13 - 06 - 2022
تریلری زنانه با آدمهای خاکستری
«جهانصنعت»-رضا درمیشیان در آخرین ساختهاش دست روی یک معضل تلخ اجتماعی گذاشته اما داوری درباره راهکارهای حل این مشکل را به مخاطب واگذار کرده است؛ معضلی که به نظر میرسد در هر صورت لاینحل باقی خواهد ماند.
«مجبوریم» در شروع با تصاویری دردناک نوید یک فیلم تلخ اجتماعی را میدهد. تصاویری از جمعیت بزرگ کارتنخواب که یکی از تراژیکترین واقعیتهای جامعه ماست چراکه پرداختن به قصه بخشی که بسیار در معرض آسیب هستند، شایسته تقدیر است و برخلاف چیزی که غالب منتقدان میگویند در نمایش این بخش از جامعه هرچقدر هم نویسنده و کارگردان بخواهند اثر را تلطیف کنند باز متهم به سیاهنمایی خواهند شد، چون چیزی که وجود دارد به تمامی سیاه است. اما متاسفانه «مجبوریم» نه تنها هیچ ربطی به کارتنخوابها ندارد که یک کمدی ناخواسته با مجموعه اتفاقات بیربط است. درمیشیان در «مجبوریم» سادهترین اصول فیلمنامهنویسی را که نمایش روند تکاملی شخصیتها در طول قصه است رعایت نکرده است. به عبارت دیگر شخصیتهای درمیشیان در انتها همانند آنکه در ابتدا بودهاند و هیچکدام از شخصیتهای داستان، از گلبهار و مجتبی با بازی پردیس احمدیه و مجتبی پیرزاده تا وکیل و دکتر با بازی نگار جواهریان و فاطمه معتمدآریا کوچکترین تغییری بعد از آن همه اتفاقات تکاندهنده نمیکنند و بیشتر از اینکه شخصیت باشند، مجسمهاند: همگی بلاتکلیف که حتی خودشان هم نمیدانند چه میخواهند و چرا میخواهند.
فیلم داستان زندگی دختر کارتخوابی به نام گلبهار را روایت میکند. اما در همان اولین گره داستان که رویدادهای بعدی را رقم میزند شکست میخورد. اصولا نقش گره در داستان این است که شخصیت را از لاک خود بیرون بیاورد و او را مجبور به واکنش کند و در مورد داستان گلبهار کمترین واکنشی که مخاطب انتظار دارد این است که او را از خامی و خنگی که بیشتر مناسب دختری است که لای پر قو بزرگ شده و نه کارتنخواب در بیاورد. اما این اتفاق و اتفاقهای بعدی و کل فیلم کوچکترین تکانی به گل بهار نمیدهد و تنها واکنشی که گلبهار به اتفاقات تلخ و غیرقابل تحملی که به صورت مسلسلوار و پشت سر هم نشان میدهد، واکنشی نمایشی و لوس و بیشتر شبیه قهر دختربچههاست. گلبهار مانند ققنوسی است که میسوزد و خاکستر میشود و هر لحظه مخاطب منتظر است که ققنوس دیگری از دل خاکستر بیرون بیاید اما در نهایت چیزی که بیننده میبیند خاکستری خاموش و ققنوسی مرده است.
درمیشیان در قدم بعدی نگار جواهریان را در نقش وکیلی به نام سارا به داستانش اضافه میکند. سارا به دنبال احقاق حق گلبهار است. وکیلی که بدون هیچ دستمزدی حاضر شده دردسرهای وکالت دختر کارتنخوابی را قبول کند و از هر طرف مورد تهدید است، کوچکترین دلیلی برای این همه ازخودگذشتگی ندارد. مخاطب تا پایان فیلم منتظر ارائه دلیلی برای به آب و آتش زدن سارا برای گلبهار است و فیلم نه تنها دلیلی برای سارا نمیآورد که در پایان با اتفاقی به ظاهر غافلگیرکننده گل به خودی میزند و در پرداختن این شخصیت نیز شکست میخورد. درمیشیان که کارتنخوابش کوچکترین شباهتی به کارتنخوابها نداشت وکیلش هم شبیه هیچکدام از وکیلها نمیشود.
شخصیت بعدی «مجبوریم» فاطمه معتمدآریاست و عجیبتر اینکه در این مورد هم درمیشیان برای این کار غیرقانونی و غیراخلاقی پزشک داستانش هیچ دلیل موجهی ندارد. درمیشیان در سکانسهایی از فیلم ما را با زندگی پزشک و پسرش که مهاجرت کرده و مادر تنهایش آشنا میکند بدون اینکه این سکانسها ربطی به قصه داشته باشند و کوچکترین کمکی به پیشبرد داستان کنند و منتهی به درک شخصیت داستان و دلیل کاری که کرده، شوند.
در واقع ما در «مجبوریم» نه با یک فیلم بلند که با سه فیلم کوتاه بدشکل و مستندگونه مواجهایم که به زور و با زنجیرهای ضعیف به هم وصل شدهاند. اتفاقاتی که در طول فیلم میافتد کاملا تصادفی و غیرمنطقی است که به صورت تصنعی کنار هم چیده شده تا بلکه فیلمساز بتواند چیزی را که در ذهنش میگذرد ارائه دهد و مخاطب را وادار کند که پیام اخلاقی مدنظرش را دریافت کند اما در پایان چیزی که میماند داستان عجیب و غیرقابل باور با شخصیتهایی غیرقابل درک و رفتارهایی غیرعقلانی است که باعث میشود چنین ایده تراژیکی کوچکترین تاثیری روی مخاطب نگذارد.
بازیهای فرمی، دوربین ناآرام و متلاطم، قاببندیهای نامتعارف، زومهای سریع و استفاده از رنگهای سرد که تقریبا به امضای درمیشیان در شیوه کارگردانی و دکوپاژ فیلمنامههایش تبدیل شدهاند، اینجا نیز در خدمت به تصویر کشیدن یک سوژه اجتماعی تلخ هستند که تاکنون کمتر به شکلی مستقیم به آن پرداخته شده است. درمیشیان با این انتخاب این شیوه بصری روایت، تلاش میکند مخاطب را در موقعیتی مستاصل و مشوش از زندگی کاراکترهای فیلمهایش قرار دهد.
«مجبوریم» با تمام نقاط ضعف و قدرتش اثری است که مخاطبش را از یک معضل بزرگ آگاه میسازد؛ معضلی که شاید تاکنون کمتر مورد توجهش بودهایم؛ از این رو فیلمی است که حتما به یک بار دیدنش میارزد. فیلم به مساله مشکل زنان کارتنخواب و خرید و فروش نوزادان آنها پرداخته و در این میان چالشی اخلاقی/ حقوقی را نیز مطرح میکند و از سوی دیگر دست روی ضعف قوانین قضایی میگذارد؛ مسالهای که ممکن است هرکدام از ما پاسخ متفاوتی برای آن داشته باشیم. هنوز مدت زمان زیادی از خبر رها شدن دو نوزاد در خیابان نگذشته است پس «مجبوریم» فیلم امروز جامعه ماست که باید آن را دید.
فیلم سینمایی «مجبوریم» بعد از «بغض»، «عصبانی نیستم»، «لانتوری» و «یواشکی» پنجمین فیلم بلند داستانی رضا درمیشیان در مقام کارگردان است. این فیلم در راستای دغدغههای قبلی فیلمساز که پرداختن به معضلات و سوژههای ملتهب اجتماعی است، به حساب میآید.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد