13 - 01 - 2017
دنیای آینده، جای مذاکره است نه مشاجره
گروه سیاسی- این روزها در پی ضربه فقدان هاشمیرفسنجانی و با توجه به نقش مهم و سرنوشتساز وی در پشتیبانی و ایجاد ثبات در روند پیشرفت برخی جریانها، احزاب و جناحهای سیاسی ایران با احتمال ایجاد تحولات و دگرگونیهای عمیق در آینده نزدیک روبه رو هستند؛ تا جایی که میتوان دوره تحولات احزاب سیاسی ایران را به زمان حضورهاشمی و زمان عدم حضور وی تقسیم کرد. در همین روزها که هنوز داغ فقدان ناگهانی آیتالله رفسنجانی بر قلب اقشار مختلف مردم سنگینی میکند میتوان ردپای تکاپو و تحلیلهای سیاسی را در گوشه و کنار جناحهای اصولگرا و اصلاحطلب دید. در همین راستا میتوان نقش درگذشت هاشمی را تنها چند ماه مانده به انتخاباتی که انتظار میرود روحانی برای دور دوم در آن پیروز شود، در نظر گرفت. بر کسی پنهان نیست که این حادثه جناح میانهرو تشکیلات سیاسی ایران را با فقدان یکی از مهمترین اعضای خود روبهرو کرده است و این اعتقاد که بهترین امید ایران برای آینده، ایجاد روابط نزدیک با جهان است و نه نگاه به درون و خوداتکایی که اغلب از سوی تندروهای ایرانی مطرح میشود، با فقدان هاشمیرفسنجانی با تزلزل روبهرو شده است. هاشمیرفسنجانی تا جایی در ترویج این نگاه در ایران موثر و موفق بود که تحلیلگران و رسانههای سیاسی کشورهای خارجی او را نماینده اعتدالگرایی و روابط گفتمان محور میدانستند و بر همین اساس نوع روابط خود را با ایران تنظیم یا تحلیل میکردند. این نگاه تا جایی پیش رفت که چندی پیش نیویورکر نوشت: «آیتالله هاشمیرفسنجانی طرفدار روابط بهتر با غرب، از جمله آمریکاست. همین چند وقت پیش او توئیتی داشت با این مضمون: دنیای آینده جهان مذاکره است نه موشک.» اما ازسویی نقش سیاسی دیگر هاشمیرفسنجانی و تاثیری که فقدان وی بر عرصه سیاسی خواهد داشت، در نگاهی دیگر از طرف گری سیک، محقق ارشد در برنامه خاورمیانه دانشگاه کلمبیا مطرح شد. وی گفت: «برعکس آنچه بسیاری از همراهانم یاد میکنند، فکر میکنم رفتن هاشمی تاثیر عملی بسیار اندکی بر روند پیشرفتها خواهد داشت. اگر من جای روحانی بودم، مطمئنا از درگذشت متحدی مانند این اعتبار تمامعیار انقلابی متاسف میشدم. بههرحال، میانهروها نیازمند تمام یارانی هستند که میتوانند جذب کنند. با این حال نتیجه انتخابات بعدی ایران به توانایی روحانی در ترغیب ایرانیها به این موضوع که آنها با توافق هستهای موفقیت بیشتری کسب خواهند کرد و همچنین توانایی وی در قبولاندن این موضوع که وی در دفاع از منافع ایران بهتر از هر گزینه دیگری خواهد بود، بستگی دارد.»همانطور که در گفتار و تحلیلهای همه کارشناسان سیاسی داخل و خارج از کشور دیده میشود توافق هستهای سال گذشته، یکی از دستاوردهای مهم روحانی بود، ضمن اینکه حجم قابلتوجهی از پول ایران که خارج از کشور مسدود شده بود بهصورت نقدی بازگردانده شد. از زمان این توافق، در عینحال توافقنامههای هواپیمایی مهمی صورت گرفته و صادرات نفتی ایران بهصورت قابلتوجهی افزایش یافته و اما نکتهای که در این میان قابل توجه است این است که روحانی تاکنون بهطور رسمی از اقدام خود برای انتخابات آینده صحبتی نکرده البته با توجه به زمان زیادی که تا انتخابات باقی مانده این تاخیر نشان از حضور یا عدم حضور وی نیست بلکه شاید نشان از هوشمندی و تجربهای باشد که روحانی طی سالها تلمذ در کنار هاشمیرفسنجانی آموخته است.
اگرچه حسن روحانی به واسطه چندین دهه تجربه در قامت سیاستمداری میانهرو، حمایت، احترام و جایگاه خود را به دست آورده است اما برای او سخت خواهد بود که جا پای رفسنجانی بگذارد. روحانی هماکنون باید به تنهایی نشان دهد که میتواند دوران عدم قطعیت در روابط میان این کشور با ایالات متحده آمریکا را به خوبی اداره کند، اقتصاد در حال بهبود ایران را مدیریت کند و آرمانهای انقلابی کشور که رهبری خواهان محافظت از آن است را حفظ کند و حالا که رفسنجانی دیگر نیست و اردوگاه میانه روها و اصلاحطلبان ایران هیچ جایگزین دیگری ندارد، بدون شک این جایگاه به حسن روحانی خواهد رسید .البته شاید بتوان عدم حضور رفسنجانی را از دیدگاه دیگری هم مورد تحلیل قرار داد در اینکه هاشمیرفسنجانی چهرهای تاثیرگذار بود تردیدی نیست، اما این تاثیرگذاری در سالهای اخیر به پشتوانه قدرت سیاسیاش نبود. در سالهای اخیر هاشمی، بدون اینکه جایگاه رسمیاش را از دست بدهد با هوشمندی خاص خودش رفتهرفته از جایگاه واقعی و وزنش در سیاست رسمی کاست و وزن و اعتبار اجتماعی اش را افزایش داد. به طوری که میتوان گفت او جایگاه خودش را از سیاست رسمی به سیاست اجتماعی منتقل کرده بود. این دست عملکرد رفسنجانی تا جایی موفق بود که نه تنها اصلاحطلبان بلکه بخش زیادی از اصولگرایان نیز نقش و قدرت هاشمی بر سیاست غیررسمی کشور باور داشتند. بخشی از رقابتهای سیاسی بر اساس همین باور طراحی شده بود. این بخش از اصولگرایان حتی اگر آن را باور نداشتند به خاطر باور مردم آن را بستری مناسب برای رقابتهای سیاسی میدانستند. بخش دیگری از اصولگرایان نیز اگرچه میدانستند قدرت او در سیاست رسمی کاهش یافته است، اما موقعیت او را به دلیل هوش بالا و تجربهاش چنان میدیدند که بازتولید آن قدرت افسانهای را همیشه محتمل و او را به عنوان یک رقیب بزرگ و همیشه حی و حاضر میدیدند بنابراین از هیچ فرصتی برای بازی در همان بستر و ترساندن از افسانه قدرتهاشمی دریغ نمیکردند.رابطه اصلاحطلبان با این فقدان هاشمی به گونهای دیگر است. بخشهای بزرگی از اصلاحطلبان نیز نقش غیرسیاسی و غیررسمی او را باور داشتند و دارند. نشانههای این باور از لابهلای سخنان این روزهایشان پیداست. هاشمیرفسنجانی برای اصلاحطلبان و نیروهای میانهرو در سیاست رسمی بیشتر تکیه گاهی عاطفی بود تا قدرتی واقعی؛ نشانهای بود که به آنان اعتمادبه نفس میداد.
شاید تا حدی بتوان گفت فقدان هاشمی برای آنان فقدان تکیه گاهی عاطفی است و نه فقدان بازیگری در سیاست رسمی. در عرصه سیاست رسمی از مدتها پیش کاری از دستهاشمی ساخته نبود، اما این به معنی این نیست که بیتاثیر بود. تاثیر او پس از مرگ هم میتواند به شکلی ادامه داشته باشد.
اصلاحطلبان و نیروهای میانهرو جای خالی او را به خوبی درخواهند یافت و برای حفظ و تداوم تفکر او با هم متحد شده و پشتوانهای محکم برای انتخابات آتی خواهد ساخت.
فقدان هاشمی شاید در سیاست رسمی به زیان اصلاحطلبان باشد اما در سیاست اجتماعی پشتوانهای عاطفی برای حمایت مردمی از آنان شکل داده است. این پشتوانه عاطفی تا مدتها میتواند عمل کند، میتواند کمک کند تا سرمایه اجتماعی هاشمی به فرد یا افرادی شبیه او منتقل شود.حسن روحانی به عنوان رییس جمهور بهترین کسی است که میتواند حامل این سرمایه اجتماعی باشد، به خصوص که فضای کشور تا یکی، دو ماه دیگر انتخاباتی میشود درحالی که فضا برای اصولگرایان به نحو دیگری رقم خواهد خورد. برخی از اصولگرایان تندروتر در این یکی، دوروزه نشانههایی از خوشحالی بروز دادهاند اما اگر اهل نظر و دقت باشند، به زودی درخواهند یافت که فقدان هاشمی به زیان آنان خواهد بود، نه به این دلیل که هاشمی در حیاتش به آنان کمکی کرده باشد بلکه به این دلیل که صحنه بازی را در عرصه سیاست براساس حضور هاشمی نوشته، تمرین و بازی کردهاند و اکنون در فقدان او، بازینامههایشان اعتبارش را از دست میدهد و فرصت زیادی برای تدوین بازینامهای جدید و تمرین و بازی بر آن اساس ندارند. در چنین شرایطی شاید بتوان تنها یک راه حل مناسب را به صورت میانه پیشنهاد کرد و این همان چیزی است که این روزها از زبان افراد اصلاحطلب و هوشمند شنیده میشود؛ آشتی و وحدت ملی و بازکردن فضا برای حضور همه بازیگران راهی است که میتواند در این برهه حساس آینده ایران را برای مدتهای متمادی روشن و سرافراز رقم بزند.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد