21 - 11 - 2024
نظم نوین بینالملل؛ شرقی یا همچنان غربی
… تلآویو تا 48ساعت پیش از وقوع این مساله، اخباری مبنی بر احتمال وقوع یک عملیات به دستش رسیده بوده ولی در بررسیهای اطلاعاتی خود گمان نمیکرده است که تا این حد آسیب ببیند؛ موضوعی که اگرچه بخواهیم بپذیریم اسرائیل در این زمینه دچار غافلگیری شده یا خیر، رفتار یکساله آن در اینباره برای این نوشته قابلتوجه است. تلآویو با ملقب کردن عملیات خود به «نظم جدید» و همچنین رفتارهایی که تاکنون سابقه نداشته است، بیش از پیش تحلیلگران را به تامل در اینباره وا میدارد. در همین راستا نیروهای اسرائیلی که تا پیش از این طولانیترین جنگشان مربوط به درگیریهای 33روزه سال 2006 میلادی در لبنان بوده، در جریان منازعه جاری، حدود یکسال است که در چند جبهه درگیر هستند؛ موضوعی که یا نشان از آمادگی بیش از پیش تلآویو یا حمایت استراتژیک حامی اصلی آن یعنی واشنگتن از آن برای کسب منفعت استراتژیک دارد در واقع به تعبیری دیگر باید گفت با وجود اینکه واشنگتن خود را حامی آتشبس و صلح در خاورمیانه نشان میدهد اما ممکن است که از پشت صحنه چراغ سبزی را به اسرائیل برای اقدامات تهاجمیاش نشان داده باشد. در واقع منافع منطبق شده اسرائیل و ایالاتمتحده آمریکا در قبال ایران و شرکای دولتی و غیردولتی منطقهای آن باعث شده تا آنها با ایجاد راهبردی جدید به دنبال تغییر رفتار تهران یا پیشبرد اهدافی دیگر در خصوص ایران باشند.
مسالهای که ایران باید تکلیف خود را در خصوص آن روشن کند و اگر خود را بخشی از نظم احتمالی شرقی که قرار است بر نظام بینالمللی آینده حاکم شود، میبیند، باید با تغییر دکترین امنیتی خود (چه در سطح سختافزاری و چه در سطح نرمافزاری) دست به برهم زدن محاسبات تلآویو و شرکای منطقهای و فرامنطقهای آن بزند تا هم امنیت ملی خود را تضمین کرده و هم شانس تحقق اهداف بلندمدت و استراتژیک خود را زنده نگه دارد.
جدای از قدرت نظامی و امنیتی، دیگر مساله مهم برای کشورمان قدرت اقتصادی است. در واقع اگر بخواهیم در چارچوب نظریه سیکل (چرخه) قدرت این موضوع را تحلیل کنیم باید گفت که اگر کشوری قدرت اقتصادی داشته باشد میتواند قدرت سیاسی نیز کسب کند اما برعکس این معادله برقرار نیست بنابراین نیاز است با توانمند ساختن نظام بازار و ساختار اقتصادی کشور، هم فرضیه فوق را تحقق بخشید و هم اینکه از افتادن کشور در تله بالا رفتن هزینههای نظامی و امنیتی آن هم بدون داشتن پشتوانه مطلوب اقتصادی جلوگیری کرد.
به هرحال گفتنی است در نهایت نیز یک آمریکا میماند و یک چین. آمریکایی که اگر بتواند اهداف موردنظرش را در مناطق مذکور (اروپای شرقی و خاورمیانه) دنبال کند به سراغ اصلیترین رقیب خود که توان تکان دادن نظم موجود را دارد میرود. مسالهای که باید دید پکن چگونه میخواهد در مقابل واشنگتن با آن برخورد کند؟ آیا تایوان آنطوری که اغلب کارشناسان میگویند تبدیل به پاشنه آشیل چین میشود یا نفوذ بینالمللی و توان بالای اقتصادی چین با وجود چالشهایی که هم اکنون در همین عرصه با آن مواجه است، آن را نجات خواهد داد؟ بالاخره جهان به نظاره رقابت چین و آمریکای ترامپ بر سر برتری در خصوص دستیابی به مهمترین فناوریهای روز خواهد نشست تا ببیند کدام یک در پایان این ماجرا پیروز خواهند شد؟
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد