4 - 08 - 2024
یادگار جنوب؛ ماقبل جاندار
دومین ساخته سینمایی حسین دوماری و پدرام پورامیری، نسبت به فیلم نخستشان (جاندار)، چند گام به عقب محسوب میشود.
یادگار جنوب برخلاف آنچه گفته میشود تطابق فرم و محتوا نیست. اتفاقا با آنکه محتوا زده نیست اما محتوا از فرم جلوتر است. «یادگار جنوب» با ابهام آغاز میشود. فیلم مدام با فلاشبک، داستانی غیرخطی را برای مخاطب روایت میکند که تنها بر حجم ابهام آن افزوده میشود. این ابهامآفرینی، تقریبا دوسوم فیلم را شامل شده و وقتی رمزگشایی صورت میگیرد، مخاطب متوجه عدمضرورت این روایت غیرخطی میشود. فیلم به اندازهای در خلق تعلیق عاجز نشان داده میشود که حتی پس از رمزگشایی، باز هم نمیتواند در مقام تلافیکننده، تعلیق نهایی را رقم بزند و اجازه میدهد که داستان در یک جمود عجیب به پایان برسد این شکل روایتگری نهتنها به لحاظ زیباییشناختی در اثر کاربردی نداشت بلکه در تعلیقآفرینی نیز موفق عمل نکرد. این عدمموفقیت از آن جهت صورت گرفته که نویسندگان نتوانستند در دوسوم ابتدایی داستان، نشانهگذاریهای هوشمندانهای در جهت خلق تعلیق ایجاد کنند. به جای تعلیق، مخاطب با انبوه سوالاتی مواجه میشود که در نبود یک شخصیتپردازی درست به وجود میآید. البته که تقریبا تمامی این سوالات در همان رمزگشاییها پاسخ داده میشود اما عدمالزام به منطق روایی و دراماتیک نبودن این رمزگشایی، دو فاکتوری است که در «یادگار جنوب» به آن اکتفا شده و متاسفانه اجازه نداده تا ساختار و ساحت فیلم، در قلمروی حرفهای حیات داشته باشد. فیلم به اندازهای در خلق تعلیق عاجز نشان داده میشود که حتی پس از رمزگشایی، باز هم نمیتواند در مقام تلافیکننده، تعلیق نهایی را رقم بزند و اجازه میدهد که داستان در یک جمود عجیب به پایان برسد. حال آنکه از نقطه صفر داستان تا سکانس انتهایی، قطار درام، تحرک چندانی را به خود ندید و روی همان نقطه آغازین خود ایستاد. درست مانند سکانس اول و آخر فیلم با آن قاببندی زیبا که اگرچه مشترک است اما در دو احوال متفاوت گرفته شده است. این رویه، تناقض آشکار فیلم نیز است. آنجایی که تلاش میکند با روایت و تدوین غیرخطی، چندان مقید به رئالیسم نباشد و پایانبندی که تشنه یک درام غافلگیرکننده و مهیج است اما جای پنجه رئالیسم بر تمام سکانسهای فینال دیده میشود تا فیلم از این منظر نیز موفق ظاهر نشود.
«یادگار جنوب» اگرچه با چگالی انتقام جلو میرود اما انتقام، تنها در اندازه لفظ مطرح است و در هسته مرکزی روایت، ضریب نمیخورد. همچنان که عاشقانه کار نیز الکن و خالی از مناسبات این حوزه است.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد