17 - 03 - 2020
اعتراض تا عصیان
آرزو فرشید- بعدها از سال ۹۸ به عنوان یکی از مهمترین سالهای تاریخ معاصر ایران نام میبرند. این همه تلخی و بلا از سر گذشت اما فراموش نمیشود. مخصوصا آبان که معلوم نیست با خون چند هموطن سرخ شد. اعتراض، اغتشاش، درگیری، ناآرامی یا هر اسم دیگری که برای این رخداد بگذاریم، فرقی ندارد زیرا آن چند روز کار خودش را کرد و در آینده سیاسی ایران اثرگذار شد. اعتراضات آبانماه که با فاصله نهچندان زیادی از دیماه ۹۶ رخ داد بهانه خوبی است برای بررسی سیر تحولات اعتراضات در یک دهه اخیر، اعتراضاتی که به لحاظ مطالبه، شیوه، شعارها و حتی نحوه برخورد با آن متفاوت هستند.
برخی از تحلیلگران نزدیک شدن فواصل اعتراضات، خشنتر شدن آن و درگیر شدن طبقه کارگر را نشانه انباشت نارضایتی در جامعه دانسته و معتقدند که ادامه این رویه میتواند موجب همسویی بین طبقه متوسط و کارگر شده و زمینه را برای اعتراضاتی به مراتب فراگیرتر مهیا کند. احمد شیرزاد، نماینده مجلس ششم و فعال سیاسی اصلاحطلب اما بر این باور نیست. او اصرار دارد که اعتراضات طبقه فرودست از سال ۹۶ به این سو بیشتر به عصیان میماند و هیچ ثمری نداشته غیر از بدتر کردن اوضاع. وی در عین حال به ایجاد گشایشهایی در حوزه اقتصاد و فرهنگ امیدوار است و گمان میکند که این اعتراضات رضایت نسبی را به طبقه یادشده هدیه میدهد. شیرزاد چنین برخورد خشن با معترضان آبان ۹۸ را دستپاچگی مجموعه حاکمیت خوانده و امیدوار است که در موارد مشابه چنین شیوههایی مجددا مورد استفاده قرار نگیرد.
اعتراضات در ایران طی یک دهه گذشته با تغییر و تحولاتی همراه بوده که بارزترین آن کم شدن فواصل اعتراضات است. به نظر شما علت این امر چیست؟
توجه داشته باشید که ممکن است شاهد دو نوع ناآرامی باشیم؛ نوع اول ناآرامیهای مقطعی است که در یک زمانی رخ میدهد و تمام میشود و معلوم هم نیست که چه زمان دوباره تکرار شود. مثلا وقایعی که در سال ۷۸ اتفاق افتاد یک مساله خیلی خاص بود – در ارتباط با گروههای فشار و حمله به خوابگاه دانشجویان و… که بازگو کردن آن اکنون ضرورتی ندارد- و با تمام شدن مساله زمینه تکرار نداشت. در سال ۸۸ نیز همین طور بود. ما مساله انتخابات و اعتراضات بعد از آن را داشتیم که بعد از فروکش کردن و تمام شدن موضوعیت اعتراضات ادامه پیدا نکرد. اما آنچه که در یکی، دو سال اخیر شاهدیم ناشی از یک زمینه نارضایتی است و بیشتر هم مسائل اقتصادی، معیشتی و مسائل اقشار آسیبپذیر است. این دیگر یک سیاست گذرا نیست. این دیگر انتخابات نیست که بعد از مدتی تمام شود زیرا زمینه اعتراض وجود دارد و هر وقت که یک اتفاقی رخ دهد و امکان شعلهور شدن آن وجود داشته باشد، چنین میشود.
به نظر من نباید همه اعتراضات را در یک مقوله دید و گفت که قبلا فواصل اعتراضات بیشتر بوده و اکنون کم شده، بلکه اصولا نوع اعتراضات تفاوت دارد. بر این اساس اگر زمینهای ایجاد شود در آینده نزدیک هم میتوانیم شاهد تکرار اعتراضات از جنس دوم باشیم. البته ممکن است با کنترلهای امنیتی و یا حل و فصل مشکلات وضعیت فرق کند. به عبارتی به نظر ریشه تواتر اعتراضات اخیر به خاطر تفاوت نوع آن با اعتراضات گذشته است.
اعتراضات ۸۸ یا ۷۸ را در گروه اعتراضات مقطعی قرار دادید اما آیا در بررسی تحول اعتراضات طی سالیان گذشته نمیتوان به این نتیجه رسید که چون در آن مقاطع اعتراضات کنترل شد و به آن پاسخ مناسب داده نشد اکنون شاهد نوعی انباشت نارضایتی هستیم و همین سبب کاهش فواصل اعتراضات شده است؟
نه. این مسائل با هم فرق دارند. مثلا مساله در سال ۷۸ دانشجویی بود و در حول و حوش دانشگاه تهران بیشتر شاهد اعتراضات بودیم. بعد هم که دولت و مجلس اصلاحات آمد و مسائل تا حدی جبران شد بنابراین ما شاهد انباشت عقدههای سیاسی نبودیم.
اعتراضات ۸۸ نیز موضوعیت خود را از دست داد زیرا ما طی سالهای ۸۸ تا ۹۲ شرایط سخت و تلخی را داشتیم.
میتوان گفت دوره دوم آقای احمدینژاد دچار سرخوردگی و کسالت بود. در این مدت انباشتگی وجود داشت اما به خاطر آن شرایط دلسردی و نومیدی خاصی که وجود داشت، منجر به تکرار ناآرامیها نشد اما اگر خاطرتان باشد در سال ۹۲ و حتی در فاصله ۹۲ تا ۹۶ همین انگیزههایی که از آن داستان سال ۸۸ نشات میگرفت، موتور محرکی برای جامعه شد تا در انتخابات ۹۲، ۹۶ و حتی انتخابات مجلس دهم و شوراها شرکت کنند و شاهد نوعی جنب و جوش در فضای سیاسی بودیم که روی نتایج سیاسی و روی کار آوردن دولت روحانی، روی کار آوردن ترکیب نسبتا متفاوت مجلس دهم و شوراهای شهر چندین شهر مهم کشور موثر واقع شد.
حرف من این است که آن نوع مسائل از یک سطح بالاتر سیاسی برخوردار بود و اقشاری که درگیر آن بودند، فرهیختهتر بودند. اما در اتفاقاتی که از سال ۹۶ به این سو شاهد آن هستیم، اصولا سطح و نوع حرکتها به لحاظ فرهنگی متفاوت است.
اتفاقا سوال بعدی من هم بررسی تفاوت معترضان بود. پس شما معترضان را نیز مثل نوع اعتراضات تفکیک میکنید؟
بله. ما در سالهای ۸۸ و برخی اعتراضات مدنی که در دوره اصلاحات صورت گرفت و اتفاقاتی در سال ۷۸ داشتیم مسائل خیلی فرهنگیتر، سطح مطالبات سیاستیتر و شعارها کمتر رادیکال بود. در این اعتراضات شعارها حول موضوعات خاص مسائلی مثل آزادی احزاب، مطبوعات و امثال این موارد متمرکز بود. ضمن اینکه همه آنها چه در قالب کارهای دولت اصلاحات و چه در قالب مصوبات مجلس ششم، به نوعی در سطح سیاسی پیگیری شد. یعنی آن اتفاقات درخواست مشخص و مطالبه مشخص داشت. مثلا در اعتراضات سال ۸۸ مساله انتخابات بود که خیلی محوری و موضوعی بود و همه خواستهها حول همین مساله بود بنابراین درخواست و مطالبه معترضان کاملا عینی بود به این معنا که ما خواهان تجدیدنظر در نتیجه انتخابات هستیم – فارغ از اینکه این خواسته امکانپذیر بود یا نبود – در حالی که از ۹۶ به این سو شاهد چند وجه در اعتراضات هستیم.
یکی اینکه اعتراضات بسیار خشنتر است. هم شعارها و هم رفتارهای معترضان بسیار خشن و عصیانگرایانه است. ما این را به خصوص در تخریبهایی که در آبانماه ۹۸ اتفاق افتاد دیدیم. همینطور در شعارهایی که تقریبا به نفی هر چیز و هر کس که رنگ و بویی در این سیستم سیاسی دارد، میپرداخت.
به نظر میتوان گفت که این اعتراضات بیشتر یک نوع عصیان اجتماعی بود و از طرفی مطالبه خیلی مشخصی نداشت. مثلا در اعتراضات آبان امسال اگر بحث بنزین بود باید از راهی وارد میشدند که به نتیجه برسد. اما آنچه شاهد بودیم بیشتر شبیه یک بهانهجویی برای بیان عقدههای فروخورده بود. دیدیم که نه تنها آن خواسته تحقق پیدا نکرد بلکه حتی معلوم نبود که معترضان از چه مجرایی به دنبال تحقق هدف خود هستند. آیا میخواهند به دولت فشار آورند؟ به مجلس فشار آورند؟ مطالبه خود را از طریق اعتصاباتی پیگیری کنند یا…؟ هیچ برنامه مشخصی در کار نبود. صرفان عصیان بود و عصیان بود و عصیان.
این عصیان طبقه فرودست چقدر توانست طبقه متوسط و فرهیخته که در سال ۸۸ معترض بود را با خود همراه کند؟
شاید این حرفی که میزنم خیلی تلخ باشد و خیلیها به خصوص کسانی که در خارج از کشور تحلیلهای رادیکالتر از ما دارند، به بنده اعتراض کنند اما واقعا میخواهم حرف خودم را بزنم. به نظر من این نوع اعتراضات نه تنها نتوانست طبقه فرهیخته و متوسط را با خود همراه کند بلکه ابزارها و روشهای آن طبقه را هم از کار انداخت.
چند نمونه برجسته و مشخص را عرض میکنم. ما سالها تلاش کردیم که بحث تنش در روابط سیاسی ایران و دنیای خارجی را کم کنیم و ایران را از این حالت تخاصم با دنیای غرب و انزوا در سطح جهانی خارج کنیم. کلید مساله هم موضوع هستهای بود. بعد از حدود یک دهه تلاش به برجام رسیدیم و در نهایت پدیدهای به نام ترامپ واقع شد.
او تا یک سال و نیم بعد از روی کار آمدن درباره ایران به یک استراتژی مشخص نرسیده بود اما اعتراضات سال ۹۶ ناگهان ورق را برگرداند و نتیجه یک دهه تلاش جامعه فرهیخته و چالشهای سیاسی آن را یکشبه برهم زد. یعنی آن اعتراضات دولت آمریکا را در شرایطی قرار داد که اصولا طبقه متوسط، سیاسیون میانهرو و همه را در ایران نادیده گرفت و زیر پا له کرد و به کسانی که ممکن بود در ایران شرایط را زیر و رو کنند، دل بست. البته این اشتباه مسلم دولت آمریکا و مشاوران آقای ترامپ است اما واقعیت تلخ آن است که پیامد اساسی اعتراضات ۹۶ برهم زدن نتیجه یک دهه تلاش جامعه روشنفکری ایران بود.
حتی شنیدم و خیلی از دوستان در جریان هستند که ما با همین دولت ترامپ و با وجود همین تنگناها داشتیم به یک توافق نزدیک میشدیم و گفته میشد که به یک بسته توافقی جدید نزدیک میشویم اما به محض اینکه اتفاقات آبان ۹۸ رخ داد دوباره همه چیز برهم ریخت و آمریکاییها پا پس کشیدند.
توجه داشته باشید که همین اتفاقات آبان ۹۸ در ردصلاحیتها و تنگناهای شدیدی که اصولگرایان اقتدارگرا به وجود آورند اثرگذار بود. به نظر من آنچه از اقدامات رادیکال در عرصههای بیرهبری و صرفا اعتراضگونه که فقط توسط رسانههای آن سوی مرزها تشویق میشود؛ حاصل میشود به هیچ وجه این نیست که مجموعه نظام را به سوی راهحلهای میانهروتر ببرد بلکه شرایط را بدتر میکند.
حالا که اعتراضات عصیانگونه طبقه فرودست موجب افزایش تنگناها شده باید بپرسم که این اعتراضات چه تاثیری بر اعتراضات طبقه متوسط و فرهیخته دارد؟ شما گفتید که ابزارهای آنان را هم از کار انداخته است، بنابراین در شرایطی که طبقه متوسط از نتیجهبخش بودن اعتراضات خود ناامید شده، ابزاری هم ندارد و در عین حال شاهد تکرار اعتراضات طبقه فرودست است، چه تصمیمی میگیرد؟ با آنان همراه نمیشود؟
من فکر میکنم که بیش از ۵۰ درصد جامعه ایران خواهان برهم خوردن نظم موجود نیست و به هیچ وجه به فضاهای عصیانگرایانه نخواهد پیوست. بنابراین این عصیانها علیرغم امیدی که آمریکاییها و برخی غربیها به آن بستهاند به هیچ وجه موجب تحول جدی در ایران نمیشود و حتی به تحولات منفی دامن میزند. طبقه متوسط هم چارهای ندارد غیر از اینکه دوباره مسیر را از سر بگیرد. این شبیه اتفاقی است که در سال ۸۸ هم افتاد. یعنی رویکردهای تندروانه دولت و مجلس وقت دوباره جامعه فرهیخته ایران را به این سو کشاند که به هر شکل از فرآیندهای قانونی و دموکراتیک برای تحقق مطالبات خود استفاده کنند.
از آن زمان تاکنون خیلی تفاوت ایجاد شده است. شما زمانی را به خاطر بیاورید که کماندو روی پشت بام میرفت و آنتن ماهواره را پایین میآورد. این اتفاقات دیگر نمیافتد یعنی فضای جامعه متفاوت شده و ما شاهد رشد علمی و فرهنگی هستیم.
به نظر من اکنون چارهای نیست غیر از اینکه به دنبال راهحل رفته و با تشکلها و جنبشهای کارآمد مطالبات خود را پیگیری کنیم. یعنی مجموعه تحولخواهان اعم از اصلاحطلبان و کسانی که به هر نوع سیاست اعتدالی قائل هستند، در عرصه تقابل سیاسی فاقد ابزار تاثیر هستیم. ما باید به دنبال ابزار تاثیرگذاری و رسیدن به خواستههای خود باشیم. دور از دسترس نیست اما به هر حال سخت است.
پس اصلا پیوند خوردن دو طبقه معترض در صورت ادامه وضعیت موجود را ممکن نمیدانید؟
بله. اتفاقا فکر میکنم که الان زمان خوبی است بعد از این دو سه سالی که از ۹۶ گذشته مسیر قبلی را از سر بگیریم. البته باید کمی صبر کنیم تا جامعه طعم تلخ مجلس یازدهم را بچشد و نتیجه سیاستهای تندروانه معلوم شود بلکه کسانی که فکر میکردند اگر همه را با یک چوب برانند به جایی میرسند، متوجه نتیجه کار خود شوند.
وقتی درباره اعتراضات حرف میزنیم، نمیتوان نحوه برخورد حاکمیت با معترضان را نادیده گرفت. در سال ۹۶ با وجود اعتراضات خشن و شدید شاهد برخورد صبورانه نیروهای انتظامی بودیم و این نوید را داد که مجموعه حاکمیت نسبت به سال ۸۸ روش بهتری را انتخاب کرده است. آبان ۹۸ اما این امید را نقش برآب کرد. شما سیر تحولات در نحوه برخورد با معترضان را چطور میبینید؟
میخواهم با خوشبینی نظر دهم. قطعا روشهای کاملا اطلاعاتی و مبتنی بر کنترل اطلاعاتی جامعه بیشتر به کار گرفته خواهد شد اما آن سرکوب خشونتآمیزی که در آبان ۹۸ شاهد بود نوعی هول شدن مسوولان و ناشی از خارج شدن کنترل از دست آنان بود. به نظر من بنای اصلی همان روشی است که در سال ۹۶ خودش را خوب نشان داد. من فکر میکنم که ما مجددا همان سیاست را در برنامه خواهیم دید و مسوولان به نوعی سعی میکنند به تنشها دامن زده نشود و در اعتراضات کسی کشته نشود. در عین حال طبیعتا دستگیری زیاد خواهد بود و سیاستهای برخورد قضایی و تنبیهاتی از این نوع نیز وجود خواهد داشت. فکر میکنم و امیدوارم که از سرکوب خیابانی و خون و خونریزی تجربه کسب کرده و دوباره به کار گرفته نشود و روشهای خود را به لحاظ تاکیکی تصحیح کنند.
فکر میکنید که مجموعه حاکمیت تبعات برخورد توام با خشونت را دریافته است؟
بله، چراکه هزینه آن بسیار بالاست و سعی خواهند کرد که تکرار نشود.
گفتید مسوولان در آبان ۹۸ هول شدهاند! اگر یک بار دیگر در مواجهه با اعتراضات مردمی هول شده و همان سیاست را در پیش بگیرند، چه تبعاتی خواهد داشت؟
قطعا خطرناک خواهد بود. اگر مجدد شاهد دستپاچگی مسوولان امور انتظامی کشور باشیم برای همه خطرناک است. از این جهت که پردهدری بیشتر شده و حتی افرادی که فیالنفسه آدمهای آرامی هستند را به صحنه اعتراضات میکشاند. از سوی دیگر هر نوع خونریزی میتواند اعتراضات را تشدید کند. همه به خوبی فهمیدهاند که باید از این شیوه پرهیز کرده و با روشهای مدرنتری اعتراضات را کنترل کنند.
در کنار آن مساله مهم برای ما به عنوان جامعه مدنی این است که به هر حال موازین قانونی رعایت شود. حتی اگر کسانی در صحنههای اعتراضات تخلفاتی داشتند هم باید به آن به صورت قانونی رسیدگی کرد. ما در اینجا با برخی کسانی که در حکومت هستند اختلاف تحلیل داریم و فکر میکنیم مجازاتهای شدید و نامتناسب که به لحاظ حقوقی و قانون توجیه ندارد، میتواند نتایج نامطلوبی برای جامعه داشته باشد.
از صحبت شما باید این نتیجه را بگیریم که در مجموعه حاکمیت ارادهای برای همراهی با جامعه مدنی و پاسخگویی به مطالبات وجود دارد؟
نه متاسفانه، به خصوص در بخش سیاسی. پیشبینی من این است که در چهار سال آینده که این مجلس سرکار است و بعد که معلوم نیست چه دولتی سر کار بیاید، شاید شاهد برخی گشایشها در فضای اجتماعی و اقتصادی باشیم اما در فضای سیاسی شاهد گشایشهایی نخواهیم بود. برای برخی دولتمردان کشور الگوی چینی الگویی مطلوبی است. به این معنا که آنجا سیطره حزب کمونیسم و چارچوب تنگ سیاسی است اما فضا در عرصه اقتصادی و اجتماعی قدری باز شده است.
فکر میکنم این الگویی است که در برنامه کاری برخی دولتمردان قرار دارد. به این معنی که مدیریتها و مناصب سیاسی کاملا قبیلهای تقسیم خواهد شد و سعی میکنند کسی را راه ندهند اما در جاهایی که به باز گذاشتن دست بخش خصوصی در برخی فعالیتهای اقتصادی مربوط میشود و یا شاید در برخی بخشهای فرهنگی احتمالا شاهد گشایشهایی خواهیم بود و سختگیریهایی که در گذشته در برخی رویکردهای فرهنگی وجود داشت، کمتر میشود.
این اتفاق میتواند طبقه فرودست که اکنون با دغدغه معیشتی اعتراض یا به قول شما عصیان میکند را راضی کند. واقعا به این گشایشها امیدوارید؟
بله، مساله این است که اکنون قدری دستشان به لحاظ منابع اقتصادی بسته است. وقتی در سیاست خارجی دچار تنش هستیم منابع لازم برای ایجاد رضایت در اقشار فرودست را نداریم و بدون پول نمیشود.
فکر میکنم که حاکمیت راست و اصولگرایان که نبض امور در دستشان است دچار تنش جدی خواهند شد. درست است که با ما کنار نمیآیند و در عرصه سیاست فقط با قبیله خود کار میکنند اما بحث درباره جامعه جهانی فرق میکند. اگر کوتاه بیایند با بنیانهای خود به مشکل میخورند و اگر کوتاه نیایند هم همین اقشار فرودست ناراضی خواهند ماند. البته جریان اصولگرا آنقدرها هم اصولگرا نیستند بنابراین نمیتوان گفت که روی آن اصول ستیزهجویانه تاکید میکنند یا اصولی که موجب حفظ نظام و شرایط پایداری آن میشود. به هر حال اگر بخواهند محرومین را راضی و شرایط پایداری نظام را فراهم کنند با دلار ۱۴ و ۱۵ هزار تومانی ممکن نیست و باید کاری کنند که در صحنه سیاست جهانی وضع ما تغییر کند.
گشایشهای فرهنگی و اجتماعی اما خیلی پول لازم ندارد و حتما میتواند موجب رضایت بخشی از جامعه شود. در این بخش هم برعکس پیشبینی شما شاهد تحولی نیستیم.
این گشایشها در گذشته هم شده و حتما ادامه پیدا خواهد کرد. یعنی مسامحهها بیشتر خواهد شد و در عمق تحلیلهای جناح راست هم زمزمههایی میشنویم که گشایشهای فرهنگی را نوید میدهد.
در این بخش اگر مثال بزنیم، اصلاحاتی شبیه اصلاحات بن سلمان در راه است؟
بله، دقیقا به همین سبک است. یعنی تا حدی فشار به خانمها و جوانان کمتر خواهد شد. امکانات تفریحی و سرگرمی بیشتر میشود، کانالهای تلویزیونی در زمینههای غیرخبری تغییراتی خواهند داشت. این به معنی آن نیست که لزوما سطح فرهنگی جامعه بالاتر خواهد رفت و حتی شاید از جهاتی نوعی بیبندوباری غیراخلاقی ایجاد کند.
برگردیم به موضوع اعتراضات. گفتید که طبقه متوسط با توجه به از دست رفتن ابزارهایش باید از نو شروع کند. این قبیل اصلاحات آیا به موجب رضایت نسبی که در سطح جامعه ایجاد میکند، فرصت مناسب برای از نو شروع کردن را در اختیار طبقه فرهیخته خواهد گذاشت؟
از این جهت بدبینم. فکر میکنم که بندها و گرفت و گیرها برای روشنفکران و کسانی که اهل اندیشه هستند و حرفهای جدید و عمیق دارند بیشتر خواهد بود اما برای کسانی که به دنبال لودگی و نوعی آزادی رفتاری هستند، کاهش خواهد یافت. البته ما هیچ وقت برخی از این فشارها را نمیپسندیم و مثلا روشهای اجباری فرهنگی هیچ وقت جواب نداده است. در این بخش چون ضرری برای حاکمیت ندارد، کوتاه میآیند و حتی پیشبینی میکنیم که شاهد گفتمانی باشیم که خودشان مراجع و محافل مذهبی را قانع میکنند که سخت نگیرید. اما این به معنی آن نیست که ما در حوزه احزاب آزادیهای بیشتر داشته باشیم
در این صورت طبقه فرهیخته تا کی میتواند به این رویه خود ادامه دهد؟
ما در گذشته هم تجربه این را داشتهایم. باید خودمان را پیدا کنیم. باید از تجربه طولانیمدت مبارزات سیاسی که نشان میدهد اگر قرار باشد یک جنبش فکری جدی ایجاد شود و حرفی برای زدن داشته باشد، مساله خیلی متفاوت و البته ممکن است.
درست است که در چند سال آینده شرایط سختتری خواهیم داشت اما به هر حال کسانی که همیشه فکر کردند میشود از طریق سفره اصلاحات به تمتع رسید، پراکنده میشوند و به دنبال روشهای دیگر میروند. به این ترتیب در مجموع اقشار تحولخواه خلوص بیشتری ایجاد میشود.
نیروهای جدیدتری ظهور میکنند. یک پوستاندازی نسلی خواهیم داشت و طبیعتا بخشی از اصلاحطلبان که اکنون در ششم و هفتم زندگی خود هستند، از محوریت خارج میشوند و چهرههای جدید پیدا خواهند شد.
در واقع فکر میکنم یک کوچ گسترده و قابل توجه از فعالان اقتصادی به فعالان سیاسی خواهیم داشت. بحش زیادی از نیروهای با استعداد اکنون در شرکتهای دانشبنیان و در عرصه صنعت و… فعالیت میکنند. اتفاقا فعالیت اینهاست که نظام را سرپا نگاه داشته است. این گروه بیشتر از سی تا چهل سال هستند و به مرور متوجه میشوند که در فعالیت اقتصادی آنان در یک بستر ناسالم سیاسی آخر و عاقبت ندارد و بنابراین کوچی به عرصه سیاست خواهد داشت.
شما به نتیجه این کوچ خوشبین هستید؟
آدم عاقل اگر خوشبین نباشد که باید پایش را رو به قبله دراز کند. اینکه من و شما خوشبین باشیم یا نه هم مهم نیست. مهم این است که کسانی که ظرف چهار، پنج سال آینده تجربه مجلس یازدهم و دولت بعد از روحانی را خواهند داشت، به چه جمعبندیای برسند. این جامعه به قدری هم که فکر میکنیم، مایوس نیست. این کوچها گاهی یکباره اتفاق میافتد.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد