19 - 10 - 2020
باید «ارزشها» جایگزین «شعارها» شود
فاطمه سلیمانی – قرارمان برای مصاحبه ساعت ۳ بعدازظهر در محل دفتر کارش است، از آنجا که میدانم بسیار «وقتشناس» است، من هم سعی میکنم درست سروقت در محل حاضر باشم…
سردار کاظم مجتبایی، زاده «دزفول» است، متولد ۱۳۴۲ و دانشجوی دکترای «جامعهشناسی»، فرماندهی انتظامی استانهای مرکزی، قم و… را در کارنامه خود دارد، زمانی که جنگ توسط عراق بر ایران اسلامی تحمیل میشود، ۱۸ ساله بود و در ابتدای دوران دفاع مقدس به عنوان فرمانده عملیات کمیته دزفول ایفای نقش میکرد و حالا این روزها در سنگر دیگری به کشور خدمت میکند…
قرارمان برای مصاحبه ساعت ۳ بعدازظهر در محل دفتر کارش است، از آنجا که میدانم بسیار «وقتشناس» است، من هم سعی میکنم درست سروقت در محل حاضر باشم، وارد ساختمان پلیس بینالملل که میشوم همه چیز مهیاست و هماهنگ، به سمت طبقه اول راهنمایی میشوم، به اندازه یک نیمطبقه، پلهها را بالا میروم و وارد اتاقی میشوم که مسوول دفتر نشسته است، بعد از سلام و علیکی کوتاه به سمت دفتر سردار هدایت میشوم … در میزنم، سردار با خوشرویی «پدرانه» از پشت میز کارش به سمت من و همکارم میآید و بعد از خوش و بش، ترجیح میدهد روی مبلهایی که درست روبهروی میز کارش چیده شده و ویژه مهمان است، کنار ما بنشیند، رفتاری متواضعانه و سرشار از اخلاق دارد… چشم میچرخانم و کنجکاوانه اتاق کارش را ورانداز میکنم؛ چیدمان اتاق بدون تجملات است و سادگی عجیبی در اتاق موج میزند …
روبهرویم مینشیند، نگاهم به چند برگه یادداشت کوچک که گویا مطالبی در آن نوشته شده میخورد، از ذهنم میگذرد که مردی که مخاطب مصاحبهام است، با اصولِ گفتوگوی رسانهای کاملا آشناست و پشت این گپ و گفت «احترام»، «مطالعه» و «مرور خاطرات» است. در حالی که به نقطهای خیره شده و گویی در پس ذهنش، خاطرات تلخ و شیرینی را مرور میکند، با اخلاص میگوید: «هنوز هم نظر من این است که درباره این سوژه سراغ کسان دیگری بروید، پیشکسوتها! خیلیها هستند که …» عجول میشوم و نمیگذارم جملهاش تمام شود که میگویم: «سردار! شما در آن دوران، درست در دل «جنگ» زندگی کردید! سراغ دیگران هم میرویم اما شما هم باید برایمان بگویید، بگویید که آن روزها چه میکردید، کجا بودید، چه حس و حالی داشتید؟» ادامه میدهم: «از آنجا که در آستانه فرا رسیدن هفته دفاع مقدس هستیم، حتما سراغ همه فرماندهان ناجا میرویم که در آن دوران در جبهه بودند و…»
از او میپرسم: «البته سردار این را هم بگویم که محور مصاحبه با چند نفر از سرداران عزیز مطرح شده و با توجه به مشغله کاریشان، منتظر وقت هستیم، پس شما خیالتان راحت…» در حالی که پشت سر هم کلمات را کنار هم میگذارم تا سردار «کاظم مجتبایی» را قانع کنم که «خطشکن» مصاحبه با سوژه «دفاع مقدس، حماسه و مقاومت و…» باشد، با خودم میگویم: «چقدر نسل «مجتباییها» و زادههای دهههای ۳۰ و ۴۰ به حفظ «حرمت پیشکسوت» اهمیت میدهند، چقدر این نسل بااخلاقند و …» میگویم: «سردار از دوران جنگ و جبهه برایمان بگویید…»
در حالی که «دخترم» خطابم میکند، میگوید: «میدانی که جنگ! فینفسه و اساسا چیز خوبی نیست، انسان وقتی واژه جنگ را میشنود در ذهنش واژههای بدخیمی مثل ویرانی، کشتار، اسارت و … نقش میبندد، البته این را هم بگویم در شرایطی مثل دفاع مقدس وقتی جنگ با عباراتی چون «جهاد» و «مقاومت» وارد میدان شود شأن و معنای ارزشی و جلوه دیگری پیدا میکند.»
سردار مجتبایی بیان میکند: «اما در جنگی که بر ما تحمیل شد، علاوه بر تعهدات ملی و وطنیمان، ارزشها و اعتقادات مذهبی و انقلابی ظهور کرد و فضای دیگری از جنگیدن را به دنیا معرفی کرد.» وی ادامه میدهد: «به طور عمده در کشورهای غربی فرمولی که برای جنگ پیشبینی و عنوان میشود «انسانی» و «ابزاری» است و در نهایت گرایشهای ملی و وطنپرستی آن را پشتیبانی میکند.» سردار مجتبایی خطاب به من با لحنی حزنانگیز میگوید: «البته هر جنگی، پیامدهای منفی دارد.»
وی ادامه میدهد: «اما دفاع مقدس برای کشور ما علاوه بر آثار زیانبارش که در همه جنگها وجود دارد، پیامدهایی به بار آورد که به طور عمده «مثبت» بود چرا که در کلیت ما را به «خودباوری» و «خودکفایی» رساند.» جانشین رییس پلیس بینالملل ناجا اضافه میکند: «در مجموع، ادبیاتی که دنیای غرب و منهای اسلام نسبت به جنگ دارد و اصولی که برای خودش درباره جنگ تنظیم کرده با معیارهایی که جامعه دینی و کشوری انقلابی و اسلامی مثل ما دارد، کاملا متفاوت است.»
وی با بیان اینکه حضرت علی(ع) میفرمایند «جهاد، دری از درهای بهشت است»، میگوید: «یادمان نرود این جنگ بر کشور ما تحمیل شد، رزمندگان اسلام و انقلاب در دوران دفاع مقدس ضمن تلاش برای دفاع از ناموس و مرزهای کشور، افق دید و نگاهی معنوی داشتند، در پَس صیانت از وجب به وجب کشور، رسیدن به لقاءالله را جستوجو میکردند.» سردار مجتبایی ادامه میدهد: «اگر دفاع از مظلوم و مبارزه با ظلم را در تاریخ کشورهای دیگر مرور و بررسی کنید، درمییابید که انگیزههای «ملی»، موضوع را پشتیبانی میکند ولی دفاع مقدس ما توسط انگیزههای ارزشی، دینی و فرازمینی پشتیبانی شد، برای همین دستاوردهای آن دوران تا امروز و در آینده برای ما محفوظ است.» این پیشکسوت عرصه دفاع از کشور مطرح میکند: «دفاع مقدس ما بازآرایی؛ «بدر»، «حنین» و جهادهایی بود که در صدر اسلام اتفاق افتاد و با جنگهای کلاسیکی که در دهههای اخیر رقم خورد، فرق دارد.»
دفاع مقدس؛ بازآرایی صحنههای عاشورا
وی تاکید میکند: «دفاع مقدس بازآرایی صحنههای عاشورا برای ما بود، فرماندهان و رزمندگان ما، انسانهای «زمینی» بودند اما «آسمانی» فکر میکردند. همتها، باکریها، خرازیها، باقریها، باباییها و … آسمانیهایی بودند که ما در آن دوران داشتیم، سپهبد شهید «حاج قاسم سلیمانی» از آن نسل است؛ نسلی شیفته و عاشق خداوند، فدایی ولایت و خدمت به مردم، کسانی که فقط برای رضای خداوند راه مجاهدت را پیشه کردند. ما با چنین نسلی در دوران دفاع مقدس حماسه آفریدیم.»
جانشین رییس پلیس بینالملل ناجا در واکاوی خاطراتش میگوید: «هنگام جنگ انسان به چشم میدید که از یک خانواده از پدر تا همه پسران در جنگ حضور داشتند و برای این حضور با هم رقابت میکردند، رزمندگان ما تشنه شهادت بودند و از مرگ هراسی نداشتند چراکه باورشان این بود که کسانی که در راه خدا کشته میشوند، زندهاند.» وی خطاب به من در حالی که گویی عمری از روزگارش را مرور میکند، میگوید: «دخترم! ۳۱ شهریور ماه سال ۱۳۵۹در حالی که فقط ۱۹ ماه و ۱۸ روز از پیروزی انقلاب اسلامی میگذشت، رژیم بعث عراق، جنگ زمینی، هوایی و دریایی علیه کشور را به بهانه پایبند نبودن ایران به قرارداد الجزایر، به شکل رسمی آغاز کرد.
«صدام حسین» رییسجمهور وقت عراق که در توهم یک هفتهای جنگ تا پیروزی نهایی به سر میبرد، با حمایت و خطدهی استکبار، این نبرد نابرابر را آغاز کرد اما نمیدانست سرنوشت این جنگ جور دیگری رقم میخورد، از همه گروهها؛ نظامی و غیرنظامی برای دفاع از کشور به میدان میآیند و تعصب و غیرت به کشور زن و مرد هم نداشت. همه غیرتمندانه با تمام قوا به میدان آمدند تا از خاک و ناموس کشورشان دفاع کنند تا دشمن در حسرت تصاحب وجبی از این آب و خاک بمیرد، جنگی که ۷ سال و ۱۰ ماه و ۲۹ روز طول کشید؛ ۲۸۸۷ روز! (۹۶ ماه) و در وسعتی به طول ۱۳۵۲ کیلومتر انجام گرفت.»
سکوت میکند، غمی کهنه در چشمان سردار هویدا میشود و ادامه میدهد: «ما برای دفاع از آرمانهایمان، برای حفظ خاک و ناموسمان ۲۱۳ هزار شهید از بهترین جوانان این مرز و بوم را تقدیم کردیم؛ ۱۴۰ هزار جانباز، ۴۲ هزار آزاده، ۳۲۰ هزار مجروح … جنگی که بر ما تحمیل شد هزار میلیارد دلار خسارت و آسیب بر جای گذاشت.» این پیشکسوت عرصه جهاد و ایثار اضافه میکند: «جنگ با وجود تلخیها و خرابیهایی که بر جای گذاشت، برای ما دستاوردهایی داشت هرچند ما در ابتدای این جنگ نابرابر، حتی ابتداییترین ابزار جنگیدن و دفاع از خود را نداشتیم! با جبهه مجهزی درگیر بودیم اما قدرت ایمان، ایثار و خودباوری جوانان ما، دشمن را محکوم به شکست کرد؛ خلاقیت رزمندگان ما دنیا را حیرتزده کرد… معتقدم ما در جنگ کلاسیکی که به ناچار درگیرش شدیم و بر ما تحمیل شد سرشار از خلاقیت بودیم، پیش از دوران دفاع مقدس ما، در کدام جنگ عملیات «شبانه» را سراغ دارید؟! یا عبور از امواج خروشان اروندرود را سراغ دارید؟ یا طراحی و ساخت پلی چون «خیبر» را به عنوان طولانیترین پل شناور نظامی جهان سراغ دارید؟! این جوانان، نسلی از انقلاب بودند که روی «هور» پل زدند، حماسه آفریدند … اینها و نمونههایی از این دست بیانگر ذهن خلاق بهترین نسل این سرزمین هستند.»
سردار مجتبایی با گریزی بر تاریخ این مرز و بوم میگوید: «پیش از جنگ تحمیلی، هر زمان جنگی علیه کشور ما رقم خورد، بخشی از خاک این کشور به یغما رفت اما ما در دوران دفاع مقدس حتی یک وجب از خاک این کشور را به دشمن ندادیم و این جلوه قدرت اسلام، شجاعت و ایثارگریهای رزمندگان اسلام و انقلاب است.» وی مطرح میکند: «نمایش قدرت اسلام و معرفی هویت و عیار ایران اسلامی در جهان در دوران دفاع مقدس رقم خورد. پیش از آن ایران نام ناشناختهای بود و جنگ باعث شد ما به دنیا با تمام آرمانها، اعتقادات ارزشی و دینی و باورهایمان معرفی شویم تا جایی که امروز در مهمترین مجامع بینالمللی و اجلاسها، کرسی داریم! حرف برای گفتن داریم! تصمیمساز هستیم…»
جانشین رییس پلیس بینالملل ناجا ادامه میدهد: «جنگ تحمیلی جلوههای زیبایی از همگرایی همه اقشار، ادیان و اصناف مختلف آفرید؛ در دوران دفاع مقدس همبستگی ملی و میهنی به اوج رسید و امروز کوی و برزن ما به نام شهدایی مزین شده که از بهترینها بودند، نظام اسلامی و انقلاب ما را خون این شهیدان، یاد و خاطره ایثارگریهایشان بیمه کرده است، پس باید قدر بدانیم و «صادقانه» و «منطقی»، مفاهیم دفاع مقدس را به نسل امروز و جوانان و نوجوانان منتقل کنیم.»
سردار مجتبایی که گویی چیزی شبیه صاعقه در ذهنش جرقه میزند، با لحنی شتابزده و قاطع میگوید: «من سه فرزند دارم، با نسل امروز در ارتباطم، حرف نسل امروز را میدانم باید «ارزشها» جایگزین «شعارها» شود … این جوانان اگر در التزام به اعتقادات دینی و ملی، وطنپرستی و… از نسل ما قویتر نباشند، قطعا میزان پایبندی و عرقشان کمتر نیست. مطمئنم اگر شرایطی پیش آید که به میدان بیایند، برای کشور و ارزشها جان هم میدهند اما نکته اینجاست که همانگونه که حضرت امامخمینی(ره) و مقام معظم رهبری (مدظلهالعالی) به جوانان اعتماد کردند و میکنند، همه ما مسوولان باید این «باورپذیری» را نسبت به نسل پر«شور» و «شعور» امروز داشته باشیم و نه تنها اعتمادشان را کسب کنیم بلکه به آنان اعتماد هم کنیم، مگر فرماندهان دوران دفاع مقدس جوانان ۱۸، ۱۹ سالهای نبودند که حماسه آفریدند؟!»
میپرسم: «سردار شما چند سال جبهه بودی؟ درصد جانبازیتان چقدر است؟ آیا به پاس حضور در جبهه و جنگ خدماتی دریافت میکنید؟!»
در لحظه از طرح این سوال پشیمان میشوم، با خودم میگویم مگر میشود از نسلی که همدوره باکریها، همتها و خرازیها هستند، نسلی که «زمینی» بودند و «آسمانی» فکر کردند، این چیزها را پرسید… این نسل، نسل پدران ما؛ سرشار از حیا و نجابتند… در گیر و دار این فکرها هستم که سردار «مجتبایی» با نجابتی مومنانه میگوید: «اینکه من چند سال جبهه بودم معامله من است و خدای من! که ای کاش خدا قبول کند و مرگ من هم به شهادت ختم شود اما دخترم مگر میشود «دلدادگی» را هم با درصد و خطکش بیان کرد؟!» به ساعت نگاه میکنم، این بزرگمرد آنقدر دلنشین و شیوا سخن گفته که متوجه عبور زمان نشدم، بیش از زمانی که وعده کرده بودیم، وقت سردار را گرفتم اما سردار «مجتبایی» چه «پدرانه» و «مهربانانه» رسم میزبانی را ادا و مهماننوازی کرده و … با خودم میگویم چگونه است که این نسل الگوی تمامعیار اخلاق هستند و منش، رفتار و کلامشان تا این حد معجزه میکند و درسآموز است.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد