5 - 03 - 2020
بورس ایران مسیرش را از بورسهای دنیا جدا کرد
برخلاف بورسهای جهانی که پس از شیوع کرونا، تحت تاثیر این ویروس قرار گرفتند سقوطهای بیسابقهای را تجربه کردند، بورس تهران به این موضوع بیاعتنا بود؛ به طوری که طی یک ماه گذشته تقریبا به جز یک یا دو روز، چراغ این بازار همواره سبز بود و شاخص کل در اقدامی بیسابقه مرز ۵۰۰ هزار واحد را هم رد کرد.
یکی از قربانیان تنور داغ شیوع کرونا، بورسهای جهانی بودند به طوری که در روزهای نخست شیوع این ویروس بازار بورس شانگهای افت چشمگیری را تجربه کرد و سرمایهگذاران حدود ۳۹۳ میلیارد دلار در این بازار از دست دادند. البته این افت فقط شامل حال بازار بورس شانگهای نشد و تبعات منفی آن بر سر بازارهای بورس و اوراق بهادار کشورهای اروپایی نیز سایه انداخت. در این راستا قیمت شاخصهای بازارهای بورس از جمله دکس در آلمان افتی قابل توجه داشت.
کرونا همچنین اوضاع بازار نفت جهانی را سیاه کرد به طوری که قیمت طلای سیاه در معاملات روز جمعه به پایینترین حد خود در بیش از یک سال گذشته رسید و در مسیر ثبت بزرگترین کاهش هفتگی در بیش از چهار سال اخیر قرار گرفت. البته بازارهای جهانی فلز، طلا و حتی بازار داخلی ارز و مسکن نیز از این قاعده مستثنی نمانده و کرونا یک تنه همه این بازارها را تحت تاثیر قرار داده است.
در این میان اما شاخص بورس تهران فارغ از هیاهوی جهانی و داخلی کرونا، گاهی آهسته و گاهی پرشتاب همچنان به صعود خود ادامه میدهد و میتوان گفت فقط در شنبه هفته جاری بود که ترمز صعود این بازار ناگهان با حدود ۱۸ واحد سقوط کشیده شد. البته این ریزش ادامهدار نبود و شاخص کل در روز یکشنبه و بلافاصله بعد از سقوط یادشده، باز هم به ریل صعودی خود بازگشت.
اما اینکه چرا بورس تهران در این روزها حرکتی خلاف جهت بورسهای جهان را در پیش گرفته، در حالی که ایران از نظر تعداد مبتلایان به کرونا در رده سوم ایستاده است، به عوامل مختلفی برمی گردد که کارشناسان بازار سرمایه، عمده را عدم صادرات نفت، عدم وابستگی به بازارهای جهانی و قیمت دلار در کشور را به عنوان مهمترین دلایل بیاعتنایی بورس تهران به کرونا برشمردند.
به اعتقاد آنها، بخش عمده صادرات ایران غیرنفتی است و ریزش قیمت جهانی نفت در کوتاهمدت تاثیری در اقتصاد ایران ندارد بنابراین نمیتوان انتظار داشت ریزش جهانی قیمت نفت تاثیری روی بورس تهران داشته باشد. البته نمیتوان این موضوع را نادیده گرفت که کاهش قیمت نفت باعث افت سهام شرکتهای پتروپالایشی ایران میشوند اما تاثیر افزایش قیمت دلار بیشتر از تاثیر کاهش قیمت جهانی نفت است.
از سوی دیگر بخش عمدهای از صادرات ایران به کشورهای همسایه و به صورت زمینی صورت میگیرد که تحریمهای آمریکا علیه ایران روی آن بیاثر بوده است. تصمیم این کشورها در مورد بستن مرزهای مشترک با ایران به دلیل کرونا نیز کوتاهمدت بود و شاهد باز شدن این مرزها یکی پس از دیگری و از سرگیری صادرات ایران به این کشورها هستیم.
از سوی دیگر قیمت دلار در روزهای اخیر رشد قابل توجهی داشته و طی ۴۰ روز اخیر بالغ بر ۲۰ درصد افزایش یافته است؛ یعنی فروش و متعاقب آن سود شرکتهای دلار محور ایرانی که سهام تعداد زیادی از آنها در بورس عرضه میشود طی ۴۰ روز گذشته ۲۰ درصد افزایش داشته است.
بنابراین علاوه بر اینکه باید به این نکته توجه داشت که همواره محرک اصلی بازار سرمایه ایران قیمت دلار بوده است که افزایش قیمت داشته، صادرات ایران به دلیل اینکه وابستگی زیادی به بازارهای جهانی نداریم به دلیل کرونا خدشهدار نشده است. همچنین بورس ایران جهانی نبوده و بالغ بر ۹۹ درصد سهامداران آن ایرانی هستند. از سوی دیگر نقدینگی زیادی در بازار است که در حال حاضر جذابیت این بازار در مقایسه با بازارهای موازی برای سرمایهگذاران بیشتر است و به همین دلیل این نقدینگی به سمت بازار سرمایه روانه شده و این بازار میزبان سرمایهگذاران جدید و بیشماری شده و احتمالا خواهد شد. همین موضوعات پازل عدم تاثیرپذیری بورس تهران از تبعات کرونا را تکمیل میکند.
میانگین بازدهی سهام شرکتهای بورسی به ۲۰۵ درصدی رسید تا سالی رویایی و بیسابقه ثبت شود و با معاملات ۲۵ هزار میلیارد تومانی حقیقیها، ورود نقدینگی جدید مشهود تر شد. میانگین بازدهی سرمایهگذاری در سهام شرکتهای بورسی در ادامه روند صعودی بسیار جالب توجه شاخص بورس و دور از انتظار اکثر کارشناسان به بیش از ۲۰۵ درصد رسید و در این رابطه دنیای اقتصاد در تحلیلی اعلام کرد: شکلگیری موج مثبت در بازار جهانی پس از سقوط هفته قبل یکی از عوامل جذب تقاضا در سهام وابسته و جهش شاخص در معاملات دیروز به شمار میرود.
در این میان، تداوم نااطمینانیها در پی چالش فراگیر کرونا و تهدید تجارت خارجی با همسایگان و همچنین ریسک اعمال فشارهای بیشتر پس از رفتن ایران به فهرست سیاه FATF در مجموع آحاد جامعه را به سمت حفظ ارزش دارایی خرد به خصوص از طریق خرید سهام، سوق داده است. نرخ دلار هم در کانال ۱۵ هزار تومانی، نقش اثرگذاری در تصمیمگیری فعالان بورسی داشت و فضای روانی مساعدی برای تداوم خرید سهام در سقف مجاز روزانه را فراهم کرد.
دستیابی شاخص به بازدهی ۲۰۵ درصدی در حالی میسر شده که هنوز دو هفته کاری تا پایان سال باقی مانده و واقعیت این است که در هیچکدام از سالهای فعالیت بورس، چنین میزانی از رشد سابقه نداشته است. مقایسه این میزان رشد با دورههای قبلی حکایت از اختلاف شدید بازدهی بورس در سال جاری دارد. به طور کلی بورس تهران طی سه دوره توانسته بازدهی بیش از ۱۰۰ درصدی را تجربه کند. اولین بار سال ۸۲ که همواره از آن به عنوان یکی از سالهای طلایی بازار سهام یاد میشود، رشد ۱۲۵ درصدی را تجربه کرده است. پس از آن شاخص کل بورس در پی جهش تورمی ابتدای دهه ۹۰ و رشد ۱۰۸ درصدی شاخص کل در سال ۹۲ بود که بازدهی چشمگیری را رقم زد.
بازدهی بورس طی سال جاری همچنان قابل مقایسه با رونق ادوار پیشرونق نیست. البته الگوهای مشابهی در ایجاد این رونقها دخیل بودهاند که مهمترین آن را باید در فعال شدن گسلهای تورمی در کل اقتصاد، جهش نرخ ارز و نحوه تاثیرگذاری آن بر ارزش سهام جستوجو کرد.
سایر محرکها نظیر قیمتهای جهانی تحولات هر صنعت را باید در سایه این متغیر کلان در نظر گرفت. به بیان دیگر، فصل مشترک رونقهای بیش از صددرصدی (با وجود تفاوتهای جدی در ساختار بازار سرمایه طی این دو دهه) حاصل تورم بوده و به تعبیر اقتصاددانان، نوعی رونق اسمی حاصل از خلق نقدینگی بوده است. اما بازار سهام طی دو دهه اخیر به واسطه عرضه سهام شرکتهای جدید بسیار بزرگتر از دو دهه قبل شده و ضمنا ضریب نفوذ آن به ویژه در دهه ۹۰ و با صدور کدهای بورسی برخط گسترش قابل توجهی در بین آحاد جامعه پیدا کرده است.
با وجود این شباهتها، همچنان شاهد اختلاف شدید بازدهی در سال جاری نسبت به دورههای قبل هستیم و به نظر میرسد بخشی از این تفاوت را بتوان با افزایش ضریب نفوذ بازار سرمایه در بین آحاد اقتصادی جامعه توضیح داد.
رصد کدهای معاملاتی و هجوم فزاینده مردم به سمت کارگزاریها برای دریافت کد بورسی و افزایش شدید نسبت ارزش معاملات سهام به کل نقدینگی به خوبی از ارتقای ضریب نفوذ بازار سهام خبر میدهد اما به نظر نمیرسد این تغییرات بتواند عامل اصلی چنین حدی از اختلاف سطح بازدهی و رشد قیمت باشد.
در واقع قیمتها حاصل ذهنیت فعالان بازارها هستند و لزوما از تعداد مشارکتکنندگان تبعیت نمیکنند. به همین دلیل به نظر میرسد تحقق چنین رشد بیسابقهای در بورس را باید به طور مشخص به فرآیند شکلگیری انتظارات و تشدید عدم قطعیتهای اقتصادی طی سال جاری نسبت داد.
بازدهی بورس را میتوان برایندی از نرخ رشد نقدینگی و همچنین ارتقای سطح تولیدات واقعی دانست. اگر این دو متغیر را از منظر کلان رصد کنیم طی دورههای رونق شاهد تحول چشمگیری نیستیم.
نرخ رشد نقدینگی طی دورههای رونق از میانگین ۲۵ درصد انحراف چندان معناداری نداشته و نرخ رشد اقتصادی هم حول میانگین سه درصد نوسان داشته است. به بیان دیگر در سرعت تغییر رشد پول طی سال جاری با دورههای قبل تفاوت خیلی زیادی دیده نمیشود. ضمن اینکه اگر میزان رشد تولید طی سال جاری (با سقوط هشت درصدی در هشت ماه نخست) را نسبت به دورههای قبل در نظر بگیریم، طبعا باید انتظار رشد کمتری در قیمت سهام داشت اما قیمتها به نحو غیرقابلمقایسهای در این دوره افزایش یافتهاند که به طور عمده حاصل تغییر ساختار انتظارات آحاد اقتصادی جامعه است.به بیان دیگر متغیرهایی چون افزایش نقدینگی و ضریب نفوذ بازار سرمایه یا تحولات بازار جهانی در توضیح این اختلاف بازدهی چندان موفق نیستند و به همین دلیل باید مقوله تحول در ساختار انتظارات فعالان اقتصادی را به عنوان عاملی در جهت جهش بیسابقه شاخص سهام تلقی کرد.
واقعیت این است که ساختار انتظارات با پدیده عدم قطعیت رابطه بسیار نزدیکی دارد و بنابراین طبیعی است که با تشدید عدم قطعیتهای حاکم بر اقتصاد کشور، فرآیند ارزشیابی سهام نیز تغییر کند.
تلاقی نارضایتیهای اجتماعی طی یکی دو سال اخیر با سیاستهای نادرست ارزی و تجاری، تحریمها و اعمال فشارهای فزاینده خارجی بر اقتصاد، کاهش جدی سطح تجارت خارجی، افت قیمتهای نفت و بالا رفتن احتمال کسری بودجه دولت و در نهایت چشمانداز نگرانکننده کاهش ارزش پول دست به دست هم دادهاند تا ساختاری از انتظارات را برای آحاد اقتصادی شکل دهند که نتیجه آن در هجوم رو به گسترش مردم به سمت تالار سهام و صعود بیوقفه قیمتها آشکار شده است.
در این میان، نمیتوان نقش سرکوب مالی از طریق تثبیت نرخ بهره و ایجاد شرایط برای عرضه ارزان پول (با نرخ بهره واقعی منفی ۲۰ درصد) به رشد اسمی قیمتهای سهام دامن زده است.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد