8 - 09 - 2024
ریسکهای ژئوپلیتیک در عصر پزشکیان
مرکز پژوهشهای اتاق ایران سناریوهای مختلف مسیر پیش روی توافق هستهای ایران را بررسی کرده است؛ هرکدام از این مسیرها بر نحوه فعالیت بخش خصوصی و ریسکهای پیشروی آنها اثر جدی دارد.
در این گزارش آمده است: انتخابات اخیر ریاستجمهوری بیشک گامی در مسیر کاهش نااطمینانی در اقتصاد سیاسی ایران بود. دولتی به قدرت رسید که در داخل وفاق اجتماعی و در خارج صلح با محیط همسایگی و بینالمللی را بهعنوان شعار خود برگزیده است. این دولت از اقبال نسبی ایرانیان برخوردار است. به دیگر سخن در تصویر کلان انتخابات سرمایه اجتماعی نهاد دولت را افزایش داده است.
از همینرو در فردای انتخابات، امیدواریهایی به کاهش نااطمینانی و نوعی ثبات در اقتصاد سیاسی ایران شکل گرفت. امیدواریها در بخش خصوصی نیز کمابیش وجود داشت. مراسم تنفیذ و تحلیف رییسجمهور منتخب برگزار شد و کابینه بهطور کامل از مجلس رای اعتماد گرفت تا دورهای جدید در اقتصاد سیاسی ایران آغاز شود.
فردای مراسم تحلیف، خبری ایران را در شوک فرو برد؛ «اسماعیل هنیه در تهران ترور شد». شوک این ترور نهتنها سیاست ایران بلکه اقتصاد کشور را نیز بهشدت تحت تاثیر قرار داد. بار دیگر نااطمینانی بازگشت و خطر جنگ قریبالوقوع، اقتصاد و بازار را فراگرفت. این ترور آن هم در فردای تحلیف ریاستجمهوری نشان داد همچنان ریسکهای ژئوپلیتیک عاملی مهم و چهبسا تعیینکننده بر سیر اقتصاد سیاسی ایران و فعالیتهای بخش خصوصی است.
با توجه به اهمیت ریسکهای ژئوپلیتیک و امکان تکرار آنها در آیندهای قابل پیشبینی، گزارش حاضر به دستهبندی ریسکهای فعالیت بخش خصوصی و بهطور کلی اقتصاد سیاسی ایران میپردازد. بیشک آینده توافق هستهای مهمترین ریسک پیش روی اقتصاد سیاسی و بخش خصوصی خواهد بود. توافق معلق برجام هر مسیری را که طی کند، تاثیرات مهمی بر فعالیتها و چشمانداز بخش خصوصی خواهد داشت. از همینرو در گزارش حاضر سناریوهای مختلف و چشمانداز توافق هستهای مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. سناریوی محتمل بررسی و آثار آن بر فعالیتهای بخش خصوصی تحلیل شده است.
فراتر از توافق هستهای، ایران در خاورمیانه قرار گرفته که پر ریسکترین منطقه جهان است. بهعلاوه ایران از روابط بسیار پیچیدهای با چین و روسیه برخوردار است. چین و روسیه بهطور فزایندهای با غرب دچار چالش میشوند و این چالشها بر روابط اقتصادی ایران با این کشورها نیز تاثیرات مستقیمی خواهد داشت. به دیگر سخن ریسکهای محیطی در دولایه منطقهای و بینالمللی از منظر تاثیرات آنها بر فعالیتهای بخش خصوصی و بهطور کلی اقتصاد سیاسی ایران مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. این گزارش میتواند به فعالان اقتصادی در مدیریت کسبوکارها در دنیای پرتلاطم کنونی کمک کند.
ریسک ژئوپلیتیک معنا و مبنا
ریسک ژئوپلیتیک به عدم قطعیت و پیامدهای منفی احتمالی ناشی از پویاییهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی مناطق مختلف اطلاق میشود؛ ریسکی که میتواند بهطور قابلتوجهی بر ثبات جهانی و عملکرد اقتصادها تاثیر بگذارد. در دنیای کنونی ریسک ژئوپلیتیک طیف گستردهای از عوامل از جمله بیثباتی سیاسی، درگیریهای مسلحانه، تحریمهای اقتصادی، تروریسم و مانورهای استراتژیک دولتهای قدرتمند را در برمیگیرد. این ریسکها بهواسطه درهمتنیدگیهای جهانی و انتشار سریع اطلاعات، از طریق پلتفرمهای دیجیتال پیچیدهتر میشوند.
اساسا ریسک ژئوپلیتیک شامل تهدیدات ناشی از اقدامات و تعاملات کشورها و بازیگران غیردولتی است که میتواند روابط بینالملل و نظامهای اقتصادی را مختل کند. این ریسک دانا چندبعدی است و شبکه پیچیدهای از سیاست جهانی را منعکس میکند؛ شبکهای که در آن منافع ملی اغلب با هنجارهای بینالمللی در تضاد است. به عنوان مثال ظهور قدرتهای جدید مانند چین و بازگشت مجدد نفوذ روسیه توازن قدرت جهانی را تغییر داده است؛ امری که منجربه تنش بر سر ادعاهای سرزمینی در دریای چینجنوبی و اروپایشرقی شده است. به عنوان نمونهای دیگر خاورمیانه همچنان کانون اصلی ریسک ژئوپلیتیک است؛ جایی که رقابتهای تاریخی، مناقشه فلسطینیها و اسرائیلیها، فرقهگرایی و رقابت بر سر منابع درگیریهای مداوم را دامن میزند.
افزون بر این، ریسکهای ژئوپلیتیک شامل تهدیدات سایبری است؛ تهدیداتی که در آن بازیگران دولتی یا تحت حمایت دولتها میتوانند حملاتی را علیه زیرساختهای حیاتی رقبا یا دشمنان انجام دهند و بر امنیت ملی و ثبات اقتصادی آنان تاثیر بگذارند. علاوهبر این، ریسکهای ژئوپلیتیک اغلب توسط عوامل اقتصادی مانند جنگهای تجاری و تحریمها تشدید میشود؛ امری که میتواند روابط بینالمللی را تحت فشار قرار دهد و اثرات موجی را در بازارهای جهانی ایجاد کند. تنشهای تجاری آمریکا و چین نمونهای از این موضوع است زیرا زنجیرههای تامین را مختل کرده، نوسانات بازارهای مالی را افزایش داده است و نشان میدهد که چگونه سیاستهای اقتصادی میتوانند به عنوان ابزار ژئوپلیتیک استفاده شوند.
در دنیای درهمتنیده امروز، ریسکهای ژئوپلیتیک محدود به مرزهای ملی نیستند، بلکه پیامدهای گستردهای برای تجارت بینالملل دیپلماسی و حکمرانی جهانی در بر دارند. پیچیدگی فزاینده این ریسکها در نحوه تاثیرگذاری درگیریهای محلی بر روندهای جهانی آشکار است. به عنوان مثال، جنگ داخلی سوریه نهتنها خاورمیانه را بی ثبات کرد، بلکه بحران پناهندگان اروپا را نیز تشدید کرده و بر تحولات سیاسی سراسر قاره تاثیر گذاشته است. به عنوان نمونهای دیگر بلندپروازیهای هستهای کرهشمالی نهتنها برای ثبات منطقهای در شرقآسیا، بلکه برای ساختارهای امنیتی جهانی نیز خطرات قابلتوجهی ایجاد کرده است.
از همینرو ارزیابی ریسک ژئوپلیتیک به بخشی حیاتی از برنامهریزی راهبردی برای دولتها و شرکتهای چندملیتی و بخش خصوصی کشورها تبدیل شده است. کسبوکارها باید برای محافظت از منافع و سرمایهگذاریهای خود در مناطق ناپایدار با این ریسکها مقابله کنند؛ امری که اغلب نیازمند توسعه راهبردهای جامع مدیریت ریسک از جمله بیمه ریسک سیاسی متنوعسازی و برنامهریزی پاسخ به بحران است. افزون بر این، سیاستگذاران برای کاهش ریسکهای ژئوپلیتیک به شکلدهی به تعامل دیپلماتیک، ایجاد ائتلاف و گاهی مداخلات نظامی نیازمندند. این امر مستلزم آگاهی دقیق از زمینههای تاریخی، فرهنگی و اقتصادی محرک تنشهای ژئوپلیتیک است. تنها در این صورت امکان پاسخهای موثرتر به بحرانها فراهم میآید.
اقتصاد سیاسی ایران و ریسکهای ژئوپلیتیک
مفهومبندیهای مختلفی که در مورد موقعیت ایران در جهان صورت گرفته این کشور را بهطور تاریخی در کانون حوادث تصویر کرده است. گرچه ممکن است در این مفهومبندی قدری اغراق صورت گرفته باشد، اما تاریخ ایران نشان میدهد که همواره از تلاطمهای محیطی بهشدت متاثر شده است. در دهههای اخیر ایران بهشدت از جنگ جهانیدوم متاثر شد و به نوعی تحت اشغال قرار گرفت. در دوره داخلی و خارجی و جنگ سرد، ایران به عنوان همسایه شوروی در پیشانی جنگ سرد قرار داشت و سیاست اقتصاد آن بهشدت از پویاییهای جنگ سرد متاثر شد.
در دوره پساجنگ سرد که ریسکهای ژئوپلیتیکی در بسیاری از مناطق جهان آشکارا رو به کاهش رفته بود و جهانی شدن به پارادایم مسلط تبدیل شده بود، باز هم محیط پیرامونی ایران به شدت ناآرام بود.
بیشترین جنگهای دوره پس از پایان جنگ سرد در محیط پیرامونی ایران رخ دادهاند. طولانیترین جنگ تاریخ ایالاتمتحده در پیامد حمله این کشور به افغانستان رخ داد. افزون بر این، پویایی داخلی محیط پیرامونی ایران در قالب انقلابهای رنگی و بهارعربی پیچیدگی و تلاطم روابط دولت و جامعه در این منطقه را بهخوبی نشان میدهد. در شرایط کنونی که رقابت میان قدرتهای بزرگ تشدید شده و کلان روندها به سوی بیثباتی بیشتر پیش میروند، طبیعتا ریسکهای ژئوپلیتیک ایران افزایش پیدا میکند، کشوری که در پروندههای بسیار پیچیدهای درگیر است، در خاورمیانه به عنوان بیثباتترین منطقه جهان قرار دارد و در رقابت راهبردی با طیف وسیعی از بازیگران قرار گرفته است.
چشمانداز توافق هستهای سناریوهای مطرح
بیشک مهمترین ریسک ژئوپلیتیک که بر فعالیتهای بخش خصوصی و بهطور کلی اقتصاد سیاسی ایران سایه انداخته است، چشمانداز توافق هستهای است؛ توافقی که با خروج آمریکا وضعیتی پیچیده یافته و سایه نااطمینانی بر سر آن گسترده شده است.
برجام که در سال ۲۰۱۵ به انجام رسید یک توافق بینالمللی با هدف محدود کردن برنامه هستهای ایران در ازای لغو تحریمهای هستهای بود. این توافق در قالب قطعنامه۲۲۳۱ به تصویب شورای امنیت سازمان ملل متحد رسید. با این حال از آن زمان تاکنون بهویژه با خروج ایالاتمتحده از توافق در سال۲۰۱۸ و واکنشهای منطقی ایران پس از آن تحولات مهمی رخ داده است.
در دوره پس از خروج آمریکا از برجام سایر قدرتها به تعهدات خود عمل نکردند. دولت بایدن هم علاقه چندانی به بازگشت به برجام نشان نداد. از دیگر سو از ماه می ۲۰۱۹ ایران بهتدریج طبق مفاد برجام و در واکنش به خروج آمریکا از تعهدات خود کاسته است. این اقدامات شامل افزایش ذخایر اورانیوم غنیشده خود فراتر از محدودیتهای تعیینشده در توافق غنیسازی اورانیوم تا سطحی بالاتر از سقف ۳۶۷درصد و گسترش فعالیتهای هستهای خود میشود.
در این فرآیند یک نقطه عطف مهم در ۱۸اکتبر ۲۰۲۳ رخ داد که به عنوان روز انتقال شناخته میشود. زمانی که قرار بود طبق مفاد برجام چندین تحریم مرتبط با موضوع هستهای علیه ایران طبق برجام منقضی شود. با این حال بریتانیا، فرانسه و آلمان موسوم به E3 با انتقال این تحریمها به رژیمهای تحریمی داخلی خود تصمیم به حفظ آنها گرفتند. آنها این تصمیم را با استناد به ادامه عدمپایبندی ایران به برجام توجیه کردند.
باوجود تلاشهایی که در سالهای اخیر برای احیای این توافق صورت گرفت، دستاوردهای مهمی حاصل نشد و این توافق همچنان در بنبست باقی ماند. البته مذاکرات و گفتوگوهای غیرمستقیمی انجام شد که امید به ادامه دیپلماسی را افزایش داد. با این حال تحولات اخیر ژئوپلیتیکی بهویژه در اوکراین و خاورمیانه بر این تلاشها سایه افکنده است.
طرفهای غربی مدعیاند برجام شامل سازوکاری به نام بازگشت تحریمها یا اسنپیک است که امکان اعمال مجدد همه تحریمهای قبلی سازمان ملل را در صورت نقض قابلتوجه توافق توسط ایران فراهم میکند. قدرتهای اروپایی اعلام کردهاند که متعهد به جلوگیری از توسعه سلاح هستهای توسط ایران از جمله از طریق فرآیند بازگشت تحریمها در صورت لزوم است. افزون بر این، برخی تحلیلگران غربی مدعیاند که ایران مواد هستهای لازم را برای تولید تسلیحات هستهای در دست دارد. با این حال نظرات مختلفی در مورد اینکه آیا ایران در حال حاضر به دنبال تسلیحاتی کردن برنامه هستهای است در غرب وجود دارد.
از منظری فنی، غرب و آژانس مدعیاند چندین مساله پادمانی باقی مانده است که هنوز حل نشدهاند. بهویژه در مورد مواد هستهای و مکانهای اعلام نشده آژانس بینالمللی انرژی اتمی نگرانی خود را در مورد ناتوانی در نظارت کافی بر فعالیتهای هستهای ایران و عدمهمکاری ایران در مورد بازرسیها و تعیین بازرسان ابراز کرده است. افزون بر این، وضعیت ژئوپلیتیکی بهویژه با حمله روسیه به اوکراین و جنگ غزه آینده برجام را پیچیدهتر کرده است. اختلاف شدید ایران و غرب بر سر این دو تحول ژئوپلیتیک منجربه تحریمهای جدید از سوی ایالاتمتحده اتحادیه اروپا و بریتانیا شده است.
در مجموع برجام در یک مقطع بحرانی قرار دارد. ایران در پاسخ به خروج ترامپ از برجام و بیمیلی بایدن به احیای آن تواناییهای هستهای خود را بهشدت افزایش داده است. از دیگر سو غربیها همچنان به اعمال تحریمها ادامه میدهند و مدعیاند، احتمال فعالسازی مکانیسم بازگشت تحریمها موسوم به ماشه همچنان روی میز است. بنابراین آینده توافق هستهای همچنان به عنوان مهمترین ریسک ژئوپلیتیک تاثیرگذار بر اقتصاد ایران و فعالیتهای بخش خصوصی باقی مانده است.
با روی کار آمدن دولت جدید در ایران امیدها به احیای این توافق با یافتن راهکاری دیگر برای کاهش تحریمها پررنگ شده است. از دیگر سو کارنامه ۲۰ساله مذاکرات بر سر موضوع هستهای نشان از پیچیدگیهای بسیار زیاد این موضوع و دشواریهای حلوفصل آن دارد. این موضوع نهتنها در سیاستهای داخلی ایران و آمریکا تنیده شده، بلکه ابعاد فنی پیچیدهای نیز دارد و بازیگران ذینفع متعددی در صحنه بینالمللی در آن درگیرند. در دوره دولت جدید نیز راهحلهای ساده که به سرعت عملیاتی شوند و به این بحران فیصله دهند نیز احتمالا وجود نخواهد داشت. از همینرو در ادامه سناریوهای مختلف در مورد چشمانداز این توافق مورد بحث قرار میگیرد و تاثیرات هریک بر اقتصاد ایران و فعالیتهای بخش خصوصی بررسی میشود.
سناریوی بیشتر در برابر بیشتر
یکی از سناریوهایی که در مورد احیای توافق هستهای در سالهای اخیر همواره مطرح بوده بیشتر در برابر بیشتر است. راهبرد پیشنهادی بیشتر در برابر بیشتر به دنبال ایجاد توافقی جامعتر و پایدارتر است که مسائلی فراتر از برنامه هستهای ایران را نیز در بر بگیرد. این رویکرد شامل تلاش ایالاتمتحده برای اعمال تدابیر قویتر منع گسترش تسلیحات هستهای مانند تمدید بندهای غروب در برجام و تقویت نظارت آژانس بینالمللی انرژی اتمی است که در مقابل رفع گستردهتر تحریمها و بهبود دسترسی ایران به بازارهای بینالمللی را به دنبال دارد.
با این حال این رویکرد با چالشهای قابلتوجهی از جمله بیاعتمادی عمیق بین ایالاتمتحده و ایران مخالفتهای سیاسی در هر دو کشور و پیچیدگی گسترش مذاکرات برای پوشش دادن مسائلی مانند برنامه موشکی و نفوذ منطقهای ایران مواجه است. همچنین دخالت دیگر ذینفعان مانند کشورهای اروپایی، روسیه، چین و بازیگران منطقهای مانند اسرائیل و عربستان سعودی روند مذاکرات را پیچیدهتر میکند. از همین رو تحقق سناریوی بیشتر در برابر بیشتر به دلیل این محدودیتهای ژئوپلیتیکی و داخلی دشوار است.
از همینرو بخش خصوصی نمیتواند چندان به خوشبینیهای رسانهای که از آغاز عصرجدید در روابط ایران و غرب خبر میدهند، توجه کند. شرایط برای چرخشی راهبردی در روابط ایران و ایالاتمتحده فراهم نیست و تا آیندهای قابل پیشبینی فراهم نخواهد بود. البته حوادث گاهی سیر روابط کشورها را تغییر دادهاند. وقوع چنین حوادثی طبیعتا خارج از محدوده پژوهش علمی قرار میگیرد.
سناریوی مکانیسم ماشه
سناریوی استفاده از مکانیسم ماشه به عنوان سناریویی آشکارا بدبینانه در مقابل سناریوی خوشبینانه بیشتر در برابر بیشتر قرار میگیرد. در سالهای اخیر استفاده از مکانیسم ماشه مهمترین تهدید غیرنظامی غرب است که همواره تکرار میشود و برخی به عنوان یکی از سناریوهای آینده توافق هستهای از آن یاد میکنند. از منظر طرفهای غربی مکانیسم بازگشت تحریمها همانگونه که در برجام پیشبینی شده و در قطعنامه ۲۲۳۱ به تصویب شورای امنیت سازمان ملل متحد رسیده است چارچوبی را برای اعمال مجدد خودکار تمامی تحریمهای قبلی سازمان ملل علیه ایران در صورت عدم پایبندی قابلتوجه ایران به تعهدات برجامی خود فراهم میآورد.
این فرآیند زمانی آغاز میشود که هریک از کشورهای عضو برجام به شورای امنیت سازمان ملل متحد اعلام کند که معتقد است ایران بهطور قابلتوجهی به تعهدات خود طبق توافق عمل نکرده است. پس از دریافت چنین اطلاعیهای شورای امنیت موظف است ظرف ۳۰روز در مورد پیشنویس قطعنامهای برای تداوم لغو تحریمها رایگیری کنند. در صورتی که شورای امنیت نتواند این قطعنامه را ظرف مدت ۳۰روز تصویب کند، تمامی تحریمهای قبلی سازمان ملل که به موجب قطعنامه۲۲۳۱ لغو شده بودند، بهطور خودکار مجددا اعمال خواهند شد. این تحریمها شامل محدودیتهای انتقال تسلیحات فعالیتهای مرتبط با موشک و سایر ممنوعیتهایی است که پیش از تصویب برجام اعمال میشد. غربیها مدعیاند مکانیسم بازگشت تحریمها از نظر عملکرد منحصربهفرد است، زیرا بر خلاف روند معمول تصویب قطعنامههای شورای امنیت به صورت معکوس عمل میکند. این طراحی به این معنی است که هیچیک از اعضای دائم شورای امنیت مانند روسیه یا چین نمیتوانند از حق وتوی خود برای جلوگیری از اعمال محدد تحریمها استفاده کنند. بنابراین از منظر غرب این مکانیسم تضمین میکند که در صورت عدم پایبندی ایران به تعهدات هستهای خود در چارچوب برجام، جامعه بینالمللی میتواند به سرعت و بهطور موثر تحریمها را بدون نیاز به تصویب قطعنامه جدید شورای امنیت مجددا اعمال کند و بدین ترتیب ابزاری قدرتمند برای اجرای تعهدات فراهم میآورد. البته روند استفاده از این مکانیسم پیچیده است. در دوره ترامپ ایالاتمتحده برای اجرای این تهدید اقدام کرد اما موفق نشد. در شرایط کنونی از آنجا که آمریکا عضو برجام نیست و بهرهگیری از این ابزار محدود به اعضای برجام است واشنگتن توان چنین اقدامی را نخواهد داشت، اما طرفهای اروپایی مدعیاند همچنان از این ظرفیت برخوردارند. در این راستا در ژوئن ۲۰۲۴ بریتانیا، فرانسه و آلمان که بهطور جمعی به عنوان 13 شناخته میشوند، نامهای مفصل به شورای امنیت سازمان ملل ارائه کردند که در آن به نقضهای مهم ایران در توافق هستهای سال ۲۰۱۵ اشاره شده که البته ایران این ادعاها را رد کرده است.
سناریوی تشدید تنش
خطرات تشدید تنش در صورت عدم دستیابی به توافق برجام قابلتوجه است و میتواند به درگیریهای نظامی بین ایران و ایالاتمتحده و همچنین اسرائیل منجر شود. اگر مذاکرات احتمالی به شکست بینجامد و توافقی حاصل نشود، هر دوطرف ممکن است به اقداماتی متوسل شوند که میتواند تنشها را افزایش داده و اوضاع را به سمت درگیری سوق دهد.
در صورتی که ایالاتمتحده همچنان به سیاست خروج بیهزینه از برجام ادامه دهد و با حمایت از اسرائیل همچنان تهدید علیه ایران را تداوم بخشد و بهویژه در شرایطی که ترامپ بر سر کار آید و سیاست فشار حداکثری را احیا کند، تصمیم احتمالی ایران برای غنیسازی اورانیوم تا سطح تسلیحاتی ۹۰درصد یا بیشتر ممکن است اتخاذ شود. این اقدام از سوی ایالاتمتحده و متحدانش به عنوان گامی مستقیم به سوی دستیابی به قابلیت سلاح هستهای تلقی خواهد شد و ممکن است به حملات نظامی پیشگیرانه از سوی ایالاتمتحده با اسرائیل به تاسیسات هستهای ایران منجر شود. چنین حملهای به احتمال زیاد با واکنش شدید ایران از جمله حملات تلافیجویانه به پایگاههای ایالاتمتحده در منطقه، حملات به اسرائیل با هدف قرار دادن زیرساختهای کلیدی در خلیج فارس مانند تاسیسات نفتی یا مسیرهای حملونقل همراه خواهد بود که میتواند به یک درگیری گستردهتر منطقهای منجر شود.
یک متغیر مهم دیگر در تحقق سناریوی تشدید تنش به عملیات مخفیانه مربوط میشود. اسرائیل حملات مخفیانه خود به دانشمندان هستهای و تاسیسات ایران و نیروهای نزدیک به ایران را تشدید کرده است. ترور اسماعیل هنیه در تهران نمونه اخیر چنین اقداماتی است. در حالی که این عملیاتها با هدف کند کردن پیشرفت هستهای ایران و کاهش توان منطقهای آن انجام میشود. خطر تحریک واکنش تلافیجویانه ایران احتمالا از طریق حملات موشکی یا حملات به منافع اسرائیل در سطح جهانی را به همراه دارد؛ امری که میتواند ایالاتمتحده را نیز به درگیری بکشاند. پیامدهای چنین تشدیدی نهتنها برای طرفهای درگیر بلکه برای کل منطقه ویرانگر خواهد بود و احتمالا به یک درگیری طولانی و پرهزینه منجر خواهد شد.
روشن است که در چنین شرایطی اقتصاد در وضعیت جنگی قرار میگیرد. به دیگر سخن اقتصاد جنگی جایگزین رویههای تحریمزدایی اقتصادی میشود و تمامی رفتارهای اقتصادی دولت از دریچه مدیریت چنین جنگی صورت میگیرد. این جنگ نهتنها اقتصاد طرفهای درگیر در منطقه بلکه اقتصاد طیف قابلتوجهی از کشورهای منطقه را بهشدت تحتتاثیر قرار خواهد داد و شرایطی را بهوجود خواهد آورد که تا اطمینانی در آن به حداکثر میرسد. پیامدهای چنین جنگی فعالیتهای بخش خصوصی را بهشدت مختل خواهد کرد.
سناریوی کم در برابر کم
رویکرد کم در برابر کم یا توافق موقت در مذاکرات احیای برجام استراتژیای است با هدف دستیابی به توافقی موقت که با محدود کردن برخی جنبههای برنامه هستهای ایران مانند غنیسازی اورانیوم نگرانیهای فوری درباره تکثیر هستهای را برطرف کند و در مقابل برخی تحریمها را کاهش دهد.
این توافق نظارت آژانس بینالمللی انرژی اتمی را تا حدی باز میگرداند و فضایی برای مذاکرات بیشتر ایجاد میکند، اما به عنوان یک راه حل دائمی در نظر گرفته نشده است.
در دوره دولت سیزدهم گمانههایی در مورد جنین توافقی میان ایران و ایالاتمتحده مطرح شد و اقداماتی مانند مبادله زندانیان و انتقال اموال ایران از کرهجنوبی به قطر میان دوطرف مورد تفاهم قرار گرفت اما هیچگاه چنین توافقی به صورت رسمی تایید نشد.
باوجود آنکه این رویکرد میتواند بحرانی فوری را مدیریت کند، احتمالا برای ایران و ایالاتمتحده کافی نخواهد بود زیرا مزایای کمتری نسبت به یک توافق جامع ارائه میدهد.
ایران ممکن است به دلیل نگرانی از دست دادن موقعیت چانهزنی با چنین توافقی مخالفت کند، کمااینکه در گذشته مخالفت کرده است و ایالاتمتحده ممکن است با مخالفت داخلی بهویژه با نیاز احتمالی به بررسی کنگره مواجه شود. البته سابقه تاریخی این رویکرد به طرح اقدام مشترک سال ۲۰۱۳ بازمیگردد که در قالب آن طرفین از میان اختلافات متعدد تنها به حلوفصل اختلاف بر سر برنامه هستهای پرداختند در صورت افزایش بیشتر تنشها ممکن است همچنان به عنوان آخرین راهحل برای جلوگیری از تشدید در نظر گرفته شود.
سناریوی توافق تک موضوعی
رویکرد توافق تکموضوعی در مذاکرات برجام بر ایجاد توافقهای کوچک و مشخص بین ایالاتمتحده و ایران برای رسیدگی به نگرانیهای فوری با کاهش تنشها بدون تلاش برای حل تمامی مسائل معلق بهطور همزمان تمرکز دارد. توافق تکموضوعی حتی از کم در برابر کم هم محدودتر است. این رویکرد با محدود بودن دامنه خود مشخص میشود که بر یک موضوع خاص مورد توافق متقابل دوطرف متمرکز است.
برای مثال ایران ممکن است در ازای آزادسازی بخشی از داراییهای مالیاش در خارج از کشور توسط ایالاتمتحده با کاهش ذخایر اورانیوم غنیشده ۶۰درصدی خود، موافقت کند؛ ایران ممکن است در ازای رفع محدودیتهای صادرات نفت خود توسط ایالاتمتحده، دسترسی کامل بازرسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی مطابق برجام را احیا کند. این توافقها با تمرکز محدود اما میتوانند پیشرفت ملموسی ایجاد کرده، تنشهای فوری را کاهش دهند و زمینهای برای گفتوگوی بیشتر فراهم کنند.
با این حال این رویکرد بهویژه به دلیل فقدان مذاکرات مستقیم بین ایالاتمتحده و ایران با چالشهای قابلتوجهی مواجه است. بدون گفتوگوی رودررو، سوءتفاهم و بیاعتمادی میتواند بهراحتی تلاشها را به شکست بکشاند. علاوهبر این، ممکن است انتظارات ناهمخوانی وجود داشته باشد، زیرا دوطرف دیدگاههای متفاوتی درباره آنچه یک مبادله عادلانه محسوب میشود، دارند. ایران ممکن است تمایل کمی به مبادله پیشرفتهای هستهای خود که آن را اهرم اصلی میداند با مزایای اقتصادی محدود داشته باشد در حالی که ایالاتمتحده ممکن است در ارائه تسهیلات قابلتوجه بدون امتیازدهی هستهای چشمگیر تردید کند.
فشارهای سیاسی داخلی چالشهایی را ایجاد میکند، در ایالاتمتحده هرگونه تسهیلات اعطایی به ایران ممکن است توسط کنگره مورد انتقاد قرار گیرد بهویژه اگر بهعنوان تضعیف تلاشهای گستردهتر برای محدود کردن برنامه هستهای ایران تلقی شود، در حالی که در ایران برخی نیروهای سیاسی موثر ممکن است با هرگونه توافقی که به نظر برسد بدون مابهازای کافی امتیازهای هستهای کلیدی به طرف مقابل میدهد، مخالفت کنند.
از نظر راهبردی یک توافق تکموضوعی موفق میتواند الگویی برای توافقهای آتی باشد و به تدریج اعتماد بین دوطرف را تقویت کند و احتمالا منجربه مجموعهای از چنین توافقهایی شود که بهطور جمعی به مسائل مهمتر رسیدگی میکنند. با این حال این خطر نیز وجود دارد که اتکا به توافقهای جزئی منجربه رویکردی پراکنده شود که نتواند به مسائل گستردهتر و سیستماتیکتر اختلافات هستهای رسیدگی کند. این معاملات کوچک اگرچه در مدیریت تنشهای فوری مفید هستند ممکن است به یک راهحل جامع منجر شوند. به دیگر سخن میتوان آنها را راهی برای اجتناب از تصمیمگیریهای دشوار در مورد مسائل بحثبرانگیزتر تلقی کرد.
با توجه به فقدان مذاکرات مستقیم میانجیگران مانند اتحادیه اروپا یا بازیگران منطقهای میتوانند با ایجاد پل ارتباطی بین ایالاتمتحده و ایران تضمین ارتباطات شفاف و میانجیگری اختلافات، نقش مهمی در تسهیل این توافقهای تکموضوعی ایفا کنند. در سالهای اخیر عمان و قطر بیش از اتحادیه اروپا چنین نقشی ایفا کردند. اگرچه این رویکرد چالشبرانگیز است، اما همچنان میتواند ابزاری مفید در جلوگیری از تشدید تنشها و حفظ تعامل دیپلماتیک بین ایالاتمتحده و ایران باشد.
در چنین شرایطی در کوتاهمدت سناریوهای کم در برابر کم یا توافق تکموضوعی را میتوان سناریوهای محتمل پنداشت. حداقل تا پایان سال ۱۴۰۳ در حالت خوشبینانه احتمالا توافقهای تکموضوعی یا کم در برابر کم میان ایران و ایالاتمتحده به صورت موقتی شکل گیرد. تنها از ابتدای سال ۱۴۰۴ و با نزدیک شدن به روز انتقال یعنی ۱۸اکتبر ۲۰۲۵ است که احتمالا تحرکات بیشتری در پرونده هستهای ایران در راستای رسیدن به فرمولی جدید جهت احیای توافق موجود یا نیل به توافق جدید با عملی ساختن تهدید اسنپیک صورت خواهد گرفت. البته چنانکه اشاره شد این احتمال وجود دارد که ایران و ایالاتمتحده به سرعت بر سر پیشنویسی که از قبل وجود داشته به توافق برسند چنین احتمالی ضعیف است اما غیرممکن نیست.
بنابراین در 6ماهه دوم سال ۱۴۰۳ بخش خصوصی عمدتا میتواند تغییر فضای روانی و نه عملیاتی سیاست خارجی ایران و مهمترین پرونده آن را در محاسبات خود در نظر بگیرد.
به دیگر سخن در این مدت عمدتا در فرآیندی خوشبینانه فضای روانی بهتدریج برای نیل به توافقی جدید با احیای توافق شکلهای نوینی میتواند فراهم شود. البته در صورتی که ترامپ تا لحظه نگارش این متن از هریس عقب افتاده است، به پیروزی برسد یا تنش میان ایران و اسرائیل به برخوردهای نظامی جدیدی منجر شود، فضا به کلی تغییر خواهد کرد.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد