7 - 04 - 2025
هوشمندسازی صنعتی آنچه که نیست!
محمد میرزائی*
هوشمندسازی با تعابیر مختلفی تعریف شده است، به این صورت که برخی آن را مجهز کردن سیستمها، فرآیندها و تجهیزات صنعتی به هوشمصنوعی تعبیر و بعضی دیگر حل مسائل صنعتی با استفاده از هوشمصنوعی را تعریف درست عنوان کردهاند. بررسی دقیقتر تعاریف نشان میدهد برخی تعاریف به تبیین چیستی این فناوری و تعداد کمتری از آنها به جنبههای کاربردی و دستاوردهای آن متمرکز بودهاند. با توجه به اینکه صنعت بهرهبردار این فناوری است و نه تولیدکننده و توسعهدهنده آن، تعریفی از دید بازیگران صنعتی مناسب است که به جنبههای کاربردی تمرکز داشته باشد و نسبت این فناوری را با اولویتهای صنعت (مدیریت انرژی، مدیریت کیفیت، مدیریت بهرهوری) تعیین کرده و مکانیزم تاثیرگذاری و میزان تاثیرگذاری را به خوبی تبیین کند. با این وصف میتوان گفت هوشمندسازی، رویکردی جدید برای بهینهسازی فرآیندها در جهت ایجاد بهرهوری و کاهش هزینههای تولید و بهبود کیفیت و مدیریت انرژی و ابزاری برای حل مسائل بنگاههای تولیدی است که میتواند ارزشافزوده بسیار بالایی ایجاد کند.
به همان اندازه که در ارائه تعریف، از چیستی موضوع فاصله گرفته شده و به جنبههای کاربردی آن پرداخته شود، دو راهیهای متفاوتی موضوعیت پیدا میکند. طبیعتا شناخت و انتخاب درست نسبت به این دو راهیها میتواند مسیر موفقیت در اجرای پروژههای هوشمندسازی را هموار کند. در ادامه به برخی از این دو راهیها پرداخته شده است.
رویکردی که در حال حاضر در بسیاری از شرکتهای تولیدی در قبال این فناوری وجود دارد، این است که ایده خود را ارائه کنید. ادبیات ایدهمحوری در نقطه مقابل مسالهمحوری، یکی از دو راهیهای خطرناکی بود که از دهه80 شمسی و همزمان با شروع جریان توسعه فناوری در کشور ایجاد شد. به دلیل اینکه متولیان حکمرانی فناوری شناختی نسبت به صنعت نداشتند و از بازیگران دانشگاهی بودند و توفیقی در ارتباط عمیق و درست با صنعت کسب نکردند تا مسائل را شناسایی کنند، تصمیم به ایجاد مسیری مستقل و دامن زدن به ایدهها گرفتند. این در حالی است که ایدهها ریشه در خلأ دارند و مسائل ریشه در فرآیندهای واقعی. نتیجه این رویکرد، جریان دانشبنیان کشور است که باوجود انتظارات متولیان امر نتوانست در صنعت بهکار گرفته شود و بهرغم تلاش برای ایجاد بخش اقتصادی جدید، در آن نیز ناکام بود. فراسوی این موضوع، متاسفانه این ادبیات اشتباه به بازیگران صنعتی نیز تسری پیدا کرد و امروز همه به دنبال ایده هستند! در حالی که واحدهای صنعتی باید در مجتمعهای خود را به روی تمامی محققان باز کرده و از آنها بخواهند که با رویکردهای جدید نسبت به شناسایی مسائل آنها اقدام کنند. فراگیر شدن این تغییر نگاه و رویه غالب میتواند نگرشهای جدید را به شرکتها وارد کند.
در ادبیات غالب فناوری در کشور، ما یا محصول داریم یا خدمت. این در حالی است که هوشمندسازی، راهکار است. متاسفانه این موضوع نه توسط بازیگران فعال در بخش حکمرانی فناوری و نه بازیگران متولی توسعه صنعتی کشور شناخته نشده و به آن اصالت داده نشده است. به عبارت دیگر بازیگران متولی با دلیل عدم تجربه و درگیر نبودن در عملیات و اجرای پروژههای هوشمندسازی، همچنان تصور میکنند که توسعه هوشمندسازی مترادف با حمایت از ایجاد انبوهی از محصولات دانشبنیان مبتنیبر هوشمصنوعی است.
این در حالی است که پروژههای هوشمندسازی دارای ماهیت فنی و مهندسی و نوع قرارداد آن به صورت EPC است و شرکتهایی با رویکرد Solution Provider باید و میتوانند در این عرصه ایفای نقش کنند. طبیعتا در چنین چارچوبی، تیمهای دانشگاهی یا کنسرسیومهای فاقد اصالت و به هم پیوستگی ساختاری نمیتوانند حضور یافته و دوام بیاورند بنابراین نتیجه ادامه این روند و مهندسی حمایتهای دولتی در این راستا، ایجاد انبوهی محصول مبتنیبر هوشمصنوعی است که بهدلیل عدم شناخت ماهیت EPC پروژهها، نمیتوانند وارد بازار شوند و در مقابل شرکتهای فنی و مهندسی EPC وجود دارند که برای اجرای پروژههای خود ناگزیر از توسعه مجدد محصول هستند.
تلقی برخی بازیگران صنعتی این است که پروژهای که در یک شرکت دیگر اجرا شده به سرعت میتواند در شرکت دیگر پیادهسازی شود. این تلقی اشتباه برآمده از رویکرد محصولمحوری هوشمندسازی است. به جرات میتوان گفت هیچ دو پروژه هوشمندسازی دقیقا مانند یکدیگر نیستند و همه چیز در قالب یگ پروژه EPC باید از ابتدا اتفاق بیفتد.
یکی از دلایل آن این است که دادههای هر شرکت متعلق به همان شرکت است که باید از ابتدا شناسایی شده و گردآوری شود و این دادهها به هیچوجه قابل اشتراکگذاری نیست. در گام بعدی مدت زمان مشخصی باید بگذرد تا دادهها به گستردگی لازم برسد و مدل هوشمصنوعی بتواند با استفاده از آنها، فرآیند یادگیری و ایجاد منطق را سپری کند، همچنین هدف نهایی در هر پروژه، با توجه به مشخصات خط تولید و تصمیم مدیران صنعتی میتواند متفاوت باشد.
بسیاری از شرکتهای تولیدی که تصمیم به اجرای پروژههای هوشمندسازی گرفتهاند، دارای سامانههای ERP و MES و CMMS و CM یا انبوهی از فایلهای Excel هستند و تصور میکنند که این دادهها، سرعت آنها را در این فرآیند افزایش داده و آنها را از ایجاد و توسعه بستر گردآوری داده بینیاز میکند. این در حالی است که نوع دادههای موردنیاز، سلامت ابزارهای گردآوری و انتقال داده، نرخ دادهبرداری، روش ثبت دادهها، اعتبار دادهها، زمان ثبت دادهها در بسیاری از شرکتها، صرفا به منظور مدیریت عملیات با استفاده از دادههای حداقلی و روشهای ثبت دستی بوده است و به همین دلیل الزامات مورد نیاز برای هوشمصنوعی را برآورده نمیکند. عدم توجه به این موضوع باعث شده است که آمار پروژههای هوشمندسازی شکستخورده در کشور در حال رشد باشد.
*مدیرعامل شرکت سامانههای هوشمند توسنافرا
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد