16 - 03 - 2020
حرفه: داستان نویس
کاوه فولادی نسب- نویسنده و مترجم- در مصاحبه با روزنامه ایران درباره چهارجلدی حرفه داستاننویس نوشته فرانک ای. دیکسون و ساندرا اسمیت این گونه توضیح میدهد: «حرفه: داستاننویس» مجموعه چندوجهی و جامعی است؛ هم به درد نویسندههای حرفهای میخورد، هم برای نویسندههای تازهکار مفید است، هم نویسندههای آماتور میتوانند از آن استفاده کنند و هم حتی کتابخوانهای حرفهای و البته هرکدام در سطحی متفاوت از دیگران میتوانند از آن بهره ببرند.
فولادینسب و کهندل در مقدمه این مجموعه نوشتهاند: داستان کوتاه و رمان- مانند بیشتر پدیـدههای مـدرن دیگر- برای ما ایرانیها محصولاتی وارداتیاند. از همان زمانیکه محمدعلی جمالزاده یکی بود، یکی نبودش را با الهام از الگوهای غربی نوشت، نویسنده ایرانی به مصرفکننده تولیدات غربی تبدیل شد و- هر چند در آن لحظه نخست، آشنایی با یک قالب هنری جدید میتوانست امتیازی هم باشد یا حتی لازم تلقی شود، ایراد کار اینجاست کـه- این روند هنـوز هم بعدِ چیزی حدود نود سال کموبیش ادامه دارد. در همه این سالها بیشتر نویسندههای ایرانی- و بیتردید نه همهشان- که جدا از جامعه ایرانی نبودهاند و همیشه معلق بودهاند میان عرفیگری و سادهخواهی سنتی و قانونمداری و نظممندی مدرن، همیشه یکی به نعل زدهاند و یکی به میخ. وقتی صحبت از شیوه زندگی و رفاه اجتماعی هنرمند مدرن به میان آمده، مدرن و پیشرو بودهاند و وقتی صحبت از علممداری و دقت هنرمند مدرن به میان آمده، خودشان را زدهاند به آن راه که تهش متصل میشده به معناگرایی شرقی.
به همین دلیل هم چندان دلیل یا لزومی ندیدهاند که اگر میخواهند سراغ خلق داستان کوتاه و رمان بروند، پیش از هر کار دیگری شناخت علمی مناسبی نسبت به آن پیدا کنند؛ شناختی که در فقدان کمکمک تاریخی دانشکدههای ادبیات داستانی در این مملکت، میشد از راه مطالعه کتابهای تخصصی و فنی یا حضور در کارگاهها و جلسههای مختلف به دستش آورد. از بسیاری نویسندههای ایرانی معاصر، چه در محفلهای رسمی و چه در محفلهای غیررسمی، شنیده شده که به بکارت اندیشه اهمیت فراوانی میدهند و ترجیح میدهند پاکی و صافی ذهنشان را با عبارتها، واژهها و اصطلاحهای فنی برهم نزنند و نیرو و انرژی درونیشان را خالصوخلص نگه دارند برای خلق شاهکارهای ادبی. اینجا درست همان جایی است که هنرمندی که ابزار کارش ابزاری مدرن است، رو میآورد به استدلالهایی که با اندیشه مدرن در تضاد و تعارض است. نتیجه چنین شیوه استدلالی همین اوضاعواحوال بیحسابوکتابی میشود که سالهاست گریبان ادبیات داستانی ما را گرفته؛ اوضاعواحوالی که بسیاری ربطش دادهاند به ممیزیها و دست بردنها و توقیف کردنها.
بیتردید ممیزیهای بیحسابوکتاب و کموبیش سلیقهای و قرائت سیاسی کردن از هر داستانی و از هر جملهای در هر داستانی، ضربهای مهلک به پیکر ادبیات داستانی یک مملکت میتواند وارد کند، اما سوال ایـنجاسـت که آیا ناتـوانـی بسیـاری از نویسـندههای ایرانی- و بهخصـوص جوانتـرها- در خلـق یک جهـان داستانـی تاثیـرگـذار یا تعـدادی شخصیـت بهادماندنی یا صحنههایی زنده و مانا هم تحتتاثیر همین برخوردهای سلیقهای و سیاستزدگی است؟ بیشتر و پیشتر از اینها بهنظر میرسد آنچه نمیگذارد ادبیات داستانی ایرانی در جهتی درست رشد کند و به بلوغ نزدیک شود، سنت نادرستی است که میگوید «برای داستان نوشتن یه قلم و کاغذ کافیه» و به همین سادگی آن عامل اساسی یعنی شناخت و آگاهی را کنار میگذارد. اگر از آن جمله کذایی، واژه «داستان» را حذف کنیم، همهچیز درست میشود: «برای نوشتن یه قلم و کاغذ کافیه. » و این نوشتن در معنای عام است. اما کسی که میخواهد «داستان» بنویسد، اول از همه باید داستان را بشناسد و بداند «داستان نوشتن» دقیقاً یعنی چه و بداند که داستان با مقاله و گزارش و خاطره و سفرنامه و یادداشت روزانـه- که هر کـدام ویژگیهای خاص خود را دارند- متفاوت است.
متاسفانه در همه این نود سالی که از عمر داستان مدرن فارسی میگذرد، شناخت اصول و مبانی داستاننویسی بیشتر از هر چیز دیگری مورد غفلت قرار گرفته و گواه این مدعا اندک بودن منابع مکتوب در این زمینه است. این نکته را میتوان یکی از مهمترین دلایل رکود ادبیات داستانی ما در داخل کشور و عدم توفیق آن در خارج کشور دانست. حالا چند سالی است که نسل جدیدی از نویسندههای جوان با سرعتی زیاد دارند وارد بازار ادبیات و چرخه تولید ادبی ایران میشوند. باید تلاش کرد این نسل جدید با اصول و مبانی فنی هنر داستاننویسی آشنا و متوجه شود که درست داستان نوشتن و درست با مخاطب رابطه برقرار کردن، بدون شناخت اصول و مبانی جهانی داستاننویسی مقدور نیست.
حرفه: داستاننویس تلاشی است در این مسیر. پیشنهاد ترجمه این کتاب را آقای جمال میرصادقی به ما داد. وقتی یکبار خواندیمش، دیدیم هم مسائلی را مطرح میکند که جاشان در منابع مکتوب ما خالی است و هم نویسندههای متعددی دارد که حضورشان و تنوع دیدگاههاشان تکثرگرایی مناسبی را در مجموعه به وجود میآورد. خواندن و بازخوانی کتاب به زبان اصلی، ترجمه و ویراستاریاش و در نهایت اضافه کردن زیرنویسها برای آشنایی هر چه بیشتر مخاطب فارسیزبان با نویسندههای بزرگ، شخصیتهای داستانی ماندگار و مجلهها و جایزههای مهم ادبی جهان، سه سال زمان برده و البته این کار، کاری کموبیش نامستمر بوده و دلیلش هم دویدن دنبال زندگی.
مجموعه حرفه: داستاننویس ترجمهای است از مجموعه Handbook of Short Story Writing. در این مجموعه چهارجلدی، مقالههای مستقلی از نویسندهها، منتقدان و مدرسان ادبیات داستانی گردآوری شده است. جلد اول مجموعه به عنوان یک مدخل درباره «اهمیت داستان»، «نویسندگی به عنوان حرفه» و «ایدهپردازی» بحث میکند. در جلد دوم و سوم مجموعه مسائل تکنیکی به بحث گذاشته میشوند و نویسندههای مقالهها به شکلی عملی و با مثالها و نمونههای قابل درک تلاش میکنند عناصر داستان را به مخاطب معرفی و چگونگی ساختوپرداختشان را در داستان تشریح کنند.
«پیرنگ»، «شخصیتپردازی» و «زاویهدید» مباحث جلد دوم مجموعه را تشکیل میدهند و در جلد سوم نیز «صحنهپردازی»، «تغییر وضعیت و موقعیت»، «گفتوگو» و «توصیف» به بحث و بررسی گذاشته میشوند. در جلد چهارم مسائل تکمیلی مورد بررسی قرار میگیرد: ساختوپرداخت «اول، وسط و آخر» داستان، «شگردهای مغفول»، «بازنویسی» و «فروش داستان».
و البته در همه این سالها تکستارههایی هم وجود داشتهاند که به ادبیات داستانی ایران نور دادهاند و آثارشان- هر کدام- غنیمتی برای فرهنگ، هنر و ادبیات فارسی محسوب میشود. اما از فرهنگ و هنری با این پیشینه، توقع بیشتر است.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد