28 - 08 - 2024
ضعف بانک مرکزی در اعمال سیاست پولی
«جهانصنعت»- همزمان با همهگیری کرونا و افزایش نرخ تورم شاهد کنترل تورم با ابزار نرخ بهره در بسیاری از کشورهای دنیا بهویژه در آمریکا بودهایم. نرخ بهره مهمترین نرخ در اقتصاد است و سیاستگذاری برای نرخ بهره نه مهمترین سیاستگذاری اقتصادی است بلکه تنها ابزار سیاستگذاری اقتصادی در دنیای مدرن است. با رصد اقتصاد کشورهای پیشرفته متوجه خواهیم شد که مهمترین سیاستگذاری، سیاستگذاری پولی است و در سیاستگذاری پولی نیز مهمترین اتفاق تعیین نرخ بهره است.
نرخ بهره مثبت یا منفی؟
اگر نرخ بهره پایینتر از تورم یک کشور باشد، یعنی نرخ بهره منفی، به عبارتی نه تنها نرخی وجود ندارد بلکه منفی است. این درحالی است که نرخ بهره مثبت به این معنی است که یعنی نرخ بهره بیشتر از تورم است و تورم را پوشش میدهد.
حال اگر نرخ بهره تورم را پوشش ندهد یا به عبارت دیگر نرخ بهره مثبت نباشد، عرضه و تقاضای پول مختل میشود. در چنین وضعیتی عرضه پول کم و محدود است و در مقابل تقاضای پول بسیار زیاد است. در چنین شرایطی و درحالی که منابع بانکها نیز محدود است، بانکها برای تامین منابع خود به بانک مرکزی مراجعه میکنند و درخواست پول اضافه میکنند (اضافه برداشت بانکها) که تمام این فرآیندها منجر به افزایش نرخ رشد نقدینگی خواهد شد. از سوی دیگر اقتصاد هم جوابگوی حجم نقدینگی تازه به وجود آمده نیست. به عبارت دیگر در اقتصاد تعادلی وجود داشته اما به یکباره حجم پول افزایش مییابد و این درحالی است که عرضه محدود است و در نتیجه چنین سازوکاری نرخ تورم بالا میرود.
از سوی دیگر زمانی که نرخ بهره اسمی از نرخ بهره تعادلی بیشتر است مانند تجربه سالهای 93 تا 96 عرضه پول زیاد و تقاضا برای پول کم میشود. در چنین سازوکاری مردم پول خود را در بانکها میگذارند و اکثر سرمایهگذاران دیگر به دنبال این نیستند که با سرمایه خود دارایی بخرند؛ اتفاقی که در نتیجه این سازوکار در سالهای 92 تا 96 افتاد (عرضه بالا و تقاضا کم) این بود که مانع از اصلاح تدریجی نرخ ارز شد.
منظور از نرخ بهره تعادلی این است که عرضه و تقاضای پول با یکدیگر به تعادل برسند و تورم پوشش داده شود، اقتصاد متحمل ضرر نشود و شاهد جهش و رکود داراییها نباشیم.
سیاستگذار پولی ایران نیز تقریبا در بیش از یکسال گذشته به سیاستگذاری نرخ بهره متوسل شده است اما آیا میتوانیم شاهد اثرات مثبت آن در اقتصاد باشیم؟
برای یافتن پاسخ این سوال در ابتدا باید به سهسوال دیگر که سوالاتی هستند که ما را در رسیدن به منظومه سیاستگذاری درست هدایت و راهنمایی میکند پاسخ دهیم. این سه سوال عبارتند از :
1- در دنیا نرخ بهره چگونه تعیین میشود؟
2- آثار ظاهری و باطنی نرخ بهره مثبت؟
3- نرخ بهره چگونه ابزار سیاستی میشود؟
در دنیا نرخ بهره چگونه تعیین میشود؟
برای بررسی این موضوع که آیا نرخ بهره در ایران همان کارکردی که دردنیا دارد را یا خیر باید بررسی کنیم در دنیا و همچنین در ایران نرخ بهره چگونه تعیین میشود. سوال مهمتر اینکه چرا نرخ بهره آن نقشی که در دنیا دارد را در اقتصاد ایران ندارد. در ابتدا باید گفت در اقتصاد فقط یک نرخ بهره وجود ندارد و در هر کشور نرخهای بهره متفاوتی وجود دارد. به همین دلیل در ابتدا به بررسی نرخ بهره پایه میپردازیم. نرخ بهره پایه کمریسکترین نرخ در اقتصاد است. به عبارتی افرادی که این نرخ بهره را دریافت میکنند کمریسکترین سرمایهگذاری را انجام میدهند.
حال نرخ بهره تعادلی چگونه تعیین میشود: این نرخ در فروش اوراق دولتی کشف میشود. بعضا در ایران این نرخ بهره پایه بالاتر از نرخ بهرهای است که در بانکها کشف میشود. این درحالی است که نرخ پایه که کشف شد پایینترین نرخ بهره است و نرخهای دیگر شامل ریسکهایی هستند. در ایران نرخ بهره پایه کار نمیکند و در چنین شرایطی نرخهای بهره مثبت هم فقط آثار کوتاهمدت دارند و آثار بلندمدت نخواهند داشت و سیاستگذاران را غافلگیر خواهد کرد!
پس از مشخص شدن نرخ بهره پایه سایر نرخها به عبارتی روی آن سوار میشوند. شروط تعیین نرخ بهره پایه این است که در وهله اول در بازار و ثانیا از طریق مزایده تعیین شد. در مزایده اوراق دولتی به بالاترین نرخ ممکن به فروش میرسند و هرچه این نرخ بالاتر باشد نرخ بهره پایینتر است (رابطه بالعکس دارند). نرخ بهره در کشورهای دیگر مانند آمریکا معلول عملیات بازار است. این درحالی است که در ایران نرخ بهره به این شکل کشف نمیشود بنابراین در ایران نرخ بهره مثبتی که شکل میگیرد به شیوه دستوری تعیین میشود. بهطور خلاصه نرخ بهره مثبت در ایران با نرخ بهره مثبت در سایر کشورها متفاوت است و قابل انتظار است که نرخ بهره مثبت در ایران همان پیامدهای مثبت اقتصادی را نخواهد داشت .
آثار ظاهری و باطنی نرخ بهره مثبت؟
سیاستگذاری بر این اساس است که وقتی نرخ بهره بالا رود، تقاضای پول کاهش مییابد و هرچه نرخ بهره بالاتر رود تقاضای پول بیشتر کم میشود و در مقابل عرضه پول افزایش مییابد. تقاضای پول به این علت کم میشود چراکه دیگر نمیصرفد که افراد بروند وام بگیرند و به فعالیت اقتصادی خود ادامه دهند و در نتیجه آن فعالیت اقتصادی از بین میرود. به اشتباه در ایران به چنین فرآیندی که منجر به تعطیلی برخی کسبوکارها میشود، تخریب اقتصاد و یا رکود اقصادی میگویند. این درحالی است که به لحاظ تئوریک و در کشورهایی که تمام اجزای اقتصاد درست کار میکند فرآیند ذکر شده منجر به تخریب اقتصاد نخواهد شد بلکه اتفاقی که میافتد تحت عنوان «تخریب خلاق» نامیده میشود. وقتی نرخ بهره پایینتر از نرخ بهره تعادلی است هر فعالیت اقتصادی توجیه اقتصادی دارد! وقتی شما میتوانید وام بگیرید هر فعالیت اقتصادی که انجام میدهید صرفه اقتصادی هم خواهد داشت اما وقتی نرخ را به حالت واقعی خود برمیگردانند، ممکن است شما یک فعالیت اقتصادی را شروع کرده باشید اما دیگر با نرخ واقعی پول جوابگو نیست و صرفه اقتصادی ندارد بنابراین فعالیت اقتصادی که دیگر توجیهی ندارد از بین میرود و این فرآیندی است که باید اتقاق بیفتد. به چنین فرآیندی در علم اقتصاد «تخریب خلاق» گفته میشود. به عبارت دیگر وقتی نرخ پول واقعی میشود بسیاری از کسبوکارهایی که توجیه اقتصادی ندارند یا نمیتوانند به نیاز مصرفکنندگان پاسخ دهند، از بین میروند. از بین رفتن این کسبوکارها منجر به تخریب اقتصاد نمیشود بلکه منابع تخصیص یافته به آنها به بخشهای دیگری از اقتصاد هدایت میشود که اشتغال و تولید به دنبال داشته باشد.
نرخ بهره چگونه ابزار سیاستی میشود؟
به هر دلیلی ممکن است در یک اقتصاد انتظارات تورمی شکل بگیرد. برای مثال در ایران به دنبال تشدید تحریمها یا کاهش قیمت نفت انتظارات تورمی شکل میگیرد و تشدید میشود. وقتی به اقتصاد شوک عرضه وارد میشود، تورم ایجاد خواهد شد. این درحالی است که یک سیاستگذاری فعال با وجود شوک عرضه از افزایش نرخ تورم جلوگیری میکند مانند اتفاقی که در روسیه بهواسطه بانک مرکزی این کشور افتاد. به عبارتی راهحل چنین چالشی این است که سیاستگدار نرخ بهره سیاستی را افزایش دهد زیرا انتظارت تورمی باعث خواهد شد تقاضا برای پول زیاد شود. در مقابل با یک سیاستگذاری منفعل وقتی تقاضای پول زیاد میشود، عرضه پول هم افزایشی خواهد شد و به دنبال آن نرخ رشد نقدینگی و نرخ تورم هم بالا میرود. این درحالی است که یک سیاستگذاری فعال در چنین شرایطی نرخ بهره سیاستی را سریع افزایش میدهد. با افزایش نرخ بهره سیاستی ممکن است قیمتهای نسبی افزایش یابد اما نرخ تورم بالا نمیرود زیرا ممکن است گروهی از کالاها دیگر به اقتصاد وارد نشود و طبیعی است قیمت آن کالاها افزایش یابد اما این به معنای افزایش نرخ تورم نیست. نرخ تورم زمانی افزایش مییابد که نرخ رشد نقدینگی افزایش یابد. سیاستگذاران نیز در هر کشوری موظف هستند که از سبد کالایی که جزو سفره مردم است، مراقبت کنند و نه صرفا کالاهای خاص.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد