23 - 11 - 2019
شعر کارگری
سابیرهاکا متولد اول خرداد ۱۳۶۵ است. اصالتی کرمانشاهی دارد و ساکن تهران است. شاعر شعرهایی ساده و بدون تکلف مثل خودش و بقیه کارگرها. شعر او از شعرهای ترجمهپذیر روزگار ماست که حتی بعد از برگرداندن به زبانهای مختلف نیز شعریت خود را از دست نمیدهد. شمار زیادی از اشعارش به زندگی کارگران میپردازد و عدهای نیز به همین دلیل او را شاعر کارگران نامیدهاند. سادگی کلمات و مضمونهای شعرهای او باعث میشود مردم عادی که شعر و ادبیات را حرفهای دنبال نمیکنند به راحتی از شعرهای او سر در بیاورند. از او سه مجموعه شعر به نامهای «میترسم بعد از مرگ هم کارگر باشم»، «دوری مثل آخرین طبقه یک آسمانخراش» و «دلهره مدام گریختن» به چاپ رسیده است. او در سال ۹۳ نیز برگزیده شعر رویالهال لندن شد. در کافه شعر امروز گزیدهای از شعرهای او را میخوانیم.
فکر میکنم
خدا هم یک کارگر است
مثلا یک جوشکار شبیه همه مردان جوشکار دیگر
وغروب
چشمهای اوست که گاهی سرخ میشود
و شب پیراهن اش
که پر است از سوراخهای ریز و درشت!
***
کاش هرگز بزرگ نمیشدم
و نمیفهمیدم
که پدرم به من دروغ گفت:
که هر چیزی را در خاک بکاری روزی سبز خواهد شد
و این از لطف خداوند است
چرا کسی نمیفهمد؟
من سالهای زیادی انتظار کشیدم
اما
مادرم سبز نشد!
***
کارگرها
زندگی ساده
و زنهای زیبایی دارند
آنها هر روز
در پایان کار
از آسمانخراشها
ابرهای سفید تازه
به خانه میبرند.
***
بارها پیش آمده است که آجری از دست یک بنا
کیسهای سیمان از شانههای یک کارگر
یا ورقهای آهنی از قلاب یک جرثقیل لیز بخورد و پایین بیافتد
بعضی دردها تا ابد انسان را آزار میدهند
پس به من حق بده
آنقدر ترس در وجودم نهفته باشد
که هر وقت آغوشات میگیرم
از صدای تکان خوردن گوشوارههایت
بترسم.
***
یک درخت میتواند بستنی باشد باطعم طالبی
ماه یک تخممرغ آپز
افتاب سیبزمینی پوست کنده
سنگفرشها شیرینی،
با طرحهای مختلف و خوشمزه
ابرها میتوانند یک بشقاب برنج باشند
آدمها هم همینطور
تنها به شرطی که کاملا بیپول باشی
و گرسنه در خیابان قدم بزنی!
***
تا به حال
افتادن شاهتوت را دیدهای!؟
که چگونه سرخیاش را
با خاک قسمت میکند
هیچ چیز مثل افتادن دردآور نیست
من کارگرهای زیادی را دیدم
از ساختمان که میافتادند
شاهتوت میشدند!
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد