22 - 10 - 2024
سرمایه بلای جان سرمایهداری
در دو دهه اخیر، سود و بازار که سابقا موتور محرک نظام سرمایهداری بودند به حاشیه رانده شده و دیگر صحنهگردان اقتصاد نیستند. شکل پیشین سرمایهداری نابود شده و جای خود را به نظامی داده که حاصل جهش ژنتیکی سرمایه است. این تحول عظیم سه قرن بعد از پیروزی اولیه سرمایهداری بر نظام قدیم اربابرعیتی رخ میدهد اما ظاهرا برخی مولفههای آن نظام همچنان در طول تاریخ به حیات خود ادامه داده و شکلی تازه از نظام اربابرعیتی را به وجود آورده است: تکنوفئودالیسم و سرمایه ابری.
یانیس واروفاکیس، پرسوئیشن- نظام سرمایهداری حالا دیگر مُرده است، به این معنا که مکانیسمهای آن دیگر بر اقتصاد ما حکومت نمیکند. نقش نظام سرمایهداری حالا با چیزی اساسا متفاوت جایگزین شده است که من نامش را گذاشتهام تِکنوفئودالیسم1. در کُنه نظریه من کنایهای نهفته است که ممکن است در نگاه اول گیجکننده باشد اما به اعتقاد خودم خیلی هم منطقی است: آنچه سرمایهداری را از پا درآورده … خودِ سرمایه است. نه آن سرمایهای که از آغاز عصر صنعتی میشناسیمش، بلکه نوع جدیدی از سرمایه که جهشِ ژنتیکی پیداکرده و در دو دهه اخیر سر برآورده، بسیار قدرتمندتر از پیشینیانش بوده و همچون ویروسی احمق و بسیار غیور کمر به قتل میزبانش بسته است. اما چرا چنین اتفاقی افتاد؟ به دلیل دو تحول اساسی: خصوصیسازی اینترنت به دست شرکتهای بزرگ فناوری در آمریکا و چین و نیز نحوه واکنش دولتهای غربی و بانکهای مرکزی به بحران عظیم اقتصادی سال ۲۰۰۸.
اگر خوب دقت کنیم بهراحتی میتوانیم ببینیم که این جهش ژنتیکی سرمایه و تبدیلشدنش به آنچه من اسمش را گذاشتهام سرمایه ابری دو ستون نظام سرمایهداری را تخریب کرده است: بازار و سود. البته هم بازارها و هم سود را همچنان در همهجا میتوان مشاهده کرد -واقع امر این است که بازارها و سود در نظام اربابرعیتی هم همهجا وجود داشتند- اما دیگر این دو صحنهگردان اقتصاد نیستند. در دو دهه اخیر، سود و بازار از کانون اقتصاد و نظام اجتماعی ما به حاشیه رانده شده و جایگزین شدهاند اما با چه چیزی؟ بازارها که محمل فعالیت نظام سرمایهداری بودند، حالا جای خود را به پلتفرمهای تجارت دیجیتال دادهاند که اگرچه شبیه بازارها هستند، اما بازار نیستند و بیشتر شبیه تیولها در نظام اربابرعیتی به نظر میرسند و سود، موتور محرک نظام سرمایهداری، حالا با معادل قبلیاش در نظام اربابرعیتی، یعنی حق اجاره، جایگزین شده است. در نتیجه، امروز قدرت واقعی در دست صاحبان سرمایههای سنتی، از قبیل ماشینآلات، ساختمانها، خطوط آهن، شبکههای تلفن و رباتهای صنعتی نیست. آنها همچنان از کارگران و کارِ مزدی منفعت میبرند اما دیگر مسوولیتشان مثل گذشته نیست. بلکه حالا تبدیل شدهاند به دستنشاندههای طبقه جدیدی از اربابانِ بالاتر، یعنی صاحبان سرمایه ابری و اما بقیه ما هم برگشتهایم به جایگاه قبلیمان و بهعنوان رعیت، با کارِ بیجیره و مواجبمان یا اگر فرصتی دست داد در اِزای دریافت مزد، در خدمت ثروت و قدرت طبقه جدید حاکم قرار گرفتهایم.
این تحول عظیم که ناشی از جهش ژنتیکی اخیر سرمایه است، سه قرن بعد از پیروزی اولیه سرمایه در تغییر نظام اربابرعیتی به نظام سرمایهداری رخ میدهد. سرمایهداری زمانی پیروز شد که سود بر اجاره غلبه کرد و این پیروزی تاریخی همزمان بود با تبدیل کارِ مولد و حقوق مالکیت به کالاهایی که بهترتیب در بازارِ کار و بازار سهام به فروش میرسید و این تنها یک پیروزی اقتصادی نبود. درحالیکه حق اجاره در نظام اربابرعیتی بوی تعفن و ابتذالِ بهرهکشی میداد، سود در نظام سرمایهداری داعیه اخلاقیتربودن داشت و پاداش منصفانهای انگاشته میشد برای کارآفرینِ شجاعی که داروندارش را در عبور از میان امواج نابکارِ بازارهای توفانزده به خطر انداخته است. بااینحال، با وجود پیروزی سرمایهداری بر نظام اربابرعیتی، حق اجاره توانست از دوران طلایی سرمایهداری جان سالم به در ببرد، مثل باقیمانده دیاِناِی پیشینیان باستانی ما که در دیاِناِی انسان به حیات خودشان ادامه دادند، ازجمله دیاِناِی مارها و میکروبهایی که خودشان مدتها قبل منقرض شدهاند. اَبَرشرکتهای سرمایهداری، از قبیل فورد، ادیسون، جنرالالکتریک، جنرالموتورز، توسنکراپ، فولکسواگن، تویوتا، سونی و دیگران، با خَلق سودی بالاتر از حق اجاره توانستند نظام سرمایهداری را به برتری برسانند. بااینحال، بعضی از موجران نهتنها در این دوران زنده ماندند، بلکه همچون چسبکماهیهایی که انگلوار زیر سایه کوسههای بزرگ زندگی میکنند، بهلطف تغذیه از تهماندههای دندانگیر بهجامانده از سرمایه، فربهتر از قبل هم شدند. مثلا شرکتهای نفتی، از محل اجاره زمین بابت حفاری در محلهای خاص یا بستر اقیانوسها، پولهای کلانی به جیب زدند. بگذریم از اینکه خودشان بابت خساراتی که به سیاره زمین وارد کردند هزینهای نپرداختند.
سرمایهداران برای اینکه بتوانند با اِعمال قدرتِ سرمایه فرمانروایی کنند و مردم را به کارِ سریعتر و مصرف بیشتر وادار کنند، به دو نوع متخصص نیاز داشتند: یکی مدیران و دیگری فروشندگان. بهویژه اینکه، بهلطف شکلگیری مفهوم ساختار فنی در دوران بعد از جنگ، این دو حرفه خدماتی حتی از بانکداران و کارگزاران بیمه هم اهمیت بیشتری پیدا کردند. مدارس کسبوکار جدید و پرزرقوبرقی برپا شدند تا دانشجویان رشته اِمبیاِی را مجهز کنند به هنرهای اهریمنیِ بهخطکردن نیروی کار برای بالابردن انفجاریِ بهرهوری. دپارتمانهای تبلیغات و بازاریابی هم نسلی از دُن دراپرها را تربیت کردند.
اینجاست که سروکله سرمایه ابری پیدا میشود و در چشم بههمزدنی هر دو نقش را خودکار میکند. وظیفه اِعمال قدرتِ سرمایه برای فرمانروایی بر کارگران و مصرفکنندگان به الگوریتمها سپرده میشود و این گامی بسیار انقلابیتر از جایگزین کردن کارگران کارخانههای اتومبیلسازی با رباتهای صنعتی بود، چراکه رباتهای صنعتی صرفا همان کاری را کردند که فرآیند خودکارسازی از پیش از لادایتها به اینطرف هم انجامش داده بود، یعنی تبدیل طبقه کارگر به موجوداتی اضافی، یا بدبختتر کردن طبقه کارگر و یا هر دو مورد. اما نه، تحول تاریخیِ اصلی زمانی رخ داد که فرآیند اِعمال قدرتِ سرمایه برای فرمانروایی بر مردم خودکار شد، آنهم بر مردمِ بیرون از کارخانهها، مغازهها و ادارات. تا همه ما، از کارگران ابری گرفته تا هرکس دیگری را تبدیل کند به رعیتهای ابری که مستقیما و بدون واسطه بازارها، (و بیجیرهومواجب) در خدمت سرمایه ابری باشیم.
از کارخانهداران غربِ میانه آمریکا گرفته تا شاعرانی که سعی دارند جدیدترین گلچین اشعارشان را بفروشند، از رانندگان اوبر لندن گرفته تا دستفروشهای خیابانهای اندونزی، همگی، حالا دیگر برای دسترسی به مشتریانشان به یکی از تیولهای ابری وابستهاند. البته این در نوع خودش پیشرفت محسوب میشود. گذشت آن زمانی که اربابان فئودال، برای گرفتن حق اجارهشان، اراذل و اوباش را میفرستادند پای دستنشاندهها را بشکنند یا خونشان را بریزند. اربابانِ ابری لازم نیست برای توقیف اموال یا بیرونکردن مستاجرها از کلانتری مامور بیاورند. هر سرمایهدارِ دستنشاندهای خودش میداند که حذف یک پیوند از وبسایت ابریاش میتواند دسترسی به انبوهی از مشتریان را از او بگیرد و حذف یک یا دو پیوند از موتور جستوجوی گوگل یا از تعدادی وبسایت تجارت الکترونیک یا شبکه اجتماعی میتواند به معنای ناپدیدشدن کامل او از دنیای آنلاین باشد. ترورهای فناورانه اساس نظام تکنوفئودالیسم را تشکیل میدهند. در نگاهی کلی به نظر میرسد که چرخ اقتصاد جهانی رفتهرفته بهجای سود، بیشتر و بیشتر بهوسیله اجاره ابری روغنکاری میشود. و بهاینترتیب تناقض لذتبخش عصر ما خودش را نمایان میکند: فعالیت سرمایهداری در اثر همان فرآیند انباشت سرمایه نیرومندی رشد میکند که باعث کاهش سود سرمایهداری شده و رفتهرفته بازارهای سرمایهداری را با تیولهای ابری جایگزین میکند. به بیان خلاصه، نظام سرمایهداری در نتیجه فعالیتهای روبهرشدِ سرمایهداری رو به افول است. نظام تکنوفئودالیسم طی فعالیتهای سرمایهداری متولد شد و حالا دارد گوی سبقت را از آن میرباید.
آیا اینهایی که گفتیم بر نحوه زندگی ما و تجربه ما از زندگی اثرگذار است؟ البته که اثرگذار است. فهمیدن اینکه دنیای ما تکنوفئودالیستی شده است به حل معماهای ریز و درشت زیادی کمک میکند: از انقلاب گیجکننده انرژیهای سبز و تصمیم ایلان ماسک برای خرید توییتر گرفته تا جنگ سرد جدید بین ایالاتمتحده و چین و اینکه جنگ در اوکراین چطور میتواند سلطه دلار را با تهدید مواجه کند. از مرگ فردیتِ لیبرال و ناممکنبودن مردمسالاریِ اجتماعی گرفته تا وعده دروغینی به نام رمزارز و این پرسش داغ که چطور میتوانیم خودمختاری و شاید هم آزادیمان را بازستانیم. امروز، برای اینکه بتوانیم بر ذهنهایمان مالکیتِ خصوصی داشته باشیم، باید مالکیت سرمایه ابری را به مالکیتی جمعی تبدیل کنیم و این تنها راهی است که با آن میتوانیم کاری کنیم تا خروجی فعالیتهای ابریمان، بهجای تبدیلشدن به ابزاری خودکار برای تغییر رفتار انسانها که واقعیت اجتماعیمان را مسموم میکند، به ابزاری خودکار برای همکاری و رهایی انسانها تبدیل شود.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد