4 - 04 - 2023
جای خالیگفتمان
گروه سیاسی- دولت سیزدهم حالا کمکم به میانه عمر چهارسالهاش رسیده است و برآمده از انتخاباتی بیرقیب انتخاباتی و با حداقل مشارکت مردمی و شور و حال انتخاباتی بوده است.
شاید مهمترین ضعف دولت ابراهیم رییسی فقدان گفتمان و نداشتن راهبرد مشخص باشد اما رییس دولت سیزدهم این چالش را نهتنها نقطه ضعف و پاشنه آشیل خود و دولتش نمیداند، بلکه دستکم سعی در القای این ایده دارد که از این خلاء راهبردی، به نوعی همبستگی و یکپارچگی تعبیر کند. تا جایی که هر جا و در هر فرصت، از این میگوید که دولتش در یکدستی و همسویی تام و تمام با نهادهای غیرانتخابی است.
ابراهیم رییسی که در یکی از نخستین سخنرانیها و نطقهای فروردینماه ۱۴۰۱، به این مهم پرداخته و از یکدستی و یکپارچگی دولت و برخی نهادهای حاکمیتی بیرون دولت، بهعنوان نقطهقوت دولت متبوع خود یاد کرده بود، از قضا در یکی از آخرین سخنرانیهای اسفندماه ۱۴۰۱ نیز بار دیگر بر همان موضع تاکید کرد و در حالی که در مراسم افتتاح پروژههای عمرانی زیرنظر کمیته امداد امام خمینی سخنرانی میکرد، در بخشی از سخنانش گفت: «گذشت آن دوره که دوگانگی در تعریف دولت و سایر نهادها بود. ما اکنون آهنگ واحدی برای اجرای رهنمودهای رهبری و خدمتگزاری به مردم داریم.» او که پیش از بیان این جمله کلیدی، علنا ابراز امیدواری کرده بود که «کمیته امداد همت مضاعفی کند تا مشکل مسکن حل شود»، همچنین گفت: «من خدمت رهبری که گزارش میدهم فقط اقدامات دولت را عرض نمیکنم؛ بلکه اقدامات سایر نهادهای انقلابی را هم به اطلاع ایشان میرسانم.»
آنچه اما ابراهیم رییسی از آن به «پایان دوگانگی میان نهادها» یاد میکند، به زعم بسیاری از منتقدان و حتی کارشناسان همسو با جریان سیاسی حاکم بر دولت، نهتنها نشانه «عبور از دوگانگی» نیست، بلکه اساسا ارتباطی به این مساله ندارد و مساله فقدان راهبرد روشن و مشخص در عملکرد دولت است. جالب آنکه این انتقاد، تنها در گفتار و نوشتار انتقادی نیروها و کارشناسان منتسب به جریان رقیب دولت یا همان اصلاحطلبان بازنمود ندارد و علاوهبر تاکید اصلاحطلبان بر این ضعف بنیادین دولت، حتی بسیاری از اصولگرایان و نیروهای حامی ابراهیم رییسی در جریان انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۰ نیز از زاویه مشابه به این مساله مینگرند. تا جایی که همین دیروز یکی از همین کنشگران و تحلیلگران سیاسی اصولگرا در سخنانی به این مهم اشاره کرده و از قضا، معتقد است که اتفاقا دولت بیش از اندازه از برخی جریانهای خاص سیاسی تاثیر میپذیرد. ناصر ایمانی که در این رابطه با پایگاه خبری- تحلیلی انتخاب به گفتوگو نشسته، مشخصا از تاثیر شدید جبهه پایداری بر منش و کنش دولت رییسی سخن گفته و «جبهه پایداری» را به عنوان جریانی که
بر عملکرد دولت رییسی تاثیرگذار است، معرفی کرده است. هرچند این چهره سیاسی اصولگرا در عین حال این تاثیرپذیری عمیق را «مشکل اصلی دولت رییسی» نمیداند و معتقد است: «مشکل اصلی دولت ما این است که در تصمیمگیری خیلی سخت برخورد میکند یا به تعبیری اساسا تصمیم نمیگیرد؛ یعنی دولت مشکل تصمیمگیری در سطح کلان دارد. مسلما طیفهای مختلف سیاسی بر دولت تاثیرگذار هستند از جمله پایداری، اما مشکل اصلی بیتصمیمی دولت است.»
آنچه ناصر ایمانی «بیتصمیمی دولت رییسی» خوانده و از آن بهعنوان مهمترین نقطه ضعف دولت یاد کرده اما بهتعبیری همان دیدگاهی است که پیش از این از سوی بسیاری از اصلاحطلبان نیز مطرح شده و دولت ابراهیم رییسی را از این منظر، «دولت بیگفتمان» توصیف کرده بودند. این در حالی است که ایمانی در تحلیل علت آنچه «بیتصمیمی دولت» خوانده، مشخصا به روانکاوی شخص رییس این دولت پرداخته و میگوید: «علت فقدان تصمیمگیری دولت رییسی، ناشی از روحیات شخص آقای رییسجمهوری است؛ ایشان در تصمیمگیری باید سریعتر از این برخورد کنند و اساسا یک تصمیم بگیرند.» او که گفته «بیتصمیمی مشکل بزرگی برای دولت است و هیچ تغییراتی در سطوح مختلف دولت در یکسال اخیر نداشتهایم»، بروز و شکلگیری این اوضاع را «ناشی از روحیه عدم تصمیمگیری» میداند و میگوید: «بسیاری از طرحها نیز آمده و بدون تصمیم رها شده است.» او همچنین بیعملی دولت در ترمیم کابینه را ناشی از همین ضعف ابراهیم رییسی در تصمیمگیری خوانده و در حالی که تاکید دارد «دولت باید جسارت تصمیمگیری قاطع داشته باشد»، گفته است: «الان مدتهاست یک موضوع مطرح است که برخی مقامات دولت میخواهند عوض شوند اما هنوز هیچ خبری نیست!» ایمانی گفته است: «یکسال و نیم از دولت رییسی میگذرد اما هیچ خبری از تغییر نیست؛ یعنی همه انتخابهای رییسجمهور درست بوده است؟ اینگونه نیست!»
اما در حالی ایمانی از «سردرگمی دولت رییسی» یاد کرده که به نظر میرسد این ضعف دولت، نهتنها در مناسبات داخلی یا مدیریت اقتصاد، بلکه حتی آسیبهایی را برای مناسبات سیاست خارجی کشور بههمراه داشته است؛ نکتهای که جلال میرزایی که از استادان شاخص علوم سیاسی و روابط بینالملل است، در گفتوگوهایی جداگانه با «جهانصنعت» بر آن انگشت گذاشته و نسبتبه عواقبآن هشدار داده است. جلال میرزایی که علاوهبر فعالیت در قامت استاد دانشگاه، سابقه حضور در پارلمان را نیز در کارنامه دارد، در این رابطه میگوید: «دولت رییسی نهتنها فاقد راهبرد سیاست خارجی است، بلکه از تحلیل مناسبات دیپلماتیک عاجز است.» او که در دوره دهم مجلس به نمایندگی از مردم ایلام راهی پارلمان شد و ریاست کمیته سیاسی فراکسیون امید آن دوره مجلس را نیز برعهده گرفت، حتی معتقد است: «همین خلاء راهبردی و ناکارآمدی مسوولان دیپلماسی دولت رییسی باعث شده که مسوولان شورایعالی امنیت ملی و مشخصا آقای شمخانی بهعنوان دبیر شورایعالی امنیت ملی، بهجای وزیر امور خارجه دولت وارد گود شود در حالی که دولت ماهها در به نتیجه رساندن برجام، ناکام مانده بود، دیدیم چگونه بحث عربستان را به نتیجه رساندند.» البته میرزایی تاکید دارد که طبیعتا حمایت حاکمیت از مذاکراتی که دبیر شورایعالی امنیت ملی با چینیها و عربستانیها انجام داد، در پیشبرد و نهایتا توفیق آن مذاکرات بیتاثیر نبوده و حتی میتوان گفت اگر چنین حمایتی وجود نداشت، اساسا امکان توفیق وجود نداشت.
اما این نماینده پیشین مجلس در عین حال بر این مهم نیز انگشت تاکید میگذارد که طبیعتا دولت رییسی در صورتی که از توانایی کافی برخوردار بود، از همین حمایت برخوردار میشد، اما آنچه منجر به آن شد که حاکمیت به این تصمیم برسد که مذاکرات بهجای وزارت امور خارجه، از طریق شورایعالی امنیت ملی دنبال شود، بخشی از همین ناکارآمدی و عدم توانایی دولت در تصمیمگیری، تصمیمسازی و البته اجرای تصمیمات بود. وضعیتی که باعث شده این کارشناس سیاست خارجی و روابط بینالملل در نهایت به ابراهیم رییسی و دیگر مسوولان دولت سیزدهم توصیه و پیشنهاد کند که «مذاکرات هستهای را هم به شورایعالی امنیت ملی بسپارند تا مگر برجام نیز همچون روابط تهران-ریاض احیا شود!»
نماینده پیشین ایلام در مجلس همچنین میگوید: «آقای رییسی از زمانی که به ریاستجمهوری رسید، عملا رو به نوعی انفعال آورد و طوری عمل کرد که انگار منتظر بود کسی یا نهادی برای دولتش راهبرد تعیین کند.» بهگفته او، «دولت رییسی که صرفا در سطح کلام سعی داشت خلاء راهبردی در حوزه سیاست خارجی خود را با برخی تعابیر شعاری همچون «نگاه به درون» جایگزین کند، در ۶ ماهه نخست کمکم دریافت که نمیتوان با شعارِ بینیازی نسبتبه تعامل با جامعه جهانی، کشور را اداره کرد.» او همچنین با اشاره به تداوم این بلاتکلیفی، تاکید دارد: «در شرایطی که دولت صرفا درپی یافتن آلترناتیوی در سطح کلام، برای پر کردن خلاء راهبردی در حوزه سیاست خارجی بود، آغاز لشکرکشی پوتین به خاک اوکراین، شرایطی را پیش آورد که اتفاقا میتوانست بهویژه در بحث انرژی و نقشآفرینی ایران در بازار جهانی انرژی، منافعی برای کشور ایجاد کند.» حال آنکه به باور او، «دولت در عمل حتی از این فرصتِ بادآورده نیز استفاده نکرد و تا حدی درگیر شعارهای توخالی و ادعاهای نامشخص خود شد که نتوانست حتی تصویری دقیق از مناسبات جهانی در ذهن ترسیم کند و به نظر میرسد از تحلیل این مناسبات عاجز است.» میرزایی میگوید: «همین ناتوانی دولت، در ادامه منجر به آن شد که برخی نهادهای حاکمیتی و جریانهای متنفذ بیرون دولت، راسا وارد عملشوند و دستکم در دو حوزه تغییر و تحولاتی را کلید زد؛ یکی بحث تعامل با برخی کشورهای حاشیه خلیجفارس و دیگر، بحث احیای برجام. هرچند تاکنون صرفا شاهد تحولاتی در بحث نخست بودیم.»
اما چنانکه اشاره شد، بلاتکلیفی دولت صرفا محدود به مسائل سیاست خارجی یا اقتصادی نیست و دولت رییسی، ظاهرا حتی در مباحث سیاست داخلی، اجتماعی و فرهنگی نیز فاقد راهبرد دقیق و مشخص است.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد