20 - 07 - 2024
ضرورت خروج از «دوگانهسازی» در سیاست خارجی
کیهان برزگر*
مسعود پزشکیان رییسجمهور منتخب ایران در مقالهای با عنوان «پیام من به جهان جدید» رویکرد اصلی سیاست خارجی خود را ایجاد «تعادل» در روابط با همه کشورها تعریف کرد. پیشبرد چنین رویکردی بیش از هرچیز نیاز به خروج از «دوگانهسازی»های موجود در حوزه سیاست خارجی و «پیوند» بین آنها دارد.
دوگانههای موجود در سیاست خارجی ایران با هدف تحقق دو وظیفه اصلی سیاست خارجی یعنی «تولید امنیت» و «انباشت ثروت» در روند زمان ساخته شدهاند. این دوگانهها عبارتند از؛ گرایش به شرق یا به غرب، تقویت امنیت یا احیای برجام، تقویت محور مقاومت یا گسترش روابط با دولتهای منطقه و منطقهگرایی یا جهانی شدن.
نخست، دوگانهسازی گرایش به شرق یا به غرب؛ این دوگانه بیشتر برای تاثیرگذاری بر سیاست داخلی ایران، بهویژه در شب انتخابات ریاستجمهوری شکل گرفته است. از یکسو، نزدیکی به شرق منطق جغرافیایی (کریدوری) و اتصال به زنجیره منطقهای انتقال کالاها از مسیر ایران دارد. از سوی دیگر، گرایش به غرب بر منطق دستیابی به سرمایه و تکنولوژی استوار است. دولتها در ایران بنابه ماهیت و تفکرات دولتمردان، تامین منافع سیاسی و اقتصادی کشور را در نزدیکی به شرق یا غرب میبینند. این الزاما به معنای شرقی شدن یا غربی شدن یک دولت بهلحاظ ایدئولوژیک نیست.
دوم، دوگانهسازی احیای برجام یا تقویت امنیت؛ این دوگانه تحقق «توسعه» و «امنیت» در کشور را به بهای دیگری فرض میکند. از یکسو، عدم احیای برجام روابط با غرب (بهویژه با آمریکا) را پیچیدهتر کرده و تداوم تحریمها منجربه بحرانی شدن اقتصاد کشور و افزایش فقر میشود. از سوی دیگر، احیای برجام نباید به بهای تضعیف قوه بازدارندگی و امنیت کشور (اعمال محدودیتهای موشکی و تضعیف نقش منطقهای ایران از سوی غربیها) صورت پذیرد. سوم، دوگانهسازی محور مقاومت یا روابط با دولتهای منطقه؛ از یکسو، تقویت روابط ایران با نیروهای سیاسی- نظامی دوست ایران یا همان اعضای محورمقاومت (در لبنان، عراق، سوریه و یمن) منجربه تقویت قوه بازدارندگی کشور میشود. از سوی دیگر عدمگسترش تعاملات اقتصادی و سیاسی با دولتهای منطقه (بهویژه کشورهای عربی حوزه خلیجفارس) بهدلیل مخالفت آنها با محورمقاومت منجربه هزینهتراشی برای اقتصاد کشور میشود. تقویت روابط با محورمقاومت در مفهوم «ایران قوی» (بازدارندگی) و گسترش تعاملات با دولتهای منطقه در مفهوم «منطقه قوی» (تولید ثروت) نمایان میشوند. رییسجمهور منتخب در مقاله خود به اهمیت این مورد اخیر اشاره کرد.
چهارم، دوگانهسازی منطقهگرایی یا جهانی شدن؛ از یکسو خاص بودن ایران بهلحاظ ثقل جغرافیایی و بهرهمندی از انگارههای قوی تمدنی و اسلامی، ضرورت اولویت دادن به روابط منطقهای (حوزه همسایگی) را در الگوی سیاست خارجی مورد توجه قرار میدهد. از سوی دیگر دسترسی قدرتهای جهانی (بهویژه غرب) بر تکنولوژی و سرمایه، ضرورت ادغام ایران در اقتصاد جهانی را برای رشد و توسعه اقتصادی کشور اجتنابناپذیر میکند.
منطق همه این دوگانهسازیها در رویکرد سیاست خارجی ایران قابل پذیرش است؛ چون نوعی بههمپیوستگی بین «توسعه» و «امنیت» کشور وجود دارد و نمیتوان از یکی از آنها به بهای دیگری غافل شد. اما نکته مهم چگونگی «پیوند» بین این دو وظیفه اصلی سیاست خارجی است. در اینجاست که توجه به اهرم «زمان» و تلاش برای «سازگاری» بین این دوگانهها با محیط متحول ژئوپلیتیک منطقهای و جهانی حائزاهمیت میشود.
نخست؛ اکنون سیاست بینالملل به گونهای است که گرایش به شرق یا غرب بیشتر متمرکز بر رویکرد تکنولوژیک و توسعهای سیاست خارجی میشود. منطق سیاست خارجی تعامل و فرصتسازی است، بنابراین در عمل گرایش به شرق یا غرب را نمیشناسد. همزمان یک قدرت منطقهای همچون ایران (یا ترکیه و عربستان سعودی) به هیچ عنوان خواهان نفوذ پررنگ قدرتهای شرقی یا غربی در حوزه نفوذ ژئوپلیتیک خود نیست؛ چون بهتدریج جایش را تنگ میکند. چنین قدرتی از برتری ژئوپلیتیک خود بهعنوان اهرمی برای چانهزنی با همه قدرت بزرگ در حوزههای کسب تکنولوژی و سرمایه استفاده میکند.
دوم؛ اکنون احیای برجام یا هر توافق هستهای جدید بیشتر در قالب تامین امنیت و منافع اقتصادی کشور و رفع تحریمها در نظر گرفته میشود. در حوزه تامین امنیت، پاسخ گسترده موشکی ایران به اسرائیل و ناتوانی آمریکا در ممانعت از آن، نشانگر این واقعیت است که ایران به قوه بازدارندگی موشکی و متعارف خود برای تامین امنیت کشور اطمینان کامل دارد؛ بنابراین موضوع مهار برنامه موشکی یا تضعیف سیاست منطقهای ایران توسط غربیها در شرایط حاضر کاملا بیربط میشود. بر همین مبنا بود که این مباحث در دور آخر مذاکرات برجام اصلا توسط غربیها مطرح نشد. چون آنها میدانستند طرح این مساله بیفایده بوده و مانع از پیشرفت مذاکرات در همان نقطه ابتدایی میشود.
سوم؛ نیروهای مقاومت مورد حمایت ایران در روند زمان به درجهای از استقلال تکنولوژیک و تجربه نظامی و امنیتی رسیدهاند که میتوانند در قالب یک اتحاد شبکهای از خود دفاع کرده و با افزایش قدرت چانهزنی حتی دشمنان خود را وادار به ورود به مذاکرات سیاسی کنند. تجربه عدم موفقیت اسرائیل در جنگ غزه و مواجهه سخت این رژیم با حماس و همچنین مذاکره عربستان سعودی با یمنیها برای برقراری آتشبس دونمونه آشکار هستند؛ بنابراین میتوان ازطریق حمایت از محور مقاومت برای ورود به فاز سیاسی در ساختارهای قدرت کشورشان به تعادلی در روابط با دولتهای منطقه رسید. از یک نگاه متفاوت، جنگ غزه، حمله گسترده موشکی ایران به اسرائیل و حتی حمله حوثیها به نفتکشهای اسرائیلی و حامیان غربی آنها در دریای سرخ، موقعیت سیاسی و اهرم چانهزنی رژیمهای محافظهکار عرب و در راس آنها سعودیها را در معادلات احتمالی صلح با اسرائیل یا حتی تنظیم رابطه با آمریکا ازجمله در موضوع «راهحل دو دولت» و «عادیسازی روابط با اسرائیل» تقویت کرده است. چهارم؛ دوگانه منطقهگرایی و جهانگرایی در نگاه سیاست خارجی ایران بهراحتی قابل ادغام با یکدیگر هستند. چین از منطقهگرایی به جهانگرایی رسیده است. قدرتهای بزرگ به برتری ژئوپلیتیک ایران در اتصال زیرسیستمهای اقتصادی و کریدوری منطقه کاملا واقف هستند. ادغام و اتصال اقتصادی ایران با منطقه میتواند راه ورود به اقتصاد جهانی را هموار کند. کافی است ایران با اتخاذ یک سیاست خارجی ثباتساز و تعاملی، به نقطه اتصال انتقال کالا، سرمایه و انرژی در کریدورهای شمال- جنوب و شرق-غرب تبدیل
شود.
و نهایتا؛ منطق ایجاد «تعادل» در روابط با همه کشورها نشان از یک «بلوغ ژئوپلیتیک» در سیاست خارجی ایران است که در روند زمان در دهههای گذشته شکل گرفته و به تدریج توسعه یافته است. سیاست خارجی پزشکیان باید این منطق را با خروج از دوگانههای موجود در سیاست خارجی و مهمتر پیوند و اجرای همزمان آنها تقویت و عملیاتی کند. با بهکارگیری این متدلوژی حتی روند اجرای سیاست خارجی ایران نیز تقویت میشود. ماموریت اصلی سیاست خارجی هر کشور پیشبرد منطق کلان و استراتژیک منافع ملی است. ایستادن در دوگانههای سیاستخارجی، بیجهت از انرژی و کارآمدی دستگاه دیپلماسی کشور در چانهزنی با قدرتهای منطقهای و جهانی میکاهد.
* استاد علوم سیاسی و روابط بینالملل
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد