3 - 02 - 2024
زندهبهگورکردن سینما
گروه فرهنگوهنر- اشکهای الناز شاکردوست بهخاطر مسائلی که برای آخرین فیلمش رقم خورده، نمونهای از تعهد یک بازیگر نسبت به اندیشهای است که وی را مجاب به حضور در آن اثر کرده و خوب است مدیریت سینما نیز تا حد ممکن در مسیر تقویت این دغدغهمندی گام بردارد. یکی از پررنگترین حواشی روز نخست جشنواره فیلم فجر، درددلهای الناز شاکردوست با مخاطبان فیلم «بیبدن» در پردیس سینمایی کورش بود. شاکردوست نسبت به عدمراهیابی فیلم «بیبدن» به بخش سودای سیمرغ اعتراضاتی داشت و تصور میکرد این اتفاق در نتیجه خصومتی است که جشنواره با سینمای مستقل و اجتماعی دارد. قطعا شنیدن درددلهای توام با بغض و گریه الناز شاکردوست بهعنوان بازیگری که در ابتدا بهعنوان مانکن وارد سینما شد و سپس با تعالی اندیشه، مدارج حرفهایگری را تا تحسین منتقدان و دریافت سیمرغ بلورین طی کرد، سخت و تاثرانگیز است که سبب میشود تا نکاتی را مطرح کنیم؛ نخستین نکته آنکه از طریق مراجع مختلف موضوع فیلم «بیبدن» را پیگیری کردیم که همه آن مراجع اقرار داشتند با یک فیلم اجتماعی ملتهب خوب مواجه هستیم که در زمان ارائه، تنها ۷۰ درصد فیلم به دفتر جشنواره تحویل داده شد و اگر فیلم کامل بود، احتمال قرار گرفتن اثر در بخش سودای سیمرغ وجود داشت. نکته دوم به حضور فیلمهای اجتماعی در بخش سودای سیمرغ بازمیگردد که اگر قرار بود ضدیتی با اینگونه فیلمها وجود داشته باشد، این آثار هم به بخش رقابتی وارد نمیشدند. علیالخصوص آنکه اتفاقهای خوبی که در جشنواره دو سال قبل با فیلم «علفزار» رقم خورد، سبب میشد تا رغبت بسیاری برای تکرار آن خاطرات در جشنواره امسال وجود داشته باشد. نکته بعدی به تاثیر رسانههای زرد در فضای مجازی بازمیگردد که از همان نخستین ساعات اعلام اسامی فیلمها، نسبت به برخی آثار ازجمله «بیبدن»، گمانههایی را مطرح کردند که این تصورات، هیچگاه از سوی عوامل و صاحبان آن آثار تایید نشد.
این رسانههای معدود که عمدتا در قالب فیکنیوزها فعالیت دارند، جوی را برای «بیبدن» به وجود آوردند که گویی این فیلم، موی دماغ جشنواره شده است درحالی که تقریبا همه میدانند اگر آثاری بخواهند موی دماغ کلیت سینما باشند، از طرق بهتر و کمهزینهتری جز عدمقبول در بخش مسابقه نیز میتوان با آن برخورد کرد و اساسا زمینه تولید آن فیلمها مهیا نمیشود. شاکردوست را نباید بهخاطر غائله دیروز، مهرهای در مقابل سینما و مدیریت آن و حتی جشنواره دانست؛ بازیگری که مثل تمام علاقهمندان، بلیت خرید و در پایان فیلم، بهصورت خودجوش به روی سن رفت و از آرمانها و امیدهایش گفت این افراد و تفکرات، با هدف ضربه زدن به جشنواره، آثاری چون «بیبدن» را طی یک پروسه غیراخلاقی، به سیبلی تبدیل کردند که تنها منافع غیرحرفهای آنها را پوشش دهد وگرنه در این میان، تنها چیزی که برای فیکنیوزها مهم نیست، محتوای فیلم و آدمهای دخیل در روند تولیداتی آن است. بغض الناز شاکردوست، بغضی برای آینده سینما بود. او به عنوان بازیگر حالا نگران سینمای اجتماعی است که خاستگاه اولیه او بوده است. آن اشکها، بهخاطر منافع فردی نبود. تمامش بهخاطر سینما بود و احساسی که به او میگفت در حق فیلمی که به آن عرق دارد، ظلم شده است. این دغدغهمندی قابلتقدیر است و باید حرفهایشان را شنید و سوءتفاهماتشان را برطرف کرد. شاکردوست بازیگری است که این سالها، با دقت بیشتری در حال طیطریق در سینماست و با توضیح دقیق به او با حرکت بخردانه مدیریت سینما، نقشه فیکنیوزها و منتقدان مغرض را نقش بر آب خواهد کرد و این گزاره را بار دیگر برای تمام ما مسجل میکند که مدیریت سینما، هوای فعالان دغدغهمند خود را دارد.
زنده به گور کردن سینما
الناز شاکردوست، بازیگر فیلم «بیبدن» با حضور در پردیس سینمایی کورش پس از اکران فیلم سعی کرد با تماشاگران به رویه مرسوم اکرانهای جشنواره صحبت کند. شاکردوست در حالی که تیتراژ پایانی فیلم پخش میشد، گفت: «میخوام با مردم حرف بزنم. میخوام بگم که خوشحالم کنار شما مردم، این فیلم را دیدم. کنار شما مردم هستم. من هم مثل شما بلیت خریدم تا اینجا باشم. از آنجایی که حضور من برای داشتن هر تریبونی در جشنواره فجر خط خورده، فکر کردم بیایم اینجا بایستم و با شما مستقیم حرف بزنم. با شمایی که این فیلم را دیدید… دلیل اینکه این فیلم در بخش سودای سیمرغ حضور ندارد، قضاوتش را به شما و تاریخ میسپارم.» او در اعتراض به صدای بلند تیتراژ خطاب به مسوولین سالن گفت: «صدایش را زیاد کنید که صدای من اصلا نرسد. عادت کردم که صدایم به هیچ جا نرسد.» وی ادامه داد: «شاید برایتان سوال باشد که این فیلم در جشنواره هست. بله، در جشنواره فجر یک بخشی را به نام نگاه نو گذاشتهاند برای فیلمهایی که هیچ دلیل منطقی برای حذفشان ندارند و در این بخش میگذارند تا از این طریق، این فیلمها را زندهبهگور کنند…» شاکردوست در ادامه صحبتهایش گفت: «شما نمیتوانید جلوی حرف زدن ماها را بگیرید…» ادامه صحبتهای شاکردوست با ممانعت ماموران سینما مواجه شد. او در اعتراض به این برخورد گفت: «بگذارید حرف بزنم. گفتی حق تریبون نداری. میخواهم حرف بزنم.
نمیتونید منو به زور بیرون ببرید. بلیت خریدم اومدم توی سینما.» او خطاب به مردم حاضر در اطرافش گفت: «ازتون میخوام این سنگهایی که به سمتمان پرت شده، ازش یک سنگر بسازیم، چراکه ما در یک جشنواره به سر نمیبریم؛ در یک جنگ فرهنگی به سر میبریم… آرزو میکنم خیلی زود روزی بیاد که جشنوارهمون به شکل فرهنگی و تخصصی برگزار بشه… این تنها خواهش منه.»
اعتراضهای مهم تاریخ جشنواره
جشنواره چهلودوم فیلم فجر در روز افتتاحیه و اولین روز نمایش فیلم با حواشی زیادی روبهرو بود. از کراوات و روسری به دست گرفتن پرویز شیخطادی در مراسم افتتاحیه گرفته تا دعوای اصغر نعیمی برای ورود به سالن نمایش فیلمش و بالا رفتن صدای اعتراض الناز شاکردوست به پذیرفته نشدن فیلم «بیبدن» در بخش مسابقه جشنواره فجر. اعتراض و جنجال در جشنواره فجر اتفاقی عادی است.
به همین بهانه، چند اعتراض مهم در طول همه سالهای جشنواره را مرور میکنیم.
یکی از اولین جنجالها به زمان اکران فیلم «موج مرده» به کارگردانی ابراهیم حاتمیکیا در جشنواره نوزدهم فیلم فجر برمیگردد. ابراهیم حاتمیکیا سال ۱۳۷۸، حاضر به انجام اصلاحات فیلم «موج مرده» نشد و روز اکران فیلم، در حالی که سالن انتظار سینما استقلال مملو از جمعیت بود و اهالی رسانه در حال ورود به سالن برای تماشای فیلم بودند، اعلام شد که فیلم «موج مرده» بنا به درخواست تهیهکننده از جشنواره حذف شده است. حاتمیکیا هم با یک کیسه پر از نگاتیو که در دست داشت، وارد سالن سینما استقلال شد و در پشت میزی که برای برگزاری نشستهای مطبوعاتی در نظر گرفته شده بود، نشست و بلافاصله از داخل کیسه، نگاتیوهای فیلمش را درآورد و روی میز چید و گفت: اینها همه موارد صلاحی فیلم من است که بنیاد روایت دستور به حذف آنها داده است. او در این نشست تندترین انتقادها را به غیرسینماییهای فعال در سینما کرد.
یکی دیگر از مهمترین اعتراضهای جشنواره فجر در دهه هشتاد مرتبط با فیلم «سنتوری» داریوش مهرجویی بود. سال ۱۳۸۵، داریوش مهرجویی فیلم «سنتوری» را به جشنواره فیلم فجر ارائه کرد. فیلم توسط هیات انتخاب به بخش مسابقه جشنواره بیستوپنجم راه پیدا کرد، اما درست پیش از شروع اکرانش در سینماهای جشنواره با مشکل روبهرو شد. بنابه تصمیم مسئوولان وقت سینمایی و با نظر مستقیم وزیر ارشاد، اکران فیلم در جشنواره به چند نمایش در سینماهای مردمی و سینمای رسانه محدود شد.
بنابر همین ملاحظات «سنتوری» عملا از داوری هم کنار گذاشته شد و فقط در رشته بازیگری مرد داوران به آن رای دادند و شایسته دریافت سیمرغ دانستند. در روز اختتامیه جشنواره، بهرام رادان وقتی به عنوان بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره انتخاب شد، بعد از دریافت سیمرغ بلورین، به اعتراض جایزهاش را کنار پایه میکروفن روی سن به زمین گذاشت و به تندی از مسوولان برگزاری جشنواره انتقاد کرد و از هیات داوران خواست یک بار دیگر فیلم «سنتوری» را ببینند.
سال ۱۳۹۲ زمانی که فیلم
«عصبانی نیستم» به کارگردانی رضا درمیشیان به نمایش درآمد، همه منتظر سیمرغ برای نوید محمدزاده بودند، اما محتوای فیلم به مذاق خیلیها خوش نیامد و اعتراضهای برخی طیفهای سیاسی مانع از این شد که فیلم در اختتامیه بهدرستی مورد داوری قرار بگیرد. به همین دلیل هم سیمرغ به رضا عطاران برای «طبقه حساس» رسید. او هم روی سن رفت و صراحتا اعلام کرد:
«این سیمرغ متعلق به من نیست زیرا رای هیات داوران جشنواره فجر انتخاب نوید محمدزاده به عنوان بهترین بازیگر مرد جشنواره بوده، به همین خاطر این جایزه را متعلق به ایشان میدانم، نه خودم…»
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد