26 - 04 - 2021
مکافات اعتقادات بدعتآمیز
کتاب پاپ و مرتد نوشته مایکل وایت به زندگی کشیش روشنفکری به نام جوردانو برونو میپردازد که در قرن شانزدهم میلادی زیر شکنجههای وحشتناک عمال پاپ کلمنت هشتم تا آخرین دَم مقاومت کرد و تسلیم نشد. وایت با تجزیه و تحلیل استوار و مستدل و غنایی و بررسی علمی ناب به روایت زندگی و مرگ رزمندهای بیسلاح در تقابل با بیخردی و تعصبات کور خشکهمقدسان میپردازد و نشان میدهد، چگونه کسانی که به دروغ خود را «مردان خدا» مینامیدند، هنگامی که منافع مالیشان به مخاطره افتاد پا بر سر حقیقت عیان گذاشتند و به مرگ مردی فرمان دادند که جز حقیقت نگفت…
نویسنده با بینشی روشنفکرانه و روانشناسانه و با قلمی طنزآمیز، تصویرگر تقابل یک اندیشهورز با بیخردی است. این کتاب تقریبا بلافاصله پس از انتشار به زبانهای بسیاری ترجمه شد و منتقدان صاحبنام یکصدا به تحسین کتاب و نویسنده آن پرداختند. حتی متعصبترین نشریات دینی و مذهبی نیز پس از انتشار این اثر نتوانستند در حقیقت و صداقت و بیطرفی نویسنده و مدارک و شواهد او در نوشتن زندگینامه جوردانو برونو و روایت غمانگیز مرگش ابراز تردید کنند.
ویژگی مثبت مایکل وایت در نوشتن زندگینامه جوردانو برونو در این است که او با تلفیق و مقایسه گفتههای جوردانو برونو در دادگاه تفتیش عقاید و اتهام کیمیاگری به اسحاق نیوتن به دلیل اکتشافات پایهای او در علم فیزیک از سوی واتیکان، قیاسی به عمل آورده تا نشان دهد خصومت جنونآمیز تعصب با دانش و دانشپژوهان تکرار همیشه تاریخ است.
کتاب حاوی انبوهی اطلاعات دست اول در باره زندگی مردی است که حقیقت چگونه زیستن را از واقعیت زنده بودن به هر قیمت تفکیک میکند. پاپ و مرتد اثر مایکل وایت نه سعی در احساساتی کردن خواننده دارد و نه برانگیختن خشم او. کتاب با ارائه شواهد موثق و بیشمار نشان میدهد که صرفا روایتگر زندگی مردی است که نمونه بارز روشنفکر و دگراندیش زمانه خود بود. زمان همه چیز را میدهد و همه چیز را باز پس میگیرد؛ همه چیز در تغییر است اما هیچ چیز تباه نمیشود.
در بخشی از کتاب میخوانیم: صبح روز اعدام برونو، اعضای انجمن برادری سنتجانِ بیسر به ملاقاتش رفتند. این گروه در تلاش برای انجام کاری که دادگاه تفتیش عقاید در به ثمر رساندن آن ناکام مانده بود یعنی هدایت توأم با مهربانی و ملایمت بدعتگذار به سوی آن یگانه ایمان حقیقی، مبادرت میکرد. از گزارشهای انجمن برادری درمییابیم: «در دومین ساعت شب خبر رسید که صبح فردا عدالت درباره یک بدعتگذار مهم اجرا خواهد شد. بدین جهت ساعت شش شب، تسلیدهندگان و کشیش در ساناورسولا گرد آمدند و به زندان قلعه نونا رفتند، وارد کلیسای کوچک شدند و عبادت زمستانی را به جای آوردند. به آنها مردی به نام جوردانو برونو، فرزند جیان برونو یک راهب از دین برگشته قلمرو نولا یک توبهستیز را واگذارده بودند. برادرانمان با مهر و محبت تمام به نصیحت او پرداختند.»
برونو در جوانی لقب «نولان» گرفت که برگرفته از نام زادگاهش، نولا، نزدیکی ناپل واقع در جنوب ایتالیا بود. او زندگیاش را در مسند یک کشیش ساده شروع کرد اما ترک مسلک گفت و به اتهام بدعت، تکفیر شد. بقیه عمرش به گشتن دور اروپا و تدریس و نوشتن گذشت. هرگز در هیچ کجا بیش از یکی دو سال نماند، اما دهها کتاب و مقاله پدید آورد و تحت حمایت برخی از قدرتمندترین شخصیتهای عصر خود، از جمله هانری سوم، پادشاه فرانسه و الیزابت اول، ملکه انگلستان، قرار داشت. مدت کوتاهی نیز به عنوان جاسوس در دربار انگلستان استخدام شد و با بسیاری از معروفترین و اغلب بدنامترین کیمیاگران، دسیسه چینان و باطنیون آن عصر آشنایی شخصی داشت. مردی تندخو، سختگیر، اهل بحث و جدل بود. بیتردید شجاع اما خشن بود.
برونو پس از تقریبا ربع قرن خانه به دوشی به ایتالیا بازگشت. ظرف چند ماه دادگاه تفتیشعقاید او را دستگیر و به عنوان بدعتگذار محاکمه کرد. سپس در پی تحمل هشت سال حبس- نخست در ونیز و بعد در رم- و شکنجه مکرر از جانب کاردینالها، در رم بر چوبه مرگ سوزانده شد. متفکران آزاداندیش سراسر اروپا قتل برونو را محکوم کردند و این واکنش، دادگاه تفتیشعقاید و دستگاه پاپ را که همان موقع هم بدنام بود، بدنامتر کرد. عجیب نبود که واتیکان تمام مساعی خود را به کار بست تا جزئیات محاکمه برونو و روند ایذا و اذیت او را مخفی نگه دارد. از اینرو تا همین اواخر درباره هشت سال آخر زندگی برونو و سازوکار محاکمههایش اطلاعات اندکی در دست بود.
برونو ابتدا در ونیز و سپس در رم محاکمه شد. گزارشهای محاکمه و نیز و بخشی از صورتجلسههای رم، در فاصله ۱۸۴۴ تا ۱۸۴۸ یعنی تقریبا دویست و پنجاه سال بعد از اعدامش، در بایگانیهای واتیکان پیدا شد. این گزارشها اول بار در ۱۸۴۹ به عنوان ضمیمه کتابی در باره نظام خورشید مرکزی کوپرنیک به دست دانشمندی به نام دومنیکو برتی منتشر شد. بعدها برتی اولین زندگینامه برونو را به نام زندگی جوردانو برونو اهل نولا (۱۸۶۸) به رشته تحریر درآورد.
این گزارشها از محاکمه ونیز در می و ژوئن ۱۵۹۲ تصویری جامع فراهم میآورند، اما از هشت سالی که برونو در زندانهای دادگاه تفتیش عقاید در واتیکان به سر برد و نیز در باب روال محاکمه و رفتار علیه او در خلال آن سالها فقط تصاویری کلی به دست میدهند. بعدها باور بر آن بود که بیشتر اطلاعات مربوط به آن سالها، هنگامی که سربازهای ناپلئون، واتیکان را در ۱۷۹۸ تاراج کردند و با اسنادی که بدون تمایز از کتابخانههای پاپ ربوده بودند به فرانسه بازگشتند، مفقود شدهاند.
اما تمامی اسناد گم نشده بود. در ۱۹۲۵، کاردینالی به نام آنجلو مرکاتی، رییس بایگانیهای سری واتیکان شد و از وجود برخی اسناد مرتبط با محاکمه برونو در رم که تقریبا چهل سال قبل، در ۱۸۸۷ یافته شده بود، مطلع شد. مرکاتی در کمال حیرت پی برد که پاپ وقت، لئوی دهم، در آن هنگام دستور داده بود که اسناد را بیدرنگ برایش بفرستند و محتوای آنها را به هیچ کس بروز ندهند.
مرکاتی کنجکاو، همچنان به زیر و رو کردن و تحقیق ادامه داد تا این که در ۱۹۴۰ اسناد مفقودشده را در بایگانیهای خصوصی پاپ یازدهم، که یک سال از مرگش میگذشت پیدا کرد. این اسناد به جهت توصیف محاکمههای نهایی و اعلام حکم درباره برونو، شناخت مهمی را به متخصصان او عرضه کردند، اما متأسفانه فقط به شرح سر و ظاهر برونو در برابر دادگاه تفتیش عقاید رم در فاصله ۱۵۹۷ تا اعدامش در فوریه ۱۶۰۰ بسنده کرده و در باره شش سال نخست حبس او اطلاعات چندانی ندادهاند. در ۱۹۴۰، کاردینال مرکاتی این اطلاعات را با عنوان شرح مختصر محاکمه جوردانو برونو منتشر کرد که همچنان مشروحترین گزارش اقامه دعوا علیه برونو و وصف مجادلات میان نولان و کاردینالهاست که در نهایت به صدور حکم انجامید.
از آن پس، مورخان دیگر به تدریج پرده از جنبههایی از زندگی و کار او برداشتهاند. دم فرانسز پینس نویسنده بزرگ و فقید سنت هرمسی با کتابش، هنر حافظه، بر ملاک شناخت فلسفه برونو بسیار افزود. بعد از او هیلاری گاتی در اثرش جوردانو برونو و علوم رنسانس سهم برونو را در فلسفه طبیعی دوران خودش تحلیل کرده است. با این وصف، اطلاعات بسیاری درباره برونو همچنان در رمز و راز باقی است. سبک نوشتاری او عمیقا ریشه در زمانهای دارد که در آن میزیست و در نظر خوانندگان امروزی اغلب بدساخت و مفهوم آن مبهم میآید. زندگیاش هم به صورت چهلتکهای به دستمان میرسد که در آن برخی وقایع به ثبت رسیدهاند حال آن که بخشهایی طولانی همچنان مکتومند و یکسره از تاریخ محو شدهاند.
پس این حکایت ایذا و اذیت است، حکایتستیز است، ستیز میان نیروهایی نابرابر که در آن مردی در برابر جهالت، جزمیت و فساد ایستادگی کرد. در تقابل با او، قدرت ناسوتی کل یک مذهب، که نمایندگانش پاپ کلمنت هشتم و کاردینالهایش بودند، گرد هم آمده و معتقد بودند که جوردانو باید سوزانده شود. اما، بردشان برابر با باخت و در نهایت، اعمال مردانی نومید بود. روزشان رفتهرفته به پایان میرسید. اما خاطره و منزلت مردی که آنها بدنش را نابود کردند، سال به سال فزونی مییابد.
کتاب پاپ و مرتد، نوشته مایکل وایت توسط فروغ پوریاوری در نشر ثالث چاپ و در ۲۴۳ صفحه به بازار عرضه شده است.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد