3 - 05 - 2025
بنبست موقت در مذاکرات نیازمند «تابوشکنی» است
حشمتالله فلاحتپیشه*- تغییر مدیران سیاسی و امنیتی ایالاتمتحده بیش از آنکه به موضوع ایران مربوط باشد، به نوع سیاستورزی ترامپ مرتبط است. ترامپ همواره سعی دارد مسائل اساسی سیاست خارجی و حتی بحرانها و چالشهای موجود را داخل حلقهای محدود از دوستانش مدیریت کند و به همین دلیل نیز در روزها و هفتههای گذشته شاهد دفاع حیثیتی ترامپ و حتی برخی اعضای خانواده ترامپ از استیو ویتکاف بودیم. فراموش نکنیم که مهمترین تجربه کاری ویتکاف در حوزه اقتصاد و تجارت بوده است. حال آنکه ترامپ سه پرونده مهم سیاسی- امنیتی، یعنی پرونده جنگ غزه، جنگ اوکراین و موضوع هستهای ایران را به او سپرده است. البته کارشناسانی هم از حوزههای گوناگون به عنوان تیم لجستیک و فنی، ویتکاف را در این سه ماموریت مهم و پیچیده همراهی میکنند. در واقع علت اینکه ترامپ با وجود آگاهی از اهمیت و پیچیدگیهای موجود در مسیر حل و فصل این سه پرونده اساسی، هر سه فقره را به ویتکاف سپرده، این است که او میخواهد در تمامی مسائل ازجمله این سه پرونده، حرف اول و آخر را بزند. طبیعتا در این بین افرادی همچون مایکل والتز که به جریان سیاسی- امنیتی ایالاتمتحده وابسته است، دست به اقداماتی میزنند و مواضعی اتخاذ میکنند که لزوما با خواست ترامپ همسویی ندارد. واکنش ترامپ نیز روشن بود و چنانکه شاهد بودیم، به راحتی او را کنار گذاشت.
نکته مهمی که باید به آن توجه کنیم، این است که بلافاصله پس از برکناری والتز، دو مقام سیاسی و امنیتی آمریکا مواضع بیسابقه و تندی علیه ایران میگیرند و پیت هگست، وزیر دفاع ایالاتمتحده با اشاره به درگیریهای آمریکا و یمن، ایران را به واکنش نظامی تهدید کرد و مارکو روبیو، وزیر خارجه آمریکا نیز سه شرط برای مذاکرات مطرح کرد که هر کدام از این شروط سهگانه به تنهایی میتواند زمینه شکست مذاکرات را فراهم کند؛ شروطی که عبارت بودند از فعالیتها و حضور منطقهای ایران، تولید موشکهای دوربرد ایران و تولید سوخت هستهای داخل ایران.
نکته مهمتر این است که موضعگیری هگست و روبیو با موضعگیری شخص ترامپ همراه شد که بر تحریم نفت و پتروشیمی ایران تاکید کرد. در واقع این موضعگیری ترامپ بار دیگر نشان داد که ترامپ کماکان با افراد و حلقه نزدیک خود، همان سیاستهای پیشین خود را دنبال خواهد کرد.
به نظر میرسد بدون تابوشکنی، دیپلماسی در روابط ایران و آمریکا به موفقیت نمیرسد و چارهای نیست جز اینکه یکسری از تابوهایی که در روابط دو کشور وجود دارد، شکسته شود. این در حالی است که به نظر میرسد در مجموع دو راه در پیش است؛ یکی کشیده شدن مذاکرات و چالشهای لفظی به سمت عقب، یعنی به این سمت برویم که به ابهامات و اختلافافکنیهایی که نتانیاهو مطرح میکند و در مواضع روبیو نیز دیده میشود، واکنش نشان بدهیم که طبیعتا هرچه بیشتر به این سو گام برداریم، امید به دستیابی به توافق کاهش مییابد و راه دوم این است که دیپلماتها طرحهای ابتکاری خود را روی میز بگذارند، به عنوان مثال میتوان با ارائه یک طرح سهمرحلهای کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدت، سازوکاری تدوین کرد که در گام نخست، دغدغههای متقابل را برطرف کرده، در گام دوم مسائل منطقهای را به مذاکرات اضافه کنند تا بتوانند سطح اعتماد متقابل را ارتقا دهند و در گام سوم، ظرفیتهای گسترش روابط تهران و واشنگتن همچون ظرفیتهای اقتصادی را مطرح کنند و در راستای احیای این ظرفیتها گام بردارند.
شخصا معتقدم علت اینکه ترامپ تا این میزان مصر است که سه بحران اصلی کنونی جهان یعنی غزه، اوکراین و ایران، ویتکاف و حلقه نزدیکان خود را درگیر کند، این است که او دنبال بهرهبرداری اقتصادی است. میدانیم که ترامپ هیچ گامی را بدون در نظر گرفتن منافع اقتصادی برنمیدارد و طرح برخی مواضع پیشین از سوی او و نزدیکانش صرفا این است که میخواهد جریانات نومحافظهکار را راضی نگه دارد اما با وجود این مواضع، اوضاع کماکان به سود دیپلماسی است و حتی آمریکاییها هم هنوز به جایی نرسیدهاند که گزینه جنگ را به طور واقعی روی میز بگذارند و به آن به طور جدی فکر کنند، بنابراین اگر یک ابتکار دیپلماتیک مبنی بر تابوشکنی در این مذاکرات شکل بگیرد، کماکان امکان دستیابی به توافق وجود دارد، وگرنه توافقات مقطعی و سطحی و حتی دستورکارهای ضعیف و شکننده در معرض بحرانآفرینی تندروهایی همچون نتانیاهو خواهد بود.
فراموش نکنیم نتیجه مذاکرات گامبهگام همواره نامشخص خواهد بود چراکه اگر مذاکرات به صورت گامبهگام پیش برود، در هر مرحله طرف آمریکایی میتواند موضعی تازه را مطرح کند و خواسته تازهای را روی میز بگذارد، چنانکه همین دیروز هم مارکو روبیو وزیر خارجه ایالاتمتحده ناگهان پس از برگزاری سه دور مذاکره، از شروط تازه صحبت کرده است. بنابراین اگر دنبال دستیابی به نتیجه از این مذاکرات هستیم، باید دستورکار مشخص کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدت تهیه کنیم و در همین مسیر گام برداریم تا مانع از آن شویم که در طول مسیر، دستورکارهای تازه روی میز قرار گیرند. بنابراین باید دستورکار مشخصی را روی میز بگذاریم که از دغدغهزدایی شروع شود اما ظرفیتهای همکاری اقتصادی نیز در دل آن گنجانده شود. این مسوولیت بسیار مهمی بوده که در حال حاضر بر دوش آقای عراقچی است و او با توان و دانش و تجربه خود میتواند فضا را به نحوی مدیریت کند که این مهم محقق شود.
*تحلیلگر سیاست خارجی و روابط بینالملل
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد