3 - 04 - 2021
انتظار برای ورود پول
گروه صنعت- بخش قابل ملاحظهای از کارشناسان و فعالان حوزه صنعت کشور معتقدند که موضوع سرمایهگذاری و موانع پیش روی این امر یکی از مهمترین حلقههای مفقوده صنعت و تولید کشور است. هر چند در این زمینه میتوان به عوامل مختلفی اشاره کرد که منجر به کاهش سرمایهگذاری و عدم تمایل سرمایهگذاران میشود، اما دو موضوع مهم عدم ثبات نرخ ارز و نیز قوانین و مقررات ضد تولید است که میتوان از آنها به عنوان اصلیترین موانع سرمایهگذاری، حداقل در طول سه سال گذشته نام برد. در این میان هر چند که تحریمها، ایران را از سرمایهگذاری خارجی محروم کرده، خودتحریمیهای داخلی نیز سدی محکم در برابر سرمایهگذاران داخلی بوده است.
در این راستا وزارت صمت به عنوان متولی صنعت کشور در طول دو سال گذشته اقداماتی را در جهت عبور از شرایط نامناسب سرمایهگذاری انجام داده، اما به گفته مسوولان این وزارتخانه، همچنان این موضوع از جمله مهمترین موانع تولید در کشور محسوب میشود. به عنوان نمونه بالای ۹۰ درصد از نیاز مالی تولید در ایران از طریق بانکها تامین میشود و از آنجا که سیستم بانکی در سالهای اخیر متناسب با تولید حرکت نکرده است، سرمایه در گردش اختصاص داده شده به تولید کنندگان به هیچ عنوان جوابگوی نیاز تولید کشور نیست. به همین دلیل است که تحلیلگران معتقدند با توجه به وضعیت موجود و شناخت کاستیها در این زمینه، نیاز است در سال جدید اقداماتی اساسی و بلندمدت برای عبور از چالش سرمایهگذاری در کشور صورت بگیرد.
کلید انباشت سرمایه
به طور کلی، تجربه جوامع انسانی به ویژه کشورهای قدرتمند اقتصادی جهان و پیشگام در افزایش تولید و باز کردن دروازه کشورهای دیگر مثل اروپای غربی و نیز آمریکا نشان میدهد این کشورها پس از انباشت سرمایه و به جریان انداختن آن توانستند راه توسعه صنعتی و اقتصادی را هموار سازند. در دورهای نزدیکتر نیز میتوان به تجربه کشورهای نوظهور صنعتی مثل کرهجنوبی و ترکیه اشاره کرد که توانستهاند خود را از مدار توسعهنیافتگی رها کرده و با شتابی قابل اعتنا و با فاصلهای هر روز کاهندهتر به صف کشورهای توسعهیافته قدیمیتر برسانند. این گروه از کشورهای نوظهور صنعتی نیز تنها با انباشت سرمایه و شکستن سدهایی که پیشروی سرمایهگذاری بود به این درجه از توسعه رسیدهاند.
سرمایه از کجا انباشت میشود؟
حالا یک پرسش بنیادین پیش رو است: کشورهای پیشگام توسعهیافته از کدام محل سرمایه نخستین را فراهم کردند؟ در اینباره البته تفاوت دیدگاه وجود دارد. برخی باور دارند گام نخست انباشت سرمایه در اروپای غربی در دورانی برداشته شد که آنها توانستند کشورهای دیگر را مستعمره خود کرده و مواد اولیه کشورهای استعمارزده را به سرزمین خود برده و در برابر آن کالای ساخته شده خود را به زور به این کشورها بفروشند. یک دیدگاه دیگر این است که در این کشورها نظام اقتصادی اجازه انباشت سرمایه و سود بردن به هر میزان را به افراد میداد و آنها با این نظام اقتصادی درآمدهایی بسیار فراتر از هزینههای زندگی به دست آورده و توانستند پساندازهای خود را به سرمایهگذاری اختصاص دهند. همچنین گفته میشود و تجربه تدوین شده تایید میکند که کشورهای نوظهور صنعتی نیز از مازاد سرمایههای بینالمللی در جریان آزاد شدن راه صدور سرمایه توانستهاند از روشهای جذب سرمایهگذاری مستقیم یا اعتبارات و نیز فاینانس، سرمایه لازم برای عبور از مدار توسعهنیافتگی رابه دست آورده و این مرحله را پشت سر بگذارند.
ایران سرمایه داشت
باید قبول کنیم اقتصاد ایران در مقایسه با کشورهای توسعهیافته نسل اول و نیز کشورهای نوظهور صنعتی پس افتاده و فاصله و شکاف بزرگی میان اقتصاد ایران با کشورهای دسته اول و کشورهای توسعهیافته دهههای تازه سپریشده رخ داده است. نشانههای این شکاف بزرگ را در درآمد و تولید سرانه به ویژه تولید سرانه صنعتی و نیز صادرات و بهخصوص صادرات کالاهای تکنولوژیک و نیز کیفیت سیاستگذاری اقتصادی میتوان دید. واقعیت این است که اقتصاد ایران از نظر کیفیت سیاستگذاری، صادرات و تولید صنعتی با وجود اندازه قابل اعتنا در ردیف کشورهای در حال توسعه قرار دارد. این در حالی است که از نظر درآمد سرانه بهشدت در وضعیت نامساعد قرار داریم. آیا ایران سرمایه کافی در اختیار نداشت؟ متاسفانه باید گفت در حالی که کرهجنوبی، ترکیه و چین برای کسب دلارهای مورد نیاز باید سخت تلاش میکردند، ایران نزدیک به ۶۰ سال به درآمدهای ارزی آسان حاصل از صادرات نفت دسترسی داشت، اما این منابع به جای سرمایهگذاری در زیربناها و در مسیر توسعه صنعتی و کشاورزی به خرید محبوبیت سیاسی سیاستمداران اختصاص یافت و حالا این روزها از این درآمد هم محروم شدهایم. اگر این گزاره بالا را به لحاظ ذهنی و حیثیتی قبول کنیم میتوانیم به دلایلی که به یخ زدن جریان سرمایهگذاری در ایران منجر شده است اشاره کنیم و یادآور شویم چگونه میتوان این یخ ضخیم را در سال ۱۴۰۰ آب کرد.
وضعیت موجود
پیش از تشریح دلایل یخبندان سرمایهگذاری در ایران به ویژه در دهه ۱۳۹۰ و ارائه راههایی برای عبور از یخبندان سرمایهگذاری در ایران نگاهی از سر اشاره به برخی اطلاعات ناراحتکننده درباره وضعیت سرمایهگذاری در ایران خواهیم داشت.
یک گزارش پژوهشکده امنیت اقتصادی توضیح داده است: «تشکیل سرمایه ثابت ناخالص در ۱۰ سال گذشته روند کاهشی داشته است. سرمایهگذاری خصوصی در یک سال اخیر از ۴/۱۱۱۴ هزار میلیارد تومان به ۷/۷۵ هزار میلیارد تومان رسیده و افت محسوسی را تجربه کرده است. سرمایهگذاری دولتی نیز در سال ۱۳۸۸ معادل ۴/۴۱ هزار میلیارد تومان بوده که در سال ۱۳۹۸ به ۲۲ هزار میلیارد تومان کاهش یافته است. عدم تحقق مخارج عمرانی دولت، کسری بودجه دولت و محدود شدن اعتبارات در دسترس بخش خصوصی، بیثباتی اقتصادی و بالا بردن میزان ریسک و نااطمینانی در اقتصاد کشور، فقدان نگاه بلندمدت و دخالت عوامل سیاسی در مقوله سرمایهگذاری، افزایش هزینههای سرمایهگذاری و نداشتن استراتژی مشخص در سرمایهگذاری را میتوان از مهمترین دلایل افت سرمایهگذاری داخلی در سالهای گذشته دانست. میزان سرمایهگذاری کل در سال ۱۳۸۸ معادل ۴/۱۵۸ هزار میلیارد تومان بوده، اما این رقم در سال ۱۳۹۸ به ۷/۹۷ هزار میلیارد تومان رسیده است. با وجود روند نزولی سرمایهگذاری دولتی و خصوصی در این سالها، اما میزان کاهش سرمایهگذاری خصوصی بسیار محسوس است و با توجه به سهم بالای سرمایهگذاری بخش خصوصی در تشکیل سرمایه ثابت ناخالص، دلیل عمده کاهش سرمایهگذاری کل به این بخش مربوط میشود. معاونت بررسیهای اقتصادی اتاق بازرگانی تهران نیز در گزارشی با عنوان «موتور خاموش سرمایهگذاری» نوشته است: سرمایهگذاری کل اسمی در سال ۱۳۹۸ نسبت به سال ۱۳۸۳ حدود ۱۱ برابر شده است که شامل ۱۳ برابر شدن سرمایهگذاری اسمی در حوزه ساختمان و ۹ برابر شدن سرمایهگذاری در حوزه ماشینآلات است. اما سرمایهگذاری واقعی در سال ۱۳۹۸ به ۹۸ هزار میلیارد تومان رسیده که کمترین میزان سرمایهگذاری در ۱۵ سال اخیر است. روند کاهشی سرمایهگذاری بخش خصوصی از ۱۳۹۱ آغاز شده است. در این سال سرمایهگذاری بخش خصوصی ۱۲۶ هزار میلیارد تومان بوده که به ۷۶ هزار میلیارد تومان در سال ۱۳۹۸ سقوط کرده است. رشد عمومی منفی سرمایهگذاری در دهه ۱۳۹۰ همزمان با تحریم (چهار سال) و بعد از آن (دو سال) را تجربه کردهایم.
فقط در سالهای ۱۳۹۳ و ۱۳۹۶ سرمایهگذاری رشد قیمت داشته است. در حالی که در دوره اجرای برنامه سوم توسعه رشد ۱۰ درصدی در سرمایهگذاری داشتیم در دهه ۱۳۹۰ به رشد منفی رسیدهایم. در سالهای ۱۳۹۱ تا ۱۳۹۵ بهطور متوسط شاهد رشد منفی ۲/۴ درصدی و در سالهای ۱۳۹۱ تا ۱۳۹۸ شاهد رشد منفی متوسط سالانه ۹/۴ درصدی بودهایم. میانگین رشد سرمایهگذاری بخش خصوصی از سال ۱۳۹۰ تا ۱۳۹۸ حدود شش درصد منفی بوده است. در سالهای ۱۳۸۳ تا ۱۳۹۸ شاهد رشد منفی چهار درصدی سالانه سرمایهگذاری در ماشینآلات بودهایم. سرمایهگذاری ۲۷ هزار میلیارد تومانی در ماشینآلات در سال ۱۳۹۸ کمترین رقم در ۱۵ سال اخیر است. در سالهای ۱۳۹۰ تا ۱۳۹۸ شاهد میانگین رشد سالانه منفی ۷/۹ درصدی سرمایهگذاری در ماشینآلات بودهایم. افت ۲۸ درصدی سرمایهگذاری واقعی ماشینآلات بخش خصوصی در هشت سال اخیر در مقایسه با دوره مشابه و رشد منفی ۱۰ درصدی در سالهای ۱۳۹۰ تا ۱۳۹۸ اتفاق افتاده است.
در سال ۱۳۹۸ برای نخستینبار از سال ۱۳۸۸ با افت رقم موجودی سرمایه خالص واقعی مواجه شدهایم که معنایش این است که سرمایهگذاری جدید کمتر از رقم استهلاک سرمایه قبلی است. روند نزولی با شتاب رشد واقعی موجودی سرمایه خالص در سالهای ۱۳۸۸ تا ۱۳۹۸ نیز به چشم میآید. هفت سال متوالی رشد منفی موجودی سرمایه ماشینآلات، تشدید افت موجودی سرمایه ماشینآلات در دو سال ۱۳۹۷ و ۱۳۹۸ و افت سرمایهگذاری جدید، فرسودگی بالا و عدم بهروزرسانی خطوط تولید، تشدید محدودیت و ممنوعیت واردات تجهیزات و ماشینآلات و تشدید شکاف با فناوریهای نوین نیز قابل توجه است. روند رشد منفی واقعی سرمایه سالانه موجودی سرمایه ماشینآلات از منفی ۷/۰ درصد به منفی ۹/۳ درصد نگرانکننده است. در حالی که در سال ۲۰۱۷ شاهد جذب سرمایهگذاری مستقیم به میزان پنج میلیارد دلار بودیم، این رقم در سال ۲۰۱۹ به عدد ۵/۱ میلیارد دلار سقوط کرده است. این رقم کمتر از میانگین جذب سرمایه در سالهای ۲۰۰۵ تا ۲۰۰۷ است که معادل ۲/۴ میلیارد دلار بوده است.در این گزارش نیز نبود ثبات اقتصادی، فقدان تصویری شفاف از وضعیت فعلی اقتصاد و مبهم بودن آینده اقتصاد، عدم قطعیت، نااطمینانی و ریسک بالای شروع کار، نبود محیط رقابتی، انحصار در بازارها، تنگنای اعتباری و عدم سهولت تامین مالی، غیرواقعی بودن متغیرهای کلیدی مثل نرخ ارز، نرخ بهره و حاملهای انرژی و عدم رویکرد برونگرایی از جمله چالشهای حوزه سرمایهگذاری ذکر شده است.
چرا خشکسالی سرمایهگذاری؟
در حالی که ایران برای عبور از مدار توسعهنیافتگی نیاز به رشدهای بالای سرمایهگذاری دارد چرا در ایران خشکسالی سرمایهگذاری اتفاق افتاد؟ واقعیت این است که در اینباره نکات فنی و دقیقی از سوی اقتصاددانان و نیز فعالان و کارشناسان اقتصادی به تفصیل بیان شده است. اما آنچه در نقطه کانونی این وضعیت قابل اعتناست و البته در اینباره کمتر به صورت شفاف بحث شده است، اقتصاد سیاسی ایران است. این وضعیتی که ایران از نظر یخبندان سرمایهگذاری دارد را باید در استیلای امور سیاسی بر امور اقتصادی جستوجو کرد. متاسفانه نوع کنش سیاسی در داخل، راههای توسعه سرمایهگذاری را بسته است. دولتهای ایران پس از جنگ راهبردهایی بهطور بنیادین متفاوت از هم را در سیاستهای اقتصادی به کار گرفته و در امتداد هم حرکت نکردهاند. دولتهایی که هر کدام هشت سال بر اقتصاد حکومت کردند، سیاستهای اقتصادی را نه بر اساس راهبردی مبتنی بر ادامه سیاستهای بلندمدت بلکه براساس سیاست خاص خود تهیه و اجرا کرده و به این ترتیب بر بیثباتیهای پیشین افزودهاند. یکی از دلایل خشکسالی و یخبندان سرمایهگذاری در صنعت ایران بیثباتی در سیاستگذاریهای نیم سده گذشته است.
از سوی دیگر دولتهای ایران هرگز به این نیندیشیدند که عقل اقتصادی یک گروه کوچک به اسم دولت یا کابینه از عقل همه ایرانیان برای اداره اقتصاد خود مردم در هر گروه و قشری کمتر است، بلکه برعکس آن اندیشیده و عمل کرده و میکنند. بهطور مثال در حالی که در صنعت قند و شکر یک تاریخ ۱۲۵ ساله و شمار قابل اعتنایی از مدیران و متخصصان باتجربه وجود دارد، گروهی در دولت باور دارند که مصالح این مدیران و صاحبان کارخانهها را بیشتر از خود آنها تشخیص میدهند. یکی از مهمترین گرفتاریها این است که آنها برای صیانت از میز ریاست خود روشهایی برخلاف منطق اقتصادی مثل قیمتگذاری دستوری را بر صنعت اعمال کرده و به کارخانهدار تکلیف میکنند ما به شما میگوییم قیمت محصول شما چقدر است و کی و به چه کسی بفروشید.
این روش منسوخشده در جهان اما در ایران هنوز کاربرد وسیعی دارد و راه را بر نوآوری و خلاقیت و سرمایهگذاری نوآورانه بسته است. واقعیت این است که در ایران نرخ ارز و نرخ بهره بانکی به مثابه دو متغیر مهم در سرمایهگذاری در اختیار کامل دولتها بوده و شرایط سیاسی کشور در داخل وخارج، این نرخها را تحت تاثیر قرار میدهد و سرمایهگذاران احتمالی را با سرگیجه مواجه میکند. فرض کنید کسی شروع به احداث کارخانهای کند و برای کارخانه مورد نظر باید از خارج ماشینآلات وارد کند و در حال حاضر قیمت دلار ۲۴ هزار تومان است. اما او نمیداند اکنون اگر همه کالاهای مورد نیاز را سفارش دهد، شش ماه دیگر قیمت دلار ۳۰ هزار تومان است یا ۱۸ هزار تومان. درباره نرخ بهره بانکی نیز همین مساله وجود دارد. در ایران هیچ راهی وجود ندارد که سرمایهگذار بداند برنامهای که برای توسعه بنگاه دارد یا کارخانهای که تازه میخواهد بنا کند یک سال بعد با ثبات روشها و ارادهها روبهرو خواهد بود یا با طوفان روبهرو میشود.
چه باید کرد
میگویند گذشته چراغ راه آینده است. بر اساس همین استدلال است که باید گفت متاسفانه با وجود بیثباتی سیاستگذاری و نیز استیلای دیوانسالاران بر کارآفرینان و سرمایهگذاران امیدواریها را نباید جدی گرفت. از سوی دیگر هر ایرانی دلسوز به این مرز و بوم نیز میداند نباید دست روی دست گذاشت و ساکت ماند و اقتصاد و صنعت را به سلیقه سیاسی این یا آن حزب و جناح گره زد. واقعیت این است که ایران میتواند در یک دوره منطقی و بر اساس تجربه و تخصص هزاران کارآفرین و میلیونها نیروی تحصیلکرده از بنبست اقتصاد ضعیف بیرون بیاید و در مسیر توسعه قرار گیرد. در ایران لازم است جنبش ذهنی نیرومندی راه بیفتد که پیامد آن اعتماد به عقل معیشتی شهروندان باشد. در این صورت بخش بزرگی از همه مشکلات برطرف میشود.
گام بعدی این است که دست و پای دولت و صدها دستگاه، موسسه و سازمان دولتی را در یک جنبش دولتزدایی کوچک کرده و راهها را باز کنیم تا نهادهای مدنی به ویژه خانوادهها و بنگاهها بدون واسطه با هم در داد و ستد باشند. در این صورت انگیزه برای سرمایهگذاری افزایش مییابد. در صورتی که شرایط سیاست خارجی نیز بسامان باشد ایران میتواند به سادگی سرمایه مورد نیاز برای توسعه اقتصاد را از مسیر تعامل با جهان به دست آورد.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد