14 - 12 - 2019
شاعر سیاستمدار
پابلو نرودا زاده ۱۲ ژوئیه ۱۹۰۴ دیپلمات، سناتور و شاعر نوگرای شیلیایی و برنده جایزه ادبیات نوبل بود. نام اصلی او «نفتالی ریکاردو الیسر ریهس باسوآلتو» بود و نام «پابلو نرودا» را از روی نام نویسنده چک یان نرودا به عنوان نام مستعار خود انتخاب کرده بود. بعدها «پابلو نرودا» نام رسمی او شد.
او در شهر پارال در ۴۰۰ کیلومتری جنوب سانتیاگو به دنیا آمد. پدرش کارمند راهآهن و مادرش معلم بود. هنگامی که دوماهه بود مادرش درگذشت و او همراه پدرش در شهر تموکو ساکن شدند.
نرودا از کودکی به نوشتن مشتاق بود و برخلاف میل پدرش با تشویق اطرافیان روبهرو میشد. یکی از مشوقان او گابریلا میسترال بود که خود بعدها برنده جایزه نوبل ادبیات شد. نخستین مقاله نرودا وقتی که ۱۶ سال داشت در یک روزنامه محلی چاپ شد.
با رفتن به دانشگاه شیلی در سانتیاگو و انتشار مجموعههای شعرش شهرت او بیشتر شد و با شاعران و نویسندگان دیگر آشنا شد. مدتی به عنوان کارمند دولت شیلی به برمه و اندونزی رفت و به مشاغل دیگر نیز پرداخت. بعد مامور به کنسولگری شیلی در بارسلون و بعد کنسول شیلی در مادرید شد. در همین دوره جنگ داخلی اسپانیا درگرفت. نرودا در جریان این جنگ بسیار به سیاست پرداخت و هوادار کمونیسم شد. در همین دوره با فدریکو گارسیا لورکا دوست شد.
پس از آن نرودا کنسول شیلی در پاریس شد و به انتقال پناهندگان جنگ اسپانیا به فرانسه کمک کرد. بعد از پاریس به مکزیکو رفت. در آنجا با پناه دادن به نقاش مکزیکی داوید آلفارو سیکهایروس که مظنون به شرکت در قتل تروتسکی بود، در معرض انتقاد قرار گرفت.
در ۱۹۴۳ به شیلی بازگشت و پس از آن سفری به پرو کرد و بازدید از خرابههای ماچوپیچو بر او اثر کرد و شعری در این باره سرود. در ۱۹۴۵ به عنوان سناتوری کمونیست در سنای شیلی مشغول شد و چهار ماه بعد رسما عضو حزب کمونیست شیلی شد. در ۱۹۴۶ پس از شروع سرکوب مبارزات کارگری و حزب کمونیست، او سخنرانی تندی بر ضد حکومت کرد و پس از آن مدتی مخفی زندگی کرد. در سال ۱۹۴۹ با اسب از مرز به آرژانتین گریخت.
یکی از دوستان او در بوئنوسآیرس شاعر و نویسنده گواتمالایی میگل آنخل آستوریاس، برنده بعدی جایزه نوبل ادبیات بود. نرودا که شباهتی به آستوریاس داشت با گذرنامه او به پاریس سفر کرد. پس از آن به بسیاری کشورها سفر کرد و مدتی نیز در مکزیک به سر برد. در همین دوره شعر بلند آواز مردمان را سرود.
در دهه ۱۹۵۰ به شیلی بازگشت. در دهه ۱۹۶۰ به انتقاد شدید از سیاستهای آمریکا و جنگ ویتنام پرداخت. در ۱۹۶۶ در کنفرانس انجمن بینالمللی قلم در نیویورک شرکت کرد. دولت آمریکا به دلیل کمونیست بودن از دادن روادید به او خودداری میکرد ولی با کوشش نویسندگان آمریکایی، به ویژه آرتور میلر، در آخر به او ویزا دادند.
در سال ۱۹۷۰ نام او به عنوان نامزد ریاستجمهوری مطرح بود اما او از سالوادور آلنده حمایت کرد و در سال ۱۹۷۱ برنده جایزه نوبل ادبیات شد.
در گواهی رسمی مرگ او در سال ۱۹۷۳، سرطان پروستات علت مرگ ذکر شده است. مرگ او چند روز پس از کودتای ژنرال پینوشه و کشته شدن آلنده رخ داد.
در آوریل سال ۲۰۱۳، نرودا نبش قبر شد تا روشن شود که آیا آن طور که مانوئل آرایا راننده وی و برخی دیگر احتمال میدهند مسموم شده است یا خیر. در آزمایشهای انجام شده، ردی از سم در جنازه او پیدا نشد، اما اکنون قرار است آزمایشهای بیشتری انجام شود. آرایا میگوید پابلو نرودا که در آن زمان ۶۹ ساله بود، از بیمارستانی در سانتیاگو به او تلفن کرد و گفت که پس از تزریقی به معدهاش، حالت تهوع دارد. عدهای معتقدند پابلو نرودا مسموم شده و به قتل رسیده، زیرا او حامی سرسخت رییسجمهوری سرنگون شده سالوادور آلنده بود و میتوانست به رهبر مخالفان دیکتاتوری پینوشه بدل شود. مقامات میگویند آزمایشهای جدید بر باقیمانده پیکر نرودا در پی یافتن عناصر و مواد سنگین یا غیرارگانیکی است که ممکن است به صورت مستقیم یا غیرمستقیم باعث مرگ او شده باشد. تحقیقات همچنین بر کشف موادی شیمیایی متمرکز خواهد بود که باعث هر نوع آسیب به سلولها یا پروتئینها میشوند. آزمایشهای قبلی بهطور مشخص در پی یافتن رد و باقیماندهای از سم بود.
دوستت دارم؛
تو را به عنوان چیزهای تاریکی
که باید دوست داشت، دوست دارم
در خفا، بین سایه و روح دوستت دارم
به عنوان گیاهی که هرگز نمیشکفد
اما نور گلها را در خود پنهان کرده است
ممنونم بابت رایحهای که در من پنهان است
که از عشق است
که از زمین بلند میشود
دوستت دارم
بیآنکه بدانم چگونه، کی و چرا
تو را بیشائبه دوست دارم
بیهیچ پیچیدگی و غروری
چرا که راهی جز این نیست.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد