8 - 04 - 2025
چیزهایی مهمتر از اقتصادو سرمایهگذاری
نادر کریمیجونی
موضوع منازعه ایران و ایالاتمتحده آمریکا و حواشی آن، تقریبا همه اخبار، تحولات و موضوعهای دیگر را تحتالشعاع قرار داده و توجه مردم را به خود معطوف کرده است. اهمیت نامههای رد و بدل شده ایران و آمریکا و احتمالهایی که در مورد وقوع جنگ یا به عبارت بهتر حمله احتمالی آمریکا به ایران مطرح شده، آنقدر زیاد بوده که مسائل اقتصادی، تورم، سرمایهگذاری و سرمایهپذیری در اولویتهای چندم و خارج از توجه شهروندان ایرانی قرار گرفت. چنانکه به جز رسانههای نزدیک به حاکمیت مانند صداوسیما که سرمایهگذاری و سرمایهپذیری را در اولویت خبرها و تحلیلهای خود قرار میدادند، در محافل خصوصی و خانوادگی کمتر در اینباره صحبت میشود، حتی در مورد مقامات کشور و در محافل غیررسمی- تا آنجا که نگارنده اطلاع دارد- موضوع صحبتها نه به اوضاع سرمایهگذاری و تدبیرهای سرمایهپذیری که به همین موضوعهای متداول مانند گرانی کالاها، احتمال وقوع جنگ میان ایران و آمریکا و نیز مفاد نامههای تبادلشده ترامپ و ایران مربوط بوده است.
کاملا طبیعی و قابل انتظار است که وقتی تهدید امنیتی، ساختار یک جامعه و کشور را به خطر نزدیک کرده است، شهروندان و آحاد جامعه دیگر به موضوعهای کماهمیتتر از جمله اقتصاد و بازرگانی توجه نمیکنند. در واقع حتی اگر حاکمان جامعه چشم بر واقعیتها ببندند و اعلام کنند که همه چیز خوب است و آسمان آبی است، شهروندان خود واقعیتها را درک میکنند و در مورد رفتار و زندگی خود تصمیم میگیرند. این واقعیت بیانگر آن است که در نزد مردم برخی چیزها بیشتر از ثروت و سرمایه اهمیت دارد و شهروندان- چه در ایران یا کشورهای دیگر- همه چیز را پول نمیدانند.
این نکته که بعضی چیزها بیشتر از پول اهمیت دارند و شاید آنها هستند که به جریان مصرف پول جهت میدهند، نکته مهمی است که البته در مورد اجرای شعار سال باید مورد توجه دستاندرکاران قرار گیرد. پرسش مهم آن است که توجه شهروندان ایرانی به خرید، انباشت و دلالی کالاهای زود نقدشونده مانند طلا، ارز و… آیا بر اثر عدم آگاهی مردم ایران از مراکز و موضوعهای سرمایهگذاری است؟ اگر چنین است هنگامی که اظهار شد که بازار سرمایه سودی به مراتب بیشتر و مطمئنتر از کالاهای زود نقدشونده به سهامداران خود میدهد، چرا همین سرمایهها به سوی بازار سرمایه هجوم برد؟ هماکنون که مقامات کشور در گفتار آغوش خود را برای پذیرش سرمایههای خرد ایرانیان باز کرده و هر روز توصیههای زیادی در مورد فروش طلاها و ارزها به شهروندان ایرانی میکنند و از آنها میخواهند که سرمایههای خود را به میدان اقتصاد و تولید بیاورند چرا سرمایههای خرد به سمت افزایش حضور در بورس حرکت نکرده و خبری از افزایش حجم نقدینگی در بورس نیست. برای جذب سرمایههای خرد البته لازم نیست که مقامات کشور حوزهها و موضوعهای سرمایهگذاری معرفی کنند و از مردم بخواهند که پولهایشان را در چه رسته یا موضوعی سرمایهگذاری کنند. روشن است که سرمایههای خرد برای تبدیل شدن به بنگاههای تولید کالا یا خدمات باید با هم تجمیع و متحد شوند و آنگاه برای خلق یا توسعه یک بنگاه مفید خواهند بود. بهترین نهادی که میتواند این تجمیع را انجام دهد بازار سرمایه یا کارگزار آن صندوقهای سرمایهگذاری است. آیا این حقیقت از دید شهروندان ایرانی مغفول مانده است؟ حتما چنین نیست بلکه ایرانیان به خوبی بازار سرمایه را میشناسند و به کارکردها و رفتارهای آن وقوف دارند. حتی برخی ایرانیان هنوز بورس را معادل واقعیتهای تلخ فروپاشی بازار و دود شدن ثروتهای خود یا اطرافیانشان میدانند. در این صورت آیا میان شهروندان ایرانی برای اعتماد مجدد به بورس و سپردن سرمایههای خود، اعتماد لازم وجود دارد؟
پرسش دقیقی وجود دارد که اگر مسوولان ایرانی که اکنون با چهرههای مهربان و دلسوز مردم را به حضور در عرصههای سرمایهگذاری دعوت میکنند، میتوانستند به سرمایههای بزرگ و سرمایهداران معتبر ایرانی و خارجی مراجعه و برای انجام فعالیتها و اجرای پروژههایشان سرمایه لازم را جذب کنند، آیا باز هم دست به دامان ایرانیان میشدند تا سرمایههای خرد ایشان را جذب کنند؟ اگر اقتصاد ایران استوار و مستحکم بود و هجوم شهروندان به بازار کالاهای زود نقدشونده مانند دلار و طلا در این بازارها حباب به وجود نمیآورد آیا باز هم مسوولان ایران از مردم کشورمان میخواستند که به جای مراجعه به بازارهای مذکور، به میدان اقتصاد و تولید قدم بگذارند و در این فعالیتها دخیل و سهیم شوند؟ البته آرزوی تمام دولتها و حکومتهاست که ثروتهای در اختیار شهروندانش به جای فعال بودن در سفتهبازی و دلالی، در اقتصاد حاضر باشد و از این بابت هم سود خود و جامعه را تضمین و هم خطرهای بیتعادلی اقتصادی را برطرف سازند. اما این آرزو در کشورهای صنعتی و توسعه یافته، نه از طریق توصیه و فرمان که از طریق سالمسازی اقتصاد و پویاسازی فعالیتهای اقتصادی حاصل میشود. این تجربهای است که حتی در افغانستان و توسط طالبان هم اجرا شده و نتیجه داده است اما اینکه چرا در جمهوری اسلامی ایران به جای رفتار، همچنان گفتار محور فعالیتهاست، موضوعی است که پیش و بیش از همه باید مقامات ارشد جمهوری اسلامی ایران به آن پاسخ دهند.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد