28 - 04 - 2017
اجرای تبعیضآمیز برخی بخشنامهها در مدارس
مهدی بهلولی* – فضای مدرسههای ما، فضای انتقاد نیست؛ فضای اجرای بخشنامههاست. همه تلاش مدیر مدرسه، اجرای بخشنامههاست و آموزگاران هم، روی هم رفته نگاه به مدیر دارند. اما با وجود این، همه مدارس هم یکسان نیستند. برای نمونه فضای یک دبیرستان دولتی پسرانه با یک دبستان دولتی دخترانه فرق دارد. در دبیرستانهای پسرانه، آموزگاران خیلی سختتر زیر بار حرف زور بخشنامههای سستبنیاد و برخی خواستههای اضافی و سلیقهای مدیران میروند اما در دبستانهای دخترانه اینگونه نیست. این تفاوت را از زبان آموزگاران دبستانی دخترانه زیادی شنیدهام. به ویژه از زبان آموزگاران زنی که تدریس در متوسطه اول و دوم و همچنین ابتدایی را تجربه کردهاند. از زبان اینها و حتی از زبان برخی فرادستان آموزشوپرورش شنیدهام که میزان چیرگی مدیر دبستان دخترانه بر آموزگاران زن مدرسه را نمیتوان با آن چیزی که در مدرسههای پسرانه و حتی دبیرستانهای دخترانه میگذرد مقایسه کرد. حالا چرا اینچنین است، پرسش مهمی است و به احتمال زیاد باید چندین دلیل و علت داشته باشد. به گمان این نگارنده یکی از دلایل میتواند این باشد که شوربختانه در کشور ما، آموزش در مقطع ابتدایی از اهمیت کمتری برخوردار است تا مقاطع بالاتر بنابراین ارج و ارزش آموزگار این پایه نیز در چشم مدیران کمتر است. بحث آموزگاران حقالتدریس و بازنشسته، آزاد و… هم عامل دیگری است که میزان و توان انتقاد و اعتراض آموزگاران ابتدایی را کاهش داده است.
بهانه نوشتن این موارد که در میان فرهنگیان مساله چندان جدیدی نیست، سخنان تازه رضوان حکیمزاده معاون آموزش ابتدایی وزارت آموزشوپرورش است. وی در حاشیه آیین تجلیل از مربیان پیشدبستانی استان سمنان گفته است: «معلمان ابتدایی بسیار سختکوش و توانمند هستند و ما فقط باید فرصتی را فراهم کنیم که معلمان بتوانند تجربیاتشان را با هم به اشتراک بگذارند. تحول در آموزشوپرورش از طریق تفویض اختیار و تمرکززدایی در مدارس شکل میگیرد. اگر به مدیران و معلمان اختیاراتی واگذار کنیم که بتوانند نیازهایشان را شناسایی و فرصتهای یاددهی و یادگیری را در فضای مدرسه فراهم کنند تحولات خوبی در حوزه توانمندسازی معلمان ایجاد میشود.» به نظر میرسد آموزشوپرورش نیاز به یک پژوهش در این زمینه دارد که آیا این ادعا درست است که میزان فرمانبری آموزگاران زن دبستانی از مدیران مدرسهها و سلیقههای مدیریتی آنان بیش از آموزگاران دیگر است و اگر پاسخ مثبت است دلیل و علل آن چیست و چه راهکارهایی برای برخورد با آن میتواند و باید در دستور کار قرار گیرد. یک نکته مهم در این زمینه این است که آموزگاران دبستان، از نخستین کسانی هستند که بیشترین تاثیر را بر روح و روان دانشآموزان میگذارند. اگر آموزگار دبستان، فردی سر به راه و فرمانبردار باشد بیگمان نمیتواند شاگردی سنجشگر و دلیر پرورش دهد. بگذریم از اینکه چه بسا چنین آموزگار فرمانبرداری در برابر مدیر، خودش به یک دیکتاتور کلاس درس تبدیل شود. کسی که انتقاد کردن را نیاموخته است اجازه انتقاد کردن به خودش را هم نمیدهد. بنابراین میبینیم که با پدیده مهمی روبهرو هستیم؛ گونهای بازتولید فرمانبرداری بیچون و چرا. یک سر این داستان، مدیران مدرسههای دخترانه و شیوه مدیریتی است که گویا از گستردگی زیادی هم برخوردار است. آموزشوپرورش باید به روشهای گوناگون با این مدیران برخورد کند و درصدد تغییر رفتار مدیریتی آنان برآید. سر دیگر، خود آموزگاران زن دبستانی هستند که باید با حق و حقوق خود بیشتر آشنا شوند و آن را درخواست کنند. در اینجا نیز وظیفه آموزشوپرورش، برجسته است. اگر فرادستان کنونی آموزشوپرورش ما به راستی به دنبال تمرکززدایی در آموزشوپرورش و سپردن اختیار به مدیران و آموزگاران هستند نباید از توجه به آنچه در مدرسههای ما میگذرد غفلت کنند و گرنه چه بسا که این برنامههای ارزشمند، به ضد خود تبدیل میشوند و به سخن دیگر از قضا سرکنگبین
صفرا فزاید.
* عضو کانون صنفی معلمان استان تهران
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد