8 - 11 - 2021
تاثیری که جنگ بر ما میگذارد
مارگارت مکمیلن تاریخنگار برجسته و مدرس دانشگاههای آکسفورد و تورنتو در جدیدترین کتابش به تاثیر عمیق جنگ بر انسانها میپردازد. این کتاب به تاریخ اروپا به خصوص جنگ جهانی اول، محدود است. از این منظر، کتاب اروپامحور است و از تاثیر سایر جنگها بر جوامع دیگر نمیگوید.
مکمیلن که بهدلیل کتاب پرفروشش «پاریس، ۱۹۱۹» چند جایزه گرفت، و این کتاب به فارسی هم ترجمه شده است، در اثر تازهاش نشان میدهد که جنگ جزء جداییناپذیر جوامع بوده است و انسانها در هیچ مرحلهای از تاریخ، موجودات صلحجو و سازگار با دیگران نبودهاند.
او این افسانه تاریخنگاران، مردمشناسان و روانکاوهای رمانتیکی مانند استیون پینکر استاد دانشگاه هاروارد را رد میکند که گویا انسانهای دوره قبل از کشاورزی یا پیش از آغاز عصر یکجانشینی و مالکیت، در صلح با خود و طبیعت به سر میبردند و رقابت خونین نداشتند.
به گفته او، گروههای انسانی به دلایل گوناگون، از جمله غصب منابع و حرص و آز، به یکدیگر حمله کردهاند و در مقابل، برای دفاع از خود مجبور به ایجاد سازمانها و نهادهای نظامی شدهاند.
نویسنده استدلال میکند که کاهش شمار جنگهای خشونتبار، با شکلگیری دولتهای قوی ارتباط دارد، زیرا چنین دولتهایی حداقل توانستهاند امنیت و مصونیت شهروندان خود را تامین کنند. برعکس، دولتهای ضعیفی مانند افغانستان و سودان، در تاریخ معاصر بارها درگیر کشتار و جنگ شدهاند.
نویسنده باور دارد که پایان جنگ میان دموکراسیهای غربی باعث شده است که شهروندان این جوامع به جنگ به چشم عنصری «خارجی» نگاه کنند.
برای آنها که از «صلح طولانی» بهره میبرند، جنگ پدیدهای غریب است که در اخبار میخوانند. اما مکمیلن در این کتاب میخواهد مخاطب غربیاش درباره ماهیت جنگ و تاثیرهای آن بیشتر بداند. او در حکم تاریخنگار، به این پرسش سخت علاقهمند است که چطور جنگها مسیر تاریخ را عوض کردهاند.
او میپرسد که اگر امپراتوری ایران دولتشهرهای یونان را شکست میداد، چه اتفاقی میافتاد؟ یا اگر سپاه عرب و عثمانی اروپا را تسخیر میکرد، حالا شاید در وین و پاریس بیشتر صدای اذان میشنیدیم. منظور او از این مثالها نشان دادن تاثیر شگرف جنگ بر سرنوشت جوامع است. اما آیا تاریخ میتواند دوباره تکرار شود؟
او با بدبینی هشداردهندهای به امکان برخورد میان قدرتهای بزرگی مانند چین و آمریکا باور دارد که عمیقا تحت تاثیر آگاهی و استنباطهای تاریخی شکل گرفته است.
تاریخنگاران و سیاستمداران قبلا در مورد برخورد نظامی آمریکا و اتحاد شوروی سابق نیز چنین هشدارهایی داده بودند. اما این بدان معنی نیست که دولتها به بهانههای ایدئولوژیک یا منافع حیاتی خود وارد جنگ نمیشوند.
ایالات متحده آمریکا بعد از جنگ جهانی دوم، دستکم هر یک دهه وارد جنگی تازه شده است.
نویسنده کتاب در فصل ادبیات و هنر جنگ نشان میدهد که بازتاب دادن تجربه واقعی جنگ در عکس، نقاشی و فیلم چقدر دشوار است و حتی گاهی در خدمت زیبانمایی جنگ قرار میگیرد که با تجربه واقعی سربازان متفاوت است.
به گفته او، این به تصویر کشیدن میتواند «وحشت، هرجومرج و هزینههای انسانی جنگ را بزداید.» البته دولتها بودجههای عظیمی صرف تبلیغات درباره جنگ میکنند تا «نبردها، محاصرهها و رستههای سربازان و حتی اجساد، خیلی زیبا و تزیینشده دیده شوند.» اما نویسنده این را نیز فراموش نمیکند که چطور خبرنگاران و عکاسان وحشت واقعی جنگها را به نمایش گذاشتهاند.
او باور دارد که نگاه مردم آمریکا به جنگ ویتنام تحت تاثیر گزارشها و عکسهای تاثربرانگیز تغییر کرد.
جنگ در کنار نتایج منفی، پیامدهای دگرگونکننده دیگری نیز دارد. در اینجا نویسنده به نظریات چارلز تیلی نظریهپرداز معروف آمریکایی، تکیه میکند که در باب شکلگیری دولت، بهخصوص در مورد دولت پروس در قرنهای ۱۸ و ۱۹، باور داشت که «جنگ، دولتها را میسازد.» مک میلن به فناوریهای مهمی اشاره میکند که ارتشهای آمریکا و بریتانیا ساختند. از سوی دیگر، جنگ نهتنها باعث شد که مردم در تصمیمگیریهای دولتها دخیل شوند، بلکه به تحولات اجتماعی ناخواسته نیز منجر شد، چنان که جنگ جهانی دوم به پیوستن زنان غربی به نیروی کار و رهایی از قید خانه کمک فراوانی کرد.
جنگ با تمام زشتیهایش به خلق زیباترین آثار هنری جهان، مانند تابلوی معروف «گرنیکا» اثر پیکاسو، کمک کرد. به گفته نویسنده کتاب، دنیای هنر و تبلیغات جنگ «همواره صحنه جدال دو گروه بوده است: آنانی که تصویری منزه و آرمانی از جنگ نمایش دادهاند و آنانی که ماهیت بیرحم جنگ را افشا کردهاند.»
کتاب «جنگ: چگونه منازعه ما را شکل داده است» نوشته مارگارت مکمیلن توسط انتشارات پنگوئن راندوم هاوس در سال ۲۰۲۰ در ۳۳۶ صفحه راهی بازار شد.
مارگارت مکمیلن از پدر و مادری اسکاتلندی در وِستچِستر، واقع در ایالت نیویورک، متولد شد و در اسکاتلند و سوییس تحصیل کرد.
در ۱۹۰۲، به همراه خواهرش، ریچل، درمانگاههایی برای کودکان به وجود آوردند. درمانگاه از شورای ناحیه لندن در ۱۹۱۱، به مناسبت مداوای دندان و در ۱۹۱۲، به مناسبت درمان چشم و گوش، کمک مالی دریافت کرد و سپس با یک مهدکودک برای خردسالان و با اردوگاهی برای دختران و پسران مرتبط شد. در دوره جنگ جهانی اول، آن دو خواهر مهدکودکی، در فضای باز، برای کودکانِ زیر پنج سال بنیاد نهادند. در ۱۹۲۳، مارگارت نخستین رییس انجمن مهد کودک شد. در این زمان توجهش را به تربیت معلم معطوف کرد. از مهدکودکی که او بنیاد نهاده بود کالج ریچل مکمیلن (بهنام خواهری که در ۱۹۱۷ درگذشته بود) پدید آمد، و در ۱۹۳۰ افتتاح شد.
در ۱۹۳۶، این کالج با ساخت خانهای بهمنظور گذراندن تعطیلات برای کودکان مهدکودک دتفورد در راتم، واقع در کِنت، فعالیتهایش را گسترش داد. در ۱۹۱۷ نشان افتخار امپراتوری بریتانیا CBE)) و در ۱۹۳۰ عنوان ملازم درباری به مارگارت مکمیلان اعطا شد. از آثارش: دوره آغازین کودکی (۱۹۰۰)؛ کار و کودکی (۱۹۰۶)؛ کودک و دولت (۱۹۱۱)؛ مدرسه اردوگاهی (۱۹۱۷)؛ زندگی ریچل مکمیلان (۱۹۲۷).
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد