17 - 03 - 2021
کثرتِ وحدت در جریانهای سیاسی
رضا صادقیان
با نزدیک شدن به فصل انتخابات جریانهای سیاسی برای رسیدن به وحدت و پرهیز از سرمایهگذاری روی دو یا سه کاندیدا در میدان رقابتها ساز و کارهایی را برنامهریزی میکنند که در نهایت امر دو طیف سیاسی کشور با یک کاندیدای اصلی وارد کارزار انتخابات ریاستجمهوری شوند. اما طی سالهای ۸۴ تا امروز این همه در عمل رخ نداده و برای هر کدام از طیفهای سیاسی دارای پیامدهایی بوده است.
در انتخابات ریاستجمهوری سال آینده نه تنها اصولگرایان بلکه اصلاحطلبان برای رسیدن به توافق بر سر چهرهای نامآشنا و متعلق به جریان سیاسی متبوع خودشان کار بسی دشوار را پیشرو خواهند داشت. مهمترین نکته برای درک چنین دشواریهایی به ساختار کلی جریانهای سیاسی ارتباط پیدا میکند. هر کدام از طیفهای سیاسی حاصل جمع احزاب، شخصیتهای حقیقی و طیفهای مختلف درون یک جریان سیاسی هستند؛ احزابی که گاه شمار اعضای آن از تعداد انگشتان یک دست کمتر است ولی همین جمع کوچک به دلیل نقشی که در میدان سیاست و هرم قدرت طی سالهای متمادی کسب کردهاند، میتواند به سوی یکی از طیفهای داخل جریان سیاسی مطلوب متمایل شود و در عمل به صورت یک معضل و دشواری جدی برای سایر احزاب اقدام کند. همچنین در میان احزاب سیاسی گاه حضور یک فرد بانفوذ و صاحب قدرت میتواند در شکل گرفتن اتحادها و رسیدن به وحدت نهایی بازی دیگری را رقم بزند.
این مهم نیز دور از ذهن نیست. چه بسیار افراد صاحب نامی که در عمل نهتنها ساختار شکلگرفته در داخل طیف سیاسی را قبول نکردند بلکه با نواختن سازی دیگر اقداماتی را رقم زدند که دستاورد آن چیزی غیر از تکه شدن سبد رای و بروز اختلافهای جدید و عمیق را به همراه نداشته است.
به عنوان مثال حضور چهرههای وابسته به جریان اصلاحطلب در انتخابات سال ۸۴ و عدم پیروزی در آن میدان درس بزرگی را به اصلاحطلبان داد، جریان سیاسیای که با مصطفی معین، محسن مهرعلیزاده، مهدی کروبی و هاشمیرفسنجانی در انتخابات حضور پیدا کرد و سرانجام آن شد که آگاهان میدانند، خلاصه آن همه اختلافنظر به شکست شدن توان رایهای ریختهشده به صندوق و بروز مشاجرههای بیپایان در سپهر عمومی را رقم زد. بیرون آمدن کلیدواژههایی مانند رادیکالهای اصلاحطلب، مدعیان اصلاحطلبی، اعتدالیون، مدافعان عقلانیت سیاسی با مشی اعتدالی و… تنها بخشی از اختلافات درونگروهی بود که به یکباره و پس از شکست جریان اصلاحات در انتخابات به عرصه مطبوعات کشیده شد.
وضعیت جریان اصولگرا نیز در انتخابات سال ۸۴ قابل بیان است. در همان انتخابات اصولگرایان با علی لاریجانی، محمدباقر قالیباف و محمود احمدینژاد وارد میدان رقابتها شدند و هیچکدام از چهرهها به نفع دیگری کنارهگیری نکردند. گزینه مطلوب اصولگرایان در آن انتخابات نخست لاریجانی، دوم قالیباف و در نهایت و احتمالا از روی ناچاری احمدینژاد بود. اما دقیقا گزینهای رای آورد که حتی در داخل طیف اصولگرایان او را به عنوان نیروی اصولگرا قبول نمیکردند ولی کسب سکان هدایت قوه مجریه توسط احمدینژاد و مخالفت کامل آنان با سیاستهای گذشته و اعلامشده از سوی هاشمیرفسنجانی آنان را به نقطهای رساند که تمامقد در مرحله دوم از کاندیدایی حمایت کنند که سر نیامدن، نخواستن، رای نیاوردن، اقبال نداشتن و بیتجربه بودن و بیان راهکارهای فضایی و غیرزمینی برای اداره کشور رقابت داشتند! گویی اصولگرایان برای نجات خودشان، احمدینژاد غیراصولگرا-بهاری را اصولگرا خواندند و برای مرتبهای دیگر قدرت خود را در ساختار دولت انسجام بخشیدند؛ انسجامی که در سال ۱۳۸۸ نیز تکرار شد ولی در نهایت امر و در ابتدای شکلگیری دولت دوم احمدینژاد اختلافهای اساسی و دنبالهدار آنان آغاز شد.
انتخابات سال ۱۴۰۰ نیز خالی از این جدلهای درونگروهی جریانهای سیاسی اصلاحطلب و اصولگرا نخواهد بود. در شرایطی که اکثر نیروهای اصولگرا با آغوش باز از آمدن ابراهیم رییسی به دلیل دور شدن از اختلافات داخلی سخن میگویند، اصلاحطلبان نیز با دشواریهای دیگری برای انتخابات ریاستجمهوری دولت سیزدهم روبهرو هستند؛ مشکلاتی که احتمالا زمینه واقعیتر نگریستن به شرایط پیشرو را به همراه خواهد داشت و شاید آنان به سوی حمایت از فردی متمایل شوند که سابقه اعتدالی و نه اصلاحطلبانه داشته باشد.
هوای سیاست در ایران به دلیل عدم حضور احزاب قوی در کنشگری سیاسی، نبود شخصیتهای سیاسی با برنامه مدون، نبود مشاوران تخصصی در حوزههای کاری مختلف و گرد هم نیامدن چهرههای بانفوذ و بابرنامه و… به شدت و همیشه ابری است. در هوای ابری امکان بارش باران به همان اندازه محتمل است که آفتابی شدن هوا. از همینرو نمیتوان با اطمینان کامل از آمدن، نیامدن، اجماع و سایر کلیدواژهها استفاده کرد و انتظار داشت این همه اتفاق بیفتد.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد