16 - 12 - 2016
پاک کردن صورت مساله با تناقض آماری مسوولان
بعد از تلاش شهرداری برای پاک کردن صورت مساله علل وجود کارتنخوابها، دستفروشان و متکدیان و… نوبت به کودکان کار خیابان رسیده است. ظاهرا آراستن مبلمان شهری با چنین میانبرهایی تبدیل به عادت مسوولان شهر شده است و به جای حل مساله به برخوردهای غیراصولی و آسیبزا روی آوردهاند.
به گزارش برنا، سام بوربور در این گزارش نوشته است، پس از حملات متعدد به مردان، زنان و کودکان کارتنخواب و دستفروشان و متکدیان سطح شهر که حتی به فوت فردی به نام علی چراغی هم منجر شده بود، مدتی است پروژه حذف کودکان شاغل در خیابان با عنوان پویش «بدسرپرست تنهاتر است» کلید خورده است. نکته جالب توجه این است که دستاندرکاران این پروژه موفق شدهاند گروهی از هنرمندان و افراد سرشناس را با خود همراه کنند. تا جایی که نامهای خطاب به مسوولان به امضای ۴۰۰ هنرمند، ورزشکار، روزنامهنگار، جامعهشناس، پزشک، حقوقدان، نویسنده و فعال اجتماعی رسید.
احمد بیگدلی، نماینده خدابنده در مجلس دهم هم در مورد پویش یادشده گفت:«من بهعنوان نماینده گروه اجتماعی مجلس قول میدهم این گروه نهایت همکاری را با پویش «بدسرپرست تنهاتر است» داشته باشد. ما قانونگذاران معمولا قوانین را بدون در نظر گرفتن مجریان مصوب میکنیم اما خواسته من از پویش «بدسرپرست تنهاتر است» این است که ارتباط بیشتری با مجلس جهت مشاوره دادن و هدایت این طرح حمایتی داشته باشند.
مسیر پویش «بدسرپرست تنهاتر است»، تنها به سلب حضانت کودکان کار خیابان بدون توجه به ریشههای آن تغییر یافته است. در حالی که در آغاز تعریفی از کودک بدسرپرست وجود داشت که عینا در نامه یادشده چنین آمده است: کودک بدسرپرست یعنی کودکی که به خاطر فقر خانواده امکان ادامه تحصیل ندارد و ناگزیر از تحمل شرایط کاری طاقت فرساست. کودک بدسرپرست یعنی کودکی که اگر مخارج اعتیاد پدر دائمالخمر یا معتاد خود را تامین نکند، انواع آزارهای جسمی و شکنجه در انتظار اوست. کودک بدسرپرست یعنی کودکی که به اجبار والدین ناگزیر به خریدوفروش و جابهجایی مواد مخدر است. کودک بدسرپرست یعنی کودکی که والدین ناآگاه توانایی حفاظت از او را ندارند و توسط سودجویان مورد تعرض و آزار جنسی قرار میگیرد. کودک بدسرپرست یعنی کودکی که توسط پدر و مادر معتاد به گروههای مافیایی قاچاق و تکدیگری اجاره داده میشود.
به نظر میرسد ابعاد این تغییر مساله حداقل برای هنرمندان و افرادی که با تحریک عواطف و احساسات وارد این پویش شدهاند، مشخص نشده باشد چراکه مطالبات آنها دچار تغییرات اساسی و غیراصولی شده و بهزیستی با استفاده از این پویش به خواستهای شهرداری تهران تن داده است. اگر کودکانی که توسط پدر و مادر مورد تجاوز و خشونت و… قرار میگیرند را با کودکان کار و خیابان که وابستگی عمیقی به خانوادهای خود دارند در یک جایگاه قرار دهیم، اشتباه بزرگی مرتکب شدهایم و این اشتباه قطعا از عدم شناخت کافی نسبت به شرایط طبقه اجتماعی یادشده نشات گرفته شده است.
وقتی پیمانکاران شهرداری از کودکان کار برای جمعآوری زباله استفاده میکنند
استفاده از راهکارهای اینچنینی و تغییر مسیر از سوی شهرام گیلآبادی، رییس شورای سیاستگذاری پویش «بد سرپرست تنهاتر است» که از قضا، رییس مرکز ارتباطات و امور بینالملل شهرداری تهران هم است، هیچ بعید نبوده. فراموش نکنیم که پیمانکاران شهرداری تهران کودکان بیسرپرست را برای جمعآوری زباله و ضایعات، تمام قد، به داخل سطلهای زباله میفرستند و در محل شهرداری و خوابگاههای عمومی غیربهداشتی با شرایط اسفبار نگهداری میکنند. در شرایطی که افراد سودجو بیخ گوش آقایان در حال بهرهکشی از کودکان هستند و همه سکوت میکنند انتظار این تغییر مسیر هم نابه جا نبود چراکه در سالهای گذشته، شهرداری تهران بدون حل ریشهای مسایل، سعی در پنهان کردن مقولههای اینچنینی داشته است.
نمیتوان گفت بخش زیادی از کودکان کار توسط باندها مورد سوءاستفاده قرار میگیرند
«انوشیروان محسنی بندپی هم با استقبال از موضوع در گفتوگو با ایسنا عنوان کرده: کودکان کار دو دستهاند، یک دسته آنهایی که فاقد سرپناهند و دسته دیگر افرادی که توسط افراد حرفهای استثمار شدهاند. نقدهای بسیاری به اظهارات رییس سازمان بهزیستی کشور وارد است. دستهبندی انجام شده برای کودکان کار اساسا نادرست و مورد سوال است چراکه اکثریت این کودکان دارای سرپناه هستند و اگر نتوان وجود باندهای (افراد حرفهای) سوءاستفاده از کودکان را منکر شد، هرگز نمیتوان گفت این باندها بخش زیادی از این کودکان را در کنترل دارند. اگر هم فرض را بر وجود این افراد حرفهای قرار دهیم، بهتر نیست با شناسایی آنها اقدامات قانونی لازم را به عملآوریم؟
وی در ادامه اظهار کرد: مشکل بهزیستی در زمینه ساماندهی کودکان کار و خیابان خلاء قانونی است چراکه اگر والدین کودک کار درخواست بدهند که کودک از بهزیستی پس گرفته شده و به خانواده برگردد، ما موقت مجبوریم آن را بپذیریم و سپس به خانواده تحویل دهیم. رییس سازمان بهزیستی کشور به صراحت اعلام کرده: «به همین دلیل قوه قضاییه قول داده اگر دو بار کودک به خانواده برگشت و مجدد به عنوان کودک کار رها شد، صورتجلسهای تنظیم و برای بار سوم به هیچ عنوان تحویل خانواده نشده و از خانواده سلب حضانت شود.»
این بخش از اظهارات بند پی هم این سوال را در ذهن ایجاد میکند که جدا کردن کودک از خانواده در شرایطی که کودکان زیادی در بهزیستی با مشکلات خاص روبهرو هستند، ما را به چه هدفی نزدیک میکند؟ دوم اینکه ملاحظه وضعیت اقتصادی خانوادهها و علل و ریشه کار کودک در اظهارات وی دیده نمیشود و بدون توجه به مشکلات معیشتی این خانوادهها شاهد بازتولید کار کودک خواهیم بود و چرخه انتقال کودکان به بهزیستی ادامه خواهد داشت.
به گفته ان جی اوهای حامی کودک ۷ میلیون کودک کار در کشور داریم
بندپی همچنین تاکید کرده: به طور کلی پیشبینی میشود که حدود چهار تا پنج هزار کودک کار در تهران وجود داشته باشد. آمار ارائه شده از رییس سازمان بهزیستی کشور عجیب ترین قسمت اظهارات وی بود و به نظر میرسد چهار تا پنج هزار، تعداد کودکانی باشد که مقرر شده است به بهزیستی منتقل شوند. ارائه این اعداد در حالی صورت گرفته که آمار غیررسمی ان جی اُهای حامی کودکان، خبر از وجود هفت میلیون کودک کار در کشور میدهند و بر اساس آمار رسمی مرکز پژوهشهای مجلس، نزدیک به چهار میلیون کودک بازمانده از تحصیل در کشور به سر میبرند. از سویی دیگر تعداد بسیار زیاد کودکان مهاجر و ایرانی فاقد شناسنامه در آمار رسمی لحاظ نشده است، حال این سوال پیش میآید که جمعیت تقریبا چهار میلیونی کودکان بازمانده از تحصیل اگر کار نمیکنند، پس چه میکنند؟
اساسا بهزیستی در خدمات رسانی به کودکان بیسرپرست مشکلات بسیاری داشته و دارد و امکان پذیرش میلیونی کودکان کار را نخواهد داشت. مسوولان بهزیستی بهتر از هر کسی میدانند که توان اجرایی چنین حرکتی را ندارند و در شرایط موجود آغوش بهزیستی هرگز گرمتر از آغوش مادران کودکان کار نیست. چنین تصمیماتی در ذهن کسانی که با بهزیستی و کودکان کار ارتباط تنگاتنگ داشتهاند، این شبهه را ایجاد میکند که مسوولان ذی ربط قصد دارند به هر ترتیب چهار راههای شهر را از حضور کودکان کار پاک کنند.
این پویش موجب انتقال کار کودکان کار به کارگاههای زیرزمینی میشود
تغییر مسیر پویش یادشده نهایتا موجب حذف کودک از خیابان و انتقال کودکان به کارگاههای زیرزمینی و… میشود. روند کار اینگونه است که بعد از مدت کوتاهی تعدادی کودک از خیابان به بهزیستی انتقال داده خواهند شد و این مساله موجبات ترس خانوادهها را فراهم میکند. در نتیجه محل کار کودک را تغییر خواهند داد. کار کودک مخفی میشود و خاطر مکدر آقایان از حضور کودکان در ملاءعام آسوده میشود. در نتیجه با خیال راحت وجود کودک کار را انکار خواهند کرد، مضاف بر این شرایط کارهای مخفی دشوارتر از کارهای خیابانی است و کودک در خطر بیشتری به نسبت حضور در خیابان قرار میگیرد. شکی نیست که فشار اقتصادی دامنگیر جامعه، خانواده را ناچار میکند که کودک را از خیابان و کار علنی به کارگاهها و زیرزمینها منتقل کند.
بدون حمایت از خانوادههای کم برخوردار و با برخوردهای قهری کار کودک لغو نمیشود
بدون حل مشکلات اقتصادی خانوادهها و با برخورد قهری با کودک کار و خانوادهاش هرگز کار کودک لغو نخواهد شد و باز تولید این پدیده متوقف نمیشود. طبق اصل «۳۰» قانون اساسی مسوولیت آموزش اجباری و رایگان بر عهده دولت است. البته کوتاهیهای خانوادهها را نمیتوان نادیده گرفت ولی نباید فراموش کرد که پدر و مادرانی که امروز سرپرستان بدی شدهاند، همان کودکان بیست، سی سال پیش هستند که از آموزش محروم ماندند. شاید بهتر است بهزیستی به جای تن دادن به خواستههای باقی سازمانها برای پاک کردن صورت مسالهای چنین جدی، در مورد کودکانی که توسط اولیاء خود مورد آزار جنسی و… قرار میگیرند اقدام کند و به رسالت خود بپردازد. شرایط حمایتی مشروط بر تحصیل کودکان برای خانوادههای کم برخوردار ایجاد کند تا هم از باز تولید پدران و مادران بدسرپرست جلوگیری کنیم، هم بسیاری از کودکانی که در گذشته از تحصیل بازماندهاند و امروز در خیابانها مشغول کار هستند را به مدارس بازگردانیم. بیشک هزینههای نگهداری از کودکان بهتر است صرف خانوادهها شود و کودک نیز از کانون خانواده برخوردار بماند. جای کودک، خانه و مدرسه است نه خوابگاه بهزیستی، کودکان کار، بهزیستی را زندان میدانند و این مسیر آسیبهای زیادی به آنها خواهد زد.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد