12 - 01 - 2022
نگاهی بر درونگرایی تاریخی ایرانیان
حسین صدرعضدی*- در پهنه مناسبات فرابومی امروز که روند جهانی شدن را بیدرنگ میپیماید و نگاه جهانیان بر مناسبات سیاسی و اجتماعی حتی نسبت به نیمه دوم قرن بیستم میلادی تغییری قابل ملاحظه داشته است، نگرش جامعه ایرانی بر چشمانداز روابط بینالملل، همراه با درونگرایی عمیقی است که نشاتگرفته از نگاه سنتی این جامعه بر دنیای پیرامون است.
دریچه نگاه جامعه ایرانی که دیرزمانی گره پیوند فرهنگی غرب و شرق هستی به یکدیگر بود، اجتماعی که در پویایی و جنبوجوش فرهنگی سرآمد عالم در عهد باستان و چراغ راه گسترش اسلام در سدههای میانه محسوب میشد، در شرایط کنونی با نگرشی محتاطانه به درونگرایی بنیادین مینگرد.
نجد ایران که در پیشگاه زمان یک دم از جنبش سازنده خود بازنمیایستاد و به یارای ارتباطات اقتصادی و فرهنگی گسترده در سراسر عالم، نه تنها بر همسایگان خود بلکه در شرق دور و اروپا نیز تاثیرگذار بود، امروزه از هر روابط خارجی با دنیای دگرگون شده، پروایی توام با احتیاط دارد. هرچند در پس فراز و فرودهای بیشمار از عهد باستان، در دوره معاصر جایگاه فرهنگی خویش را همزمان با تیرگی ارتباط سودبخش در پهنه دامنگیر گیتی از دست داده، اما به دلایل گوناگون همچنان مورد زیادهخواهی بیگانگان باقی مانده است.
با نگاهی گزیده و کوتاه به آنچه که بر پیشینیان رفت، هجمهای بیپایان و تازشی بیوقفه از سوی قدرتهای دور و نزدیک در تاریخ ایران به چشم میخورد. با ورود به دوران معاصر که همراه با خاموشی جایگاه ایران فرهنگی در مناسبات جهانی است، مخاطرات جدیدی در ذهن ایرانیان پدیدار آمد. دیگر آن چراغ تابناک روشناییبخش روزگاران، درخشان نبود. اما تعدی بیگانگان با انگیزههایی متفاوت ادامه داشت.
این بار دیگر از هجوم مغول و تازی و عثمانی خبری نبود، پدیده استعمار ضربات هولناکتری بر پیکر خسته میهن وارد میکرد. ایرانیان که پیش از آن نیز در عرصه فرهنگی با بیگانگان درآمیخته بودند، این بار در تاخت و تاز علمی و فرهنگی غرب یارای برابری نداشتند.
اگر در گذشته بیشتر بر سرزمینشان جفا میرفت، این بار سرگشته و حیران، در خاموشی فلسفه وجودی خویش، به روشنایی جدیدی همراه با دوگانگی آرا از غرب مینگریستند.
اما این رویارویی همراه با احساس نیاز نیز همراه گشت. پیشرفت علم و دانش در غرب از سویی برای آنان مفید بود و از سوی دیگر با دشمنانی تمامیتخواه روبهرو شدند. این نبرد با دلاوری و مردانگی مثالزدنی ایرانیان در میدان مبارزه، همخوانی نداشت. چراغ علم غرب بر هر روش سنتی، از پیش برنده بود. شاید در ابتدا، پذیرای آن شدند، ولی بدعهدیها و خیانتهای بیشمار استعمار، شکافی عمیق در نگرشی نوین بر چگونگی برخورد و رفتار آنان پدید آورد. معاهدات ننگین علیه مردم ایران زمین یکی پس از دیگری امضا میشد.
به مرور زمان در لایههای مختلف اجتماعی، واهمهای هراسآمیز از هردخالت و دستاندازی به سبب ارتباط با دنیای خارج پدیدار میگشت. هراسی ناگهانی از عواملی اسرارآمیز و پنهان خارج از مرزهای کشور که دستاویز چالشها و مخاطرات پیشرو بود.
پیشامد کنونی، نگرشی درونگرا، همراه با دوراندیشی در برخورد با بیگانگان در جامعه ایرانی آشکار کرد. درونگرایی که از گذشته به سبب تعرضات پیاپی خارجیها در برابر دیدگان او به چشم میخورد، با ورود فرهنگ و تمدن غربی و استعمار شرقی، سازوبرگ انزوای بیشتر را فراهم مینمود. این پدیده همچون شمشیری دولبه واکنش نشان داد.
هم انگیزهای برای نگاهبانی از سنتها و آداب و آیینهای گذشته بود که به مثابه روح ایرانیت انگاشته میشد و هم آوایی اندوهگین در راستای جدایی از ماهیت جهان پیچیده و ناکوک مدرن که جامعه ایرانی نیز بسان همه اقوام عالم نیازمند آن بود و نمیتوانست در پیله خویش به تنهایی به بقا ادامه دهد.
او نه آماده پذیرش کاستیها و عقبماندگی خویش در هیاهوی توسعه نوین بود و نه خواهان غرق شدن در فرهنگ مدرن را داشت که همسانی با نگرش سنتی او نداشت. میوه این رویارویی وابستگی افسانهوار به تاریخی شد که دیگر، نه از آن نشانی داشت و نه نقشی در شکلگیری آن داشت و چون منزلت پیشین را در مناسبات امروزی نیافت، درونگرایی او نسبت به پیرامونش عمیقتر شد.
* پژوهشگر تاریخ
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد