28 - 09 - 2022
رویکرد کشور مسلمان ترکیه به حجاب
صلاحالدین هرسنی*
ترکیه همسایه شمالغربی ایران و یک نام آشنا برای ما ایرانیان است. با وجود آنکه سنتهای فرهنگی این همسایه شمالغربی ما در میانه دو فرهنگ «شرقی و غربی» قرار دارد، اما فرهنگ این کشور به شرق و مشخصا به ما بسیار نزدیکتر است و حتی به واسطه همین نزدیکی، دارای مشترکات فرهنگی، تاریخی، سیاسی و اقتصادی بسیاری با ایران است، به گونهای که این کشور مقصد اصلی گردشگران ایرانی است،
ضمن اینکه ایرانیان قابل توجهی هم مقیم آن کشور شدهاند و در آنجا زندگی میکنند، در آنجا خانه خریدهاند و میخرند و همچنین تجارت میکنند. افزون بر همه این موارد، این کشور سالانه پذیرای هزاران توریسم ایرانی است. نویسنده این یادداشت که نه به ترکیه حتی تاکنون پایش فراتر از صحن و بارگاه حضرت عبدالعظیمحسنی آن طرفتر نرفته، بر اساس روحیات جستوجوگری و در راستای سنخ تحصیلات دانشگاهی و آکادمیک در رشته علوم سیاسی و روابط بینالملل خبر دارد که در ترکیه چه میگذرد و دولت اتوبوسی اردوغان چه سازوکارهایی را برای چرخش و فراگردهای نظام سیاسی ترکیه در نظر گرفته است. از سال ۲۰۰۱ تاکنون رجب طیب اردوغان از حزب اسلامگرای «فضیلت» و در حال حاضر نیز از حزب «عدالت و توسعه» سکاندار هدایت این کشور است. کشوری چون ترکیه که رهبریاش را شخصی چون اردوغان عهدهدار است، در همین اواخر با تغییر قانون اساسی نظام پارلمانی را برچیده، از میراث کمالیسم فرهنگ لائیسیته و نظام جمهوریت عبور کرده، تمایلات نوعثمانیگراییاش را نمایان ساخته، داعیه رهبری جهان اسلام را داراست، نخبگان حزب عدالت و توسعه نظیر: عبداللهگل، بلنت آرنچ، علیباباجان، عبداللطیف شنر و احمد داود اوغلو مبدع «عمق استراتژیک ترکیه» را به حاشیه رانده و در کسوت ریاستجمهوری مادامالعمری یکهسالاری را تمرین میکند، ارزش «لیر» ترکیه نیز مانند «ریال» ما سقوط آزاد کرده و بدین ترتیب اردوغان و حزب متبوعش یعنی «آکپارتی» کادرهای قدیمی و توانمند و تکنوکراتهای برجستهای که الگوی مدرن و موفقی از مدیریت و حکمرانی را به نمایش میگذاشتند کنار گذاشته و به جای آنها مشتی رانتجو و مافیای قدرت را به همراه بنعلی ییلدرم نخستوزیر وقت ترکیه و احمد داود اوغلو وزیر امور خارجه کنونی را برای تصدی مناصب بر سرکار آورده که تمام ارکان مهم اقتصادی و منابع کشور را در دست گرفتهاند. با این همه اردوغان با وجود همه بروز قرائن و نشانگان عدم مشروعیت سیاسیاش در نظام سیاسی ترکیه، لااقل در مساله حجاب معتدل رفتار کرده است، چراکه در ترکیه نیز به جهت نزدیکی فرهنگش به سنت شرقی حجاب یکی از مسائل کلیدی در حوزههای فرهنگی بوده و بحث بر لزوم اجرای اجباری، اختیاری و یا اساسا لغو آن، محل مناقشه میان طرفداران میراث کمالیسم و اسلامگرایان بوده است. به لحاظ منش و رویکرد سیاسی اردوغان که او را میتوان همچون «سلفش» نجمالدین اربکان یک اسلامگرا دانست، این انتظار از او محل توجیه و توجه است که او بخواهد بر لزوم حجاب به عنوان یکی از عناصر هویتساز لااقل در بخش شرقی ترکیه تاکید کند، اما او در راستای اصل تساهل و مدارا این حق را برای دختران، زنان و بانوان خود چه در بخش غربی و چه در بخش شرقی ترکیه قائل شد تا بر اساس اصل «انتخاب و اختیار» حجاب یا بیحجابی را خود انتخاب کنند. به این معنی که نه با «لغو ممنوعیت حجاب» مخالفتی نشان داد و نه با «موافقان و طرفداران» لغو ممنوعیت حجاب یا همان طرفداران فرهنگ لائیسیته، سرسختی نشان داد و عناد ورزید و مساله اختیار در حجاب را دستمایه اعتراض عمومی برای نظام سیاسی خود نکرد. در واقع در سایه همین تساهل و مدارا اردوغان، هم اینک طرفداران میراث کمالیسم و فرهنگ لائیسیته با اسلامگرایان همزیستی مسالمتآمیزی دارند و کسی از گل نازکتر به کسی نمیگوید و کسی جرات آن را ندارد که به کسی بگوید، بالای چشمش ابرو است. اما در ایران مساله حجاب خلاف رویکردی است که در همسایه شمالغربی ما یعنی ترکیه جاری است. شیوه برخورد با بیحجابی به واسطه استقرار «گشت ارشاد» منجر به فضای مجادله، ستیز دائم و آنتیگونیسم شده و اصرار به اجرای آن دچار جزر و مد، رعب و وحشت، بگیر و ببند شده است. داستان تراژیک و غمبار در این میان این است که حادثه مرگ «مهسا امینی» دختر ۲۲ساله سقزی و اخیرا نیز مرگ «حدیث نجفی» که از آبشخوری چون عدم تساهل در برابر حجاب آب خورده است، سبب اعتراض معنادار گروههای مختلف مردم شده است. حال پرسش آن است که آیا نمیتوانستیم با تساهل و مدارا لااقل در مساله حجاب، همانند ترکیه عمل کنیم که اینگونه آرامش و امنیت روانی شهروندان به مخاطره نیفتد؟ باید بپرسیم که با دختران، زنان و بانوان کشورمان در مساله حجاب چه کردیم که آنها را به انجام چنین رفتارهایی وا داشتیم؟
باورمان بر این است که طرفداران حجاب هم نیمی از زنان کشورمان محسوب میشوند و به حق حجاب و به حجابشان به مثابه شرف زنانگیشان نیز باید احترام گذاشته شود.
روسری برای مادرانمان حکم پرچم را دارد و سوزاندن آن در حکم همان سوزاندن پرچم است. باید دانست که سنت روسریسوزان معلول چه دلایلی است و چرا باید پرچمی چون روسری سوزانده شود؟ آیا این سنت جدید معلول همان مدارا و تساهلی نیست که در ترکیه اجرا میشود، اما در ایران ذره و اندکی خبر و نشانهای از آن نیست؟ در ضمن مگر مساله اول و اولویت کشور ما با وجود آن همه مشکلات و شکافهای متراکم، فقط حجاب است؟ آیا نمیتوانستیم با اندکی تساهل و مدارا قضاوت به درستی و نادرستی، فایده و مضار حجاب یا بیحجابی را به خود دختران، زنان و بانوان کشور واگذار کنیم؟ چرا برخی از مسوولان نمیخواهند بپذیرند که صورتمساله و برنامههای تحمیلی و اجباریشان در مساله حجاب منطبق و همراه با خواستههای دختران، زنان و بانوان کشور ما نیست و چرا باید مقولاتی چون «خودمردمپنداری» و «خودحقپنداری» در مساله حجاب مبنا و الگوی عمل مدافعان حجاب اجباری باشد؟ آیا مدافعان حجاب اجباری میدانند که سرسختی و عدم مدارای آنها کشور را به چه سمتی سوق داده است؟ امروز دختران، زنان و بانوان کشورمان نیمی از همان مردمی هستند که در کنار و همراه نظام بودهاند و به سهم خود آن هم در بزنگاههای خاص موجب خلق حماسههای نظام شدهاند. آنان نیز دوشادوش مردان از آنکه ایران خانه خوبان شود، رنج دوران بردهاند. پاسخ به مجاهدت و اهتمام آنها آن هم در خلق حماسههای بزرگ، نه بگیر و ببند است و نه برخوردهای قهری و بدعملی. در واقع برخورد با خواستهها و مطالبات آنان حالت دوران ترمیدور انقلابهاست یعنی ترس و هراس و برخورد قهری جای تساهل و مدارا را گرفته است.پس بهتر است در راستای اصل اختیار و انتخاب و با تساهل و مدارا به دختران، زنان و بانوان کشورمان احترام بگذاریم و آنها را جنس دوم جامعه نپنداریم، نمایش تار مویی از آنان، کنش و عمل آنها را به اشاعه فساد و فحشا تعبیر کنیم و با واکنش و برخورد قهری، از کشور خود چهره «زنستیز» در نظام بینالملل به نمایش نگذاریم. نیازی هم نیست که اصرار به حجاب اجباری را دستمایه تشویش و مخاطره امنیت روانی کنیم.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد