6 - 12 - 2019
بر ما هر آنچه لایقمان هست میرود
افشین یداللهی متولد ۲۱ دی ۱۳۴۷ در اصفهان ترانهسرا و پزشک متخصص اعصاب و روان اهل ایران بود. او فعالیتهای حرفهای ترانهسرایی خود را از سال ۱۳۷۶ در سازمان صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران آغاز کرد. نخستین ترانههای وی با آهنگسازی فواد حجازی و شادمهر عقیلی و با خوانندگی خشایار اعتمادی اجرا میشد.
کار دوم او ترانه «از فارس تا خزر» نام دارد که با آهنگسازی شادمهر عقیلی و خوانندگی خشایار اعتمادی اجرا شد. خواننده بیشتر ترانههای افشین یداللهی، احسان خواجهامیری بوده است.
یداللهی چندین سال بود که اداره انجمنی به نام «خانه ترانه» را برعهده داشت. خانه ترانه در سال ۱۳۸۰ با همکاری ترانهسرایانی از قبیل عباس سجادی، سعید امیراصلانی، بابک صحرایی، یغما گلرویی، افشین سیاهپوش، نیلوفر لاریپور، محمدرضا حبیبی و افشین یداللهی راهاندازی شد. این جلسات به خواندن ترانه، نقد ترانه و جلسات کارگاهی اختصاص مییافت. جلسات خانه ترانه سپس به فرهنگسرای قانون و پس از آن به فرهنگسرای شفق و فرهنگسرای ارسباران انتقال یافت.
در طی سالهای گذشته بهتدریج ترانهسراهای موسس خانه ترانه به دلایل مختلفی از آن جدا شدند و افشین یداللهی تنها فرد باقیمانده از هیات موسس این انجمن بود که بعد از این اتفاق همچنان اداره خانه ترانه را بر عهده داشت. مکان اجرایی خانه ترانه در گذر زمان دستخوش تغییراتی بوده است.
از افشین یداللهی پنج مجموعه شعر به نامهای «روزشمار یک عشق»، «امشب کنار غزلهای من بخواب»، «جنون منطقی»، «حرفهایی که باید میگفتم و… تو باید میشنیدی» و «مشتری میکدهای بسته» به جا مانده است.
افشین یداللهی بامداد چهارشنبه ۲۵ اسفند ۱۳۹۵ در مسیر بازگشت از هشتگرد به سمت تهران به دلیل برخورد شدید یک دستگاه کامیون با خودرویش، به شدت مجروح شده و در بیمارستان امام جعفر صادق شهر هشتگرد درگذشت. در این حادثه همسر و برادر همسرش بر اثر جراحت در بیمارستان بستری شدند. وی روز جمعه ۲۷ اسفند ۱۳۹۵ در قطعه هنرمندان بهشت زهرا دفن شد.
شبنم رحمتیان، همسر وی، پس از ۱۵ روز بستری بودن در بیمارستان، صبح روز پنجشنبه ۱۰ فروردین ۱۳۹۶ درگذشت.
گاهی مسیر جاده به بنبست میرود گاهی تمام حادثه از دست میرود
گاهی همان کسی که دم از عقل میزند در راه هوشیاری خود مست میرود
گاهی غریبهای که به سختی به دل نشست وقتی که قلب خون شده بشکست میرود
اول اگرچه با سخن از عشق آمده آخر خلاف آنچه که گفته است میرود
گاه کسی نشسته که غوغا به پا کند وقتی غبار معرکه بنشست میرود
اینجا یکی برای خودش حکم میدهد آن دیگری همیشه به پیوست میرود
وای از غرور تازه به دوران رسیدهای وقتی میان طایفهای پست میرود
هرچند مضحک است و پر از خندههای تلخ بر ما هرآنچه لایقمان هست میرود
این لحظهها که قیمت قد کمان ماست تیریست بی نشانه که از شصت میرود
بیراههها به مقصد خود ساده میرسند اما مسیر جاده به بنبست میرود
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد