31 - 05 - 2022
آیا اصفهان به آب خلیجفارس نیاز دارد؟
هیچ پوشیده نیست که اصفهان زیبا، در سالهای اخیر با کمبود آب و خشکسالی مواجه بوده است. همه دلسوزان و صاحبنظران به اتفاق معتقدند که این کمآبی در حال ایجاد یک بحران جدی در استان اصفهان است. سال گذشته محمدتقی نقدعلی نماینده مجلس، پا را از این هم فراتر گذاشت و هشدار داد که اگر تدبیر لازم برای حل مشکلات آبی این استان اندیشیده نشود با تداوم تنش آبی، اصفهان تا ۱۰ سال آینده قابل سکونت نیست. وی همچنین از لزوم اهتمام ویژه مسوولان به این مشکل سخن گفت. اهتمامی که متاسفانه به نظر میرسد آنقدرها هم جدی نشد.
بیتعارف بگوییم که با همه وعدههای مسوولان امر، با همه مصاحبههای امیدوارکننده صاحبان تصمیم و با همه خبرهای خوب تخصیص آب و بودجه، هنوز اتفاق خاصی نیافته و حرکت قابل قبولی که نشاندهنده مدیریت این بحران باشد دیده نشده است. هر چند اصفهان زیبا عادت به وعده دارد، اما اینبار خبردرمانی برای این استان آب نمیشود. از این سادهتر نمیشود گفت که خطر جدی است. مادیهای شهر از جریان آب خالی شدهاند، زندهرود دیگر به سختی زنده است و اگر نفسی هم دارد، به خاطر امید زلال مردم نجیبی است که چشم انتظار جاری شدن آب هستند. اما این موارد، همه این ماجرای غمانگیز نیست! اما انگار این قصه، غصهای پرآب چشم دارد.
سال ۱۳۹۹ رییس سازمان نظام مهندسی ساختمان اصفهان، در یک نشست خبری از عمق فاجعه دیگری در اصفهان خبر داد. غلامحسین عسکری پدیده فرونشست زمین در اصفهان را پیش کشید و گفت که خشکی زایندهرود علاوه بر مشکلات اقتصادی برای کشاورزان و تامین آب شرب، موجب پدیده فرونشست زمین در اصفهان شده است. اما نکته مهم حرف وی که بعدها بیشتر دیده شد این بود که اضافه کرد: اگر پدیده فرونشست زمین جدی گرفته نشود با وقوع آن و آسیب به خطوط گاز، شاهد فاجعهای جبرانناپذیر در اصفهان خواهیم بود.
زندهرود فقط با زایندهرود نفس نمیکشد که با صدای هنرش نیز حیات میگیرد. جالب است بدانیم که کمآبی حتی میراث فرهنگی غنی اصفهان را نیز تهدید میکند. آن طور که از مصاحبه مرتضی فرشتهنژاد معاون سابق ادارهکل میراث فرهنگی، صنایعدستی و گردشگری استان اصفهان برمیآید عدم جریان آب در رودخانه زایندهرود نه تنها پلهای تاریخی اصفهان را در معرض خطر قرار داده، بلکه کاهش سطح آب سفرههای زیرزمینی و افزایش سطح تبخیر از جدارههای بناها، سایر آثار را نیز در درازمدت با مشکل روبهرو کرده است.
وی در این مصاحبه سپس اضافه میکند که کل بناهای تاریخی شهر اصفهان بر اساس حضور آبهای تحتالارضی ساخته شده و اگر آبهای تحتالارضی حذف شوند فرونشستهایی را در شهر شاهد خواهیم بود. به باور آگاهان همه اینها هرکدام زنگ خطری هستند که آیندهای تلخ اما خیلی نزدیک را برای اصفهان زیبا متصور میشوند.
استان اصفهان با بیش از ۹ هزار واحد صنعتی و ۷۶ شهرک مصوب (در برخی از گزارشها اشاره شده که این تعداد بیش از ۴۳۰ شهرک و ناحیه صنعتی است) و ناحیه صنعتی فعال، سومین استان صنعتی کشور است. برآورد میشود که همین تعداد شهرک مصوب به ۱۸۰۰ لیتر بر ثانیه آب نیاز دارند که فقط ۴۵ درصد این نیاز تامین شده است. این حجم از کسری آب، آن هم فقط برای بخشی از استان خود گویای همه چیز است. در این میان جالب است بدانیم که مدیرعامل شرکت شهرکهای صنعتی استان اصفهان در سال گذشته خبر از مشغول به کار بودن بیش از ۱۴۰ هزار نفر در شهرکها و نواحی صنعتی اصفهان داد. همین خبر خود مبین نکتهای ظریفی است که صنایع اصفهان نقش مهمی در افزایش جمعیت ساکن در حوزه آبریز زایندهرود دارند. حقیقتی مبرهن که آنقدر واضح است که گاهی در معادلات فراموش میشود.
مشکل اصفهان اما، گاهی تناقض آمارهاست. خصوصا آنجایی که پای آب به میان میآید، انگار آمارها با هم سر ناسازگاری بیشتری پیدا میکنند. به طور مثال در سال گذشته گزارش سایت اقتصاد آنلاین از ادعاهای متناقض مسوولان درباره مصارف آب و از همه مهمتر آمارهای ضد و نقیض مصرف آب صنایع پرده برداشت. نکته مهم این گزارش این بود که از وجود بیش از ۴۳۰ شهرک، ناحیه صنعتی یا واحد کارگاهی خبر داد که بخش زیادی از آن در حوزه آبریز زایندهرود قرار داشتند و از همین نکته نتیجهگیری میکرد که صنایع اصفهان نقش عمدهای در مصرف آب دارند.
تناقضها تا آنجایی پیش میرود که گاهی سه تا پنج درصد مصرف آب کل استان را به صنایع نسبت میدهند و گاهی هم سهم برداشت صنایع استان اصفهان از آب رودخانه زایندهرود را بین ۵۵ تا ۶۰ میلیون مترمکعب اعلام میکنند. همه این موارد در کنار این خبر بر آتش تناقضها میافزاید که رییس حوضه آبریز زایندهرود مصرف صنایع بزرگ و ملی مستقر در این استان از جمله صنایع ذوب آهن، فولاد و پالایشگاهها را ۲۰۰ میلیون مترمکعب در سال اعلام میکند.
اما به گمان نگارنده هر کدام از این ملاحضات آماری درست باشند باز هم راه به جایی نمیبرند چون قسمت مهمی از صورتمساله را در نظر نمیگیرند. بهراستی چگونه میشود از میزان مصرف صنایع بزرگ و کوچک اصفهان حرف زد در حالی که تبعات زیستمحیطی افزایش جمعیت ناشی از تاسیس، فعالیت، توسعه و رشد این صنایع را نادیده گرفت؟گرچه درست است که استقرار صنایع آببر در شعاع ۵۰ کیلومتری شرق، غرب، جنوب و شمال از مرکز شهر اصفهان نفس زایندهرود را گرفته است، اما فقط انگشت صحه گذاشتن روی این مصرف در برابر مصرف جمعیت انسانی شکل گرفته حول این صنایع، راه به بیراهه رفتن است و به گمانی شانه از مسوولیت خالی کردن رندانهای است که مسوولان اصفهان دانسته یا نادانسته جهد در آن دارند.دلسوزان میگویند با دادن آمارهای متناقض برای کم جلوه دادن میزان مصرف صنایع مشکل کمآبی حل نمیشوند. چون خود این صنایع و معادن استان باعث رشد انفجارگونه حاشینهنشینی این حوزه آبریز شدهاند.
هر چند کارشناسان محیطزیست همچنان معتقدند ذوب آهن و فولاد مبارکه اصفهان به عنوان صنایع بسیار آببر در منطقهای کمآب، توجیه زیست محیطی و آمایشی ندارند اما کار از کار گذشته و حالا نوبت عمل است که دیر جنبیدن گناهی است نابخشودنی. دریغ که همه نشستگان بر یک زورقیم….آنچه که واضح و مبرهن است، معادن و صنایع چه به صورت مستقیم و چه غیرمستقیم بیشترین استفاده از منابع آب زیرزمینی را دارند و اگر این روند به همین شکل ادامه پیدا کند، قطعا بحران آب سبب میشود تا آتشی عظیم شعلهور شود. به حتم این موضوع نیازمند پیگیریها و عملیات لازم از سوی مدیران و دستاندرکاران بخش آب کشور است؛ مسالهای که باید به گونهای مدیریت شود که بحران آب باعث نشود تا هم مردم و هم صاحبان صنایع دچار ضررهای بسیار زیادی شوند.
در حال حاضر اگر بخواهیم نقش مسوولان بخش آب کشور را کنار بگذاریم، فقط دو راهکار وجود دارد. راهکار اول این است که مردم اصفهان موضوع کمآبی را بیش از پیش جدی بگیرند بهگونهای که راهبرد استفاده بهینه آب در دو بخش انسانی و کشاورزی نهادینه شود. راهکار دوم اما اجرای مسوولیت اجتماعی از سوی صنایع و معادن استان اصفهان است.
به گمان نگارنده وقت آن رسیده است که ما از مسوولیت اجتماعی (CSR)صنایع بزرگ اصفهان حرف بزنیم. مسوولیت اجتماعی نه به آن معنی که فقط به یکسری فعالیت روتین بسنده کنند. نه! بلکه به این مفهوم باید برسیم هنگامی که صنعتی وارد محیطی میشود و منجر به تغییری میگردد که بر سرنوشت ساکنان آن منطقه اثرگذار است باید آن صنعت با سرمایهگذاری، حمایت و گاه دوراندیشی زمینه جبران آن را فراهم کند. از همینرو است که انتظار ما از صنایع و معادن اصفهان این است که باید به مسوولیت اجتماعی خود در این باره عمل کنند آن هم نه با گفتاردرمانی که با عمل. اصفهان تشنه حرف نیست که چشم به راه مجاهدت در عمل است.
یکی از همین انتظارات بحق مردم اصفهان، رساندن آب خلیجفارس به اصفهان است که متاسفانه با وجود وعدههای برخی از مسوولان تقریبا پیشرفت خاصی در این پروژه اتفاق نیفتاده است. جستوجوی کوتاهی نگارنده را این نتیجه رسانده است که شرکت تامین آب اصفهان (صفه) که با سهامداری شرکت فولاد مبارکه، پالایشگاه اصفهان، ذوبآهن، شهرداری اصفهان، اتاق بازرگانی و سازمان همیاری شهرداریهای اصفهان هنوز نتوانسته است از مرحله مطالعاتی خود از سال ۹۷ عبور کند.
اسفندماه سال گذشته حسینی مدیرعامل اسبق صفه اعلام کرد که امیدوار است با اعمال مدیریت ارزش و زمان بتوانند هزینهها را کاهش دهند و در صورت تامین به موقع کالا و سرمایه، انتقال آب خلیجفارس به اصفهان حتی کمتر از پنج سال به بهرهبرداری برسد. اما خبرها از نوعی بیتوجهی به مدیریت زمان و فرافکنی در این حوزه خبر داد و اصفهان زیبا همچنان در گیرودار وعدهها تشنه رها مانده است. این تشنگی نه تنها پیامدهای گفته شده در این نوشته را شامل میشود بلکه دلسوزان هشدار میدهند که تنشهای سال ۱۴۰۰ اصفهان نمونهای قابل لمس از بحرانهای اجتماعی و امنیتی بود که از آتش بیآبی شعلهور شده بود.
به گمان نگارنده هر چند تغییرات مدیریتی جدیدی که در این شرکت اخیرا اتفاق افتاده است نوید روزهای بهتری را میدهد، اما چه کنیم که دست روی دست گذاشتن و دل خوش به خبرهای خوش با مصرف رسانهای و انتخاباتی بودن در فضای کنونی که خطر در بیخ گوش حوزه آبریز زایندهرودنشینان زمزمه میکند چاره کار نیست.
حال که در این برهه خاص زمانی که مشکلات آبی اصفهان نمود بیشتری پیدا میکند انتظار بیشتری از متولیان این پروژه میرود چه آنکه به گمانم تصمیمات غیرکارشناسی شده و وقتکشی متولیان امر در اتخاذ تصمیمات عملیاتی برای حل این معضل میتواند تبدیل به گرهای کور شود که بازکردنش سخت و گاه محال به نظر میرسد.نگارنده این مقاله از این میهراسد که مشکل کمآبی اصفهان نه خدای ناکرده بیتوجهی مسوولان که بیبرنامگی باشد. نمیدانم سخنی که سال قبل حجت میانآبادی پژوهشگر حوزه آب در مصاحبهاش گفت که مساله، خشکسالی یا کمیابی آب نیست، مساله نبود مدیریت و ساز و کارهای حکمرانی آب است، چقدر صحیح باشد اما حال که همه ما زنگ خطر بیآبی زندهرود را میشنویم انتظار است راه مطمئن انتقال آب از خلیجفارس با تلاش و کوشش بیشتری پیگیری شود چه آنکه تجربه موفق معادن گلگهر و مس سرچشمه پیشروی ما قرار گرفته است.
زمانی موضوع انتقال آب از دریا به فلات مرکزی و استانهای خشک توسط دوست و دشمن به سخره گرفته میشد اما هماکنون که این پروژه به مانند یک الگوی موفق برای حل معضل آب (حداقل برای صنایع و معادن) پیش چشمان ما هست، چرا مسوولان استان اصفهان حداقل در بخش صنایع و معادن از این الگو پیروی نمیکنند؟
ابرپروژهای که میتواند راهگشای نجات صنایع و معادن استان اصفهان و متعاقبا و به طور غیرمستقیم مردم شریف و کشاورزان زحمتکش استان از فشارهای موجود باشد.
بهرام پیری
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد