه اخیرا پیشنهادهایی را در خصوص اصلاح قانون اساسی کشورش مطرح کرده است. این پیشنهاد پوتین اعلام استعفای دیمیتری مدودف نخستوزیر روسیه را به دنبال داشت و او طی مواضعی صریح اعلام کرد مطابق با پیشنهادهایی که رییسجمهور پوتین در خصوص اصلاح قانون اساسی مطرح کرده، استعفای دولت در ترکیب فعلی آن، اقدامی صحیح، درست و اجتنابناپذیر است.
از منظر نشانهشناسی، پیشنهادات پوتین در خصوص اصلاح قانون اساسی روسیه و تحولات قریبالوقوع پیشرو در جمهوری فدرال روسیه، آمادهسازی روسیه برای گذار از شبهاقتدارگرایی به نظام سیاسی اقتدارگرایی را به نمایش میگذارد. از منظر تئوریک، نظامهای سیاسی اقتدارگرا به آن دسته از نظامهای سیاسی گفته میشود که در آن قدرت در دست شخص واحدی در قوه مجریه تمرکز مییابد بنابراین شخص رییسجمهور یا نخستوزیر مبنا و محور اصلی تصمیمگیری است و همه مسائل کشور حول محور شخصیت او رقم میخورد.
در شرایط حاضر نظام سیاسی ترکیه تحت صدارت رجب طیب اردوغان و نظام سیاسی چین تحت صدارت شی جین پینگ را باید در سلک اینگونه نظامها قرار داد. البته تا قبل از تحولات قریبالوقوع پیش روی روسیه، پوتین خود صادرکننده الگوی پوتین- مدودف برای چرخش نظام سیاسی کشورها بود. برای نمونه هوگو چاوز در نظام سیاسی ونزوئلا خود را وامدار الگوی سیاسی پوتین- مدودف میدانست و به همین خاطر بود که مادورو بعد از مرگ چاوز و البته در راستای سنت بولیواریسم، عهدهدار منصب و کرسی ریاستجمهوری ونزوئلا شد. اما در شرایط حاضر به نظر میرسد روسیه چنین الگو و فاز جدید تحولات کشور خود را وامدار الگوی رجب طیب اردوغان در نظام سیاسی ترکیه است چراکه رجب طیب اردوغان در نظام سیاسی ترکیه، نخستین شخصیتی بود که در راستای تغییر و اصلاحات در قانون اساسی کشور، زمینه حذف پست نخست وزیری و البته برای یکهسالاری خود را فراهم کرد. البته شرایطی که تحت زعامت پوتین برای نمایش سازوکارهای اقتدارگرایی در روسیه به نمایش گذاشته میشود، تجربه جدید و تازهای از این الگوی نظام سیاسی است چراکه فعالیت احزاب و مشارکت سیاسی در روسیه تحت زعامت پوتین، شاخصههای کشورهای توسعهیافته را به نمایش نمیگذارد. بدون شک تکقطبی بودن انتخابات سبب شده مردم تنها به رای دادن در روز انتخابات بسنده کنند. به واقع واقعیت انتخابات به جهت تمرکز قدرت نه انتخابات چندقطبی بلکه انتخابات یکقطبی و تکحزبی است. از سوی دیگر پایین بودن آستانه مدارا و تسامح در مواجهه با مخالفان و اپوزیسیون سبب شده نتوان روسیه را با یک کشور ایدهآل اروپایی مقایسه کرد. به جرات میتوان گفت که کنشها و الگوهای رفتاری پوتین یا همان پوتینیسم، علت اصلی این تجربه جدید است.
جدا از پوتینیسم، شرایط بینالمللی نیز در گذار روسیه به اقتدارگرایی نقش داشته است. به واقع پوتین از میان بازماندههای نسل بعد از جنگ سرد تنها کسی است که توانسته از شرایط بینالمللی به نفع اقتدارگرایی روسیه استفاده کند. در این ارتباط تلاش برای بازاحیای روسیه یا همان نئوتزاریسم در سایه توجه به پروسترویکای جدید، تلاش برای ناکام گذاشتن غرب در نتیجه پروژه انقلابهای مخملین در حیاط خلوت مسکو، مجادله بیامان با غرب بر سر ماجرای کریمه، نهراسیدن از برقراری نظام تحریم و حضور در خاورمیانه به موازات حضور آمریکا، از مهمترین نشانههای بینالمللی گذار روسیه به اقتدارگرایی است که ولادیمیر پوتین به خوبی از آن بهره گرفته است. تقویت ناسیونالیسم روسی و استقرار نظم جدید در روسیه نتیجه منطقی پویشهای پوتین در الگوی اقتدارگرایی است. هماینک در سایه همین ناسیونالیسم روسی است که پوتین قرار است فارغ از هیاهوی مخالفان، نظم جدید اقتدارگرایی را برای یکهسالاری و زمینههای همیشگی بیچالش قدرت خود در کرملین جشن بگیرد و روسیه را به باور خود، به لازمه هویت و شأن راستین خود برساند.
* کارشناس مسائل بینالملل
S.Harsani.k@gmail.com
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد