7 - 08 - 2024
بازی نتانیاهو و حرکت ایران
نادر کریمیجونی
لفاظیها درباره پاسخ متقابل ایران به ترور اسماعیل هنیه اوج گرفته است؛ از یکسو طرفداران ایران، اسرائیل و حامی آن ایالاتمتحده آمریکا را به اقدام تلافیجویانه تهدید و اصرار میکنند که این اقدام خونخواهانه حتما انجام خواهد شد و از سوی دیگر مقامات و مذاکرهکنندگان غربی یا به اصطلاح بیطرف هستند که در منطقه پرسه میزنند و هشدار میدهند که اقدامهای خشونتبار و تکرار آن میتواند منازعه فعلی را تشدید و مشکلات را بازتولید کند. این مقامات و چهرهها به وضوح درباره وقوع یا دستکم احتمال وقوع یک جنگ تمامعیار که منافع بسیاری از خاورمیانهنشینان را نابود کند هشدار میدهند. آنچه در گفتار این مذاکرهکنندگان و طرفهای غربی به چشم نمیخورد آن است که در صورت سکوت، جمهوری اسلامی ایران و همراهی تهران با ایالاتمتحده، اروپا و آمریکای شمالی در پاسخ ندادن به ترور اسماعیل هنیه آیا تضمینی وجود دارد که ماجراجوییهای رهبران و نظامیان تلآویو به پایان برسد و آرامش بر منطقه حاکم شود؟
به وضوح میتوان مشاهده کرد که اتفاقا یکی از اهداف بنیامین نتانیاهو و راهبردنویسان در تلآیو، عدم برقراری آرامش در منطقه است. ترور اسماعیل هنیه میتوانست در مقاطع زمانی گذشته در تهران یا هر نقطه دیگر از جهان رخ دهد اما نتانیاهو تصمیم گرفت در این مقطع زمانی که فریادها در غرب برای پایان دادن به جنگ در غزه به آسمان رسیده یک پرسوناژ و تحول بیثباتکننده را به تحولات منطقه اضافه کند تا نه فقط امکان خرید زمان و تداوم منازعات خونین در غزه فراهم شود بلکه توجه سیاستمداران و بازیگران صحنه در خاورمیانه و نوار غزه، از جنگ و ادامه آن به سوی یک رخداد جدید و خطرناک معطوف شود. به ویژه این نکته قابل ذکر است در هفتههای گذشته اسرائیل تقریبا همه نقاط غزه را اشغال و پاکسازی کرده بود و اگرچه اکنون ادعا میکنند که محمد ضیف را در خان یونس به شهادت رسانده اما در اثر اشغال تمامی نقاط غزه باز هم نه فقط توان نظامی و حاکمیت حماس بر این باریکه مخدوش نشد بلکه حتی اگر محمد ضیف هم کشته شده باشد باز هم کسی دیگر جایگزین وی خواهد شد و رهبری شاخه نظامی حماس را به دست خواهد گرفت. از این بابت اسرائیل تقریبا چیزی به دست نیاورده و اهدافی را که نزدیک به 9ماه پیش گفته بود عملی نساخته است. به ویژه آنکه هنوز تعدادی از گروگانها در نزد حماس و سایر گروههای مبارز فلسطینی نگهداری میشوند و دولت نتانیاهو نمیتواند در برابر انتقادهای رو به گسترش خانواده این گروگانها از خود دفاع کند. به همین دلیل ترور اسماعیل هنیه بیش و پیش از آنکه دلایلی تکنیکی داشته باشد و بخواهد بر صحنه منازعه تاثیر بگذارد، دلایلی تاکتیکی دارد و میخواهد زمان جنگ را تداوم بخشد یا احتمالا زمینه را برای ورود و مداخله سنتکام و ایالاتمتحده از یکسو و ایران و لبنان از سوی دیگر به این جنگ تمامعیار مهیا کند؛ امری که البته با هوشمندی از سوی ایران و لبنان مواجه شده و حتی ایالاتمتحده نیز از مجاری دیپلماتیک و نیز در جریان سفر اخیر فرمانده سنتکام به اسرائیل نشان داد که تمایلی به درگیر شدن در این جنگ ندارد. هرچند که دفاع از تلآویو همیشه و هماکنون نیز در کانون سیاستهای دفاعی واشنگتن قرار دارد.
در طرف ایران اما رفتارهایی که از سوی دستاندرکاران و تصمیمگیران یا تصمیمسازان مشاهده میشود با آنچه در گفتار مقامات ایرانی به چشم میخورد و سیاستهای کشورمان را در قبال این تحولات به نمایش میگذارد تفاوت فاحش دارد؛ به درستی معلوم نیست که آیا سفارت کشورمان در سوییس نامهای در جهت اعلام تاکید ایران بر عدم کشته شدن شهروندان یا نظامیان اسرائیلی به ایالاتمتحده و وزارت خارجه سوییس تسلیم کرده است یا نه، این نامه که تصویر آن برای مدت کوتاهی روی وبسایت سفارت ایران قرار گرفته بود اذعان میکرد که حمله قطعی است ولی تلاش آن است که کسی از اسرائیلیها کشته نشود. قابل درک است که این اعلام برای کاهش تنش صورت گرفته است اما در داخل کشور لفظ خونخواهی که الزاما بر کشته گرفتن از دشمن تاکید میورزد، بارها از سوی رسانهها و مقامات ارشد کشورمان تکرار و بیان شده است اما این نامه، ابهام بزرگی را ایجاد کرده که تا چه حد این رسانهها در ترویج و پافشاری بر لفظ خونخواهی صداقت دارند؟
اگرچه این نامه جعلی دانسته شده و صدور آن تکذیب شده است اما اظهارات علیرضا افشار از چهرههای ارشد و قدیمی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و فواد ایزدی از چهرههای کارشناسی نزدیک به دستگاههای امنیتی نشان میدهد که ممکن است این نامه واقعیت داشته باشد به ویژه آنکه علیرضا افشار اظهار کرده است که بخش مهم و زیادی از خرجهای انفجاری کلاهک موشکها برداشته شده و او از دوستانش شنیده که تقریبا 85درصد از حجم و وزن کلاهکهای انفجاری موشکهای آماده شده برای شلیک، تخلیه شده است.
اگر چنین اقدامی از سوی ایران انجام شده باشد، ممکن است مجموعه نظام جمهوری اسلامی ایران با هدفهای گوناگون و قابل درکی، موضع احتراز از تشدید تنش را در پیش گرفته باشد. این موضع البته راهبردهای قابل درک و توجیهپذیر دارد و با اهدافی که ایران در منطقه خاورمیانه دنبال میکند، همخوانی دارد. در وهله نخست ایران مایل به تشدید تنش و گسترش منازعه نیست و هدف و راهبرد اصلی ایفای نقش خود در منطقه خاورمیانه را پایان دادن به جنگ غزه و نجات حماس از این منازعه خونین قرار داده است. به همین دلیل هر اقدامی که به پایان جنگ و باقی ماندن سیطره حماس بر نوار غزه کمک کند، در کانون توجه تهران قرار دارد.
مقامات ایرانی به درستی میدانند که دولت چهاردهم حتی پیش از تولد با بحرانی مزمن و خطرناک مواجه شده است. هیچکس در تهران نمیخواهد که پزشکیان و همکارانش در حالی که هنوز کابینهشان را هم تشکیل ندادهاند دچار چالشی غیرقابل حل، پیچیده و ناتوانکننده شوند. از این بابت نه فقط مقامات ارشد تصمیمگیر سیاسی که فرماندهان نظامی هم نمیخواهند در دام ماجراجویی نتانیاهو قرار بگیرند و دولت چهاردهم را در این باتلاق غرق کنند.
این نکته نیز اهمیت دارد که افزایش امید به پیروزی کامالا هریس، کاملا نتانیاهو و اطرافیانش را هراسان کرده است. نتانیاهو به شدت علاقهمند است که در انتخابات آینده ایالاتمتحده ، ترامپ به قدرت برسد و این همان چیزی است که در تهران خطر بزرگ نامیده میشود. روشن است که ورود ایالاتمتحده به جنگ با تهران، با هر نتیجهای که در پایان حاصل شود، تضعیف هرچه بیشتر دولت بایدن و کاهش محبوبیت دموکراتها را در پی خواهد داشت. در واقع تهران نمیخواهد با دست خویش و با بیتدبیری به عنوان یکی از مهرههای دولت نتانیاهو، زمینه تقویت احتمال پیروزی دونالد ترامپ را تمهید کند. در این صورت ایران آگاهانه باید بهگونهای رفتار کند که هم برای اقناع افکار عمومی ایرانیان و هواداران جمهوری اسلامی ایران در منطقه و هم برای روزهای بعدی سیاست در خاورمیانه و ایالاتمتحده فایده داشته باشد.
این رفتار ممکن است مصداق این ضربالمثل ایرانی باشد که میگویند: «کجدار و مریز».
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد