10 - 03 - 2020
بیثباتی سیاسی در افغانستان
مهدی مطهرنیا*
تشکیل دو دولت در افغانستان که دوران گذار از منطق سنتی دولت به منطق مدرن حکومت را طی میکند، نشانگان متفاوتی را میتواند در اذهان افراد گوناگون زنده کند. در سطح کلان دو سیگنال بسیار قوی در این زمینه از منظر دیدگاه بروز میکند؛ نخست آنکه در افغانستان امروز ما شاهد ایجاد فضای دموکراتیکی هستیم که با وجود برگزاری یک انتخابات و وجود یک دولت مستقر به نام دولت اشرف غنی، میبینیم که رقیب میتواند در مسیر برداشت خود از این وضعیت زمینهساز تشکیل یک دولت جدید در کنار دولت مستقر باشد و در این کشور دو تحلیف انجام شود و به عبارت دیگر
دو دولتی شدن افغانستان را شاهد باشیم.
این امر در نگاه اول شاید زمینهساز این تفکر باشد که بیثباتی سیاسی در افغانستان وجود دارد که باید گفت این امر تازهای نیست. در دهههای پیش با اشغال افغانستان- بالغ بر چهار دهه پیش- توسط اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی این اتحاد کامل از بین رفت و قبل از آن نیز افغانستان دچار بیثباتی سیاسی بود و تشکیل دو دولت میتواند نقطه عطفی در روند این بیثباتی و تلاش برای رسیدن به یک ثبات معنادار خارج از جدال و به کار بردن ابزارهای خشونتبار باشد که یک گام معنادار در مسیر تعالی دموکراسی در افغانستان محسوب میشود.
اما از طرف دیگر دو دولتی شدن افغانستان به هر تقدیر تقسیم قدرت و دوگانه شدن آن را نشان میدهد. اختلاف میان دو کاندیدای مطرح را جدیتر از گذشته به نمایش گذاشته به گونهای که نشان میدهد نه عبدالله عبدالله و نه اشرفغنی هیچکدام از مواضع خود کوتاه نمیآیند، به عبارت دیگر عبدالله عبدالله با وجود ادعاهای سابق خود، اکنون بر سخن خود پافشاری کرده و مدعی است رییسجمهور افغانستان است و به این ترتیب هر دو دولت موجود در افغانستان تقسیم قدرت و دوگانه شدن دولت را دنبال و هر کدام خود را پیروز این رقابت اعلام میکند.بنابراین همانگونه که شاهد هستیم این عدم تمایل به همکاری بین دو کنشگر اصلی میدان سیاست در افغانستان کنونی موجب شده شاهد دو دولت باشیم و برخلاف دوره گذشته که عبدالله عبدالله معاونت اجرایی دولت را برعهده گرفت و اشرف غنی نیز دولت را عهدهدار شد، اکنون شاهد شکاف دولتی در افغانستان هستیم.در دوره گذشته نیز این معنا تا حدودی دیده شد اما سفر جان کری، وزیر خارجه وقت آمریکا به کابل و مذاکراتی که در آن زمان انجام داد تقسیم قدرت را به پایان رساند و این وضعیت به یک بافت موقعیتی تبدیل شد که در آن، این دوگانگی قدرت به همکاری دولت در یک ساختار تعریفشده منجر شد.
اما شکلگیری یک دولت مستقل توسط عبدالله عبدالله در دولت کنونی تا حدودی نشاندهنده گامی به پیش در این مساله توسط او یا حداقل این تفکر باشد که اگر در دوره قبل او از این سمت کنارهگیری کرد، امروز نوبت اشرف غنی است تا از دولت مطلوب عبدالله عبدالله حمایت کند.
از سوی دیگر ممکن است این وضعیت ادامه پیدا کرده و شکلگیری دولت مستقل عبدالله را برای ایجاد یک فضای دو دولتی کاملا تثبیت کند. این امر نمیتواند به نفع آینده افغانستان باشد، چراکه اگر اینگونه شود شاهد شکلگیری یک دولت در شمال و یک دولت در جنوب در وضعیت نابسامان خواهیم بود که موجب خواهد شد ثبات سیاسی کاملا در افغانستان با وجود این روند دموکراتیک مخدوش شود. آنچه که هماکنون وجود دارد، آن است که عبدالله عبدالله خواهان شفافیت ۳۰۰ هزار رای است و اگر شفافیت این تعداد رای در حوزههای انتخاباتی مورد تایید قرار گیرد شانس او برای تصاحب قدرت کمتر از اشرف غنی نخواهد بود چراکه طالبان که در حال مذاکره با آمریکا هستند به دولت کنونی مستقر نزدیکتر بوده و همچنین پشتوها نیز به خاطر نزدیکی طالبان به دولت به اشرف غنی نزدیکتر هستند. این احتمال هم وجود دارد که عبدالله عبدالله در شمال اقدام به تشکیل یک دولت مستقل کند که در حال حاضر با حمایت روسها به ظاهر حداقل این امر انجام شده اما از طرف دیگر دولت کنونی کابل تلاشهایی خواهد داشت تا حامیان عبدالله عبدالله را به سمت خود جلب کرده و به این ترتیب تعارض و کشاکش بین عبدالله عبدالله و اشرف غنی بر معیار شفافیت ۳۰۰ هزار رای موجب گسترش نوعی تزاحم بین دولتها و تبدیل درگیری طالبان با دولت مرکزی به درگیری دو دولت با یکدیگر و مستقل شدن طالبان در هر کدام از دولتها شود که این امر زمینهساز بیثباتی بیشتر در افغانستان خواهد بود. * کارشناس مسائل بینالملل
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد