27 - 08 - 2024
گفتند «شکایت نکنید، به جایی نمیرسید…»
گروه فرهنگ و هنر- بهمن کیارستمی با انتقاد از برخی روایتها مبنی بر نبود شاکی خصوصی در پرونده پزشکی پدرش میگوید، مهمترین خواسته او با طرح شکایت در جریان مرگ عباس کیارستمی دسترسی به یک گزارش دقیق بوده که پس از هشت سال، علیرغم وعدههای دادهشده هنوز به او ارائه نشده است.
به تازگی کتابی با عنوان «بازخوانی پرونده درمانی عباس کیارستمی در گفتوگو با پزشکان» توسط اسماعیل رمضانی رونمایی شده است. این کتاب شامل هفت گفتوگو بوده که همگی در زمستان سال ۱۳۹۵ انجام شدهاند.
پدیدآورنده کتاب در بخشی از مقدمه آن نوشته است: «با ارتباطاتی که فراهم بود هماهنگیهایی را برای ثبت جزئیات پرونده درمانی عباس کیارستمی در گفتوگو با پزشکان مرتبط با آن پرونده انجام دادم که در نهایت منجر به هفت گفتوگوی مبسوط شد. سوی دیگر روایت این مرگ، به اندازه کافی گفته شده بود اما بنا بر ملاحظات فراوان روایت پزشکان یا گفته نشد یا شنیده (نشد)، اما چرا این گفتوگوها در همان زمان منتشر نشد؟ مهمترین دلیلش فضای هیجانی حاکم بر جامعه بود که بعضا فرصت اندیشیدن و «جور دیگر دیدن» را نمیداد. اکنون که سالها از آن روزهای پرتب و تاب گذشته، میشود با تامل بیشتری سراغ آن رفت. هدف کتاب روایت بیماری و مرگ یک هنرمند مشهور از سوی افرادی است که از نزدیک در جریان این موضوع بودهاند. گرچه همگی با مستندات سخن گفتهاند اما انتشار آنها به معنای تایید گفتهها نیست. صرفا روایت دیگری از ماجرای مرگ عباس کیارستمی است جهت ثبت در تاریخ و قضاوتی نزدیکتر به واقعیت.»
این کتاب در شرایطی منتشر شده که هشت سال از سفر ابدی عباس کیارستمی- کارگردان مطرح سینمای ایران- میگذرد و پرونده پزشکی او با پیگیریهای حقوقی فرزندش (بهمن کیارستمی) برای مدتی طولانی یکی از سوژههای داغ رسانهها بود که در جامعه هم بازتاب خود را داشت.
انتشار این کتاب بار دیگر پرونده پزشکی عباس کیارستمی را زنده کرده و همین بهانهای شد تا در گفتوگو با بهمن کیارستمی- که پیگیری حقوقی پرونده پزشکی پدرش را بر عهده داشت و شکایت او در رسانههای مختلف خبررسانی شده بود- جزئیاتی را از گردآوری این مصاحبهها و انتشارشان در قالب یک کتاب و همچنین نظر او را جویا شویم.
او در پاسخ به اینکه آیا در جریان تهیه و انتشار این کتاب بوده یا خیر و پس از مطالعه، چقدر روایتهای آن را مبتنی بر واقعیت میداند؟ گفت: از کتاب خبری نداشتم، فقط قبلا یکی، دو بار آقای رمضانی را دیده بودم و میدانستم که از ابتدای رسیدگی به پرونده پدرم، بابت پژوهشهایی که برای یک مستند انجام میدادند، در جریان امور قرار داشتند. وقتی هم از رونمایی چنین کتابی مطلع شدم، قصدی برای اظهار نظر نداشتم تا اینکه نسخهای از آن به دستم رسید و پس از خواندنش لازم دانستم نکاتی را مطرح کنم؛ آن هم فقط در حیطه تخصصی خودم به عنوان یک مستندساز و درباره ساختار کتاب، پژوهش و مصاحبههای انجام شده.
بهمن کیارستمی بیان کرد: در مقدمه کتاب ادعا شده که مصاحبه با پزشکان مرتبط با پرونده برای ثبت در تاریخ و قضاوتی خارج از حاشیهها و ارائه اطلاعات بیشتر و دقیقتر انجام شده است، چه نیت خوبی ولی حیف که با ساختار کتاب به هیچ وجه همخوانی ندارد. این کتاب هفت گفتوگو دارد که فقط گفتوگوی اول (رضا پایدار، معاون وقت درمان دانشگاه علوم پزشکی ایران، سرپرست تیم مشاور و ناظر درمانی عباس کیارستمی) و تا حدی گفتوگوی دوم (محمد سدهی، اورولوژیست) از شیوهای که گردآورنده کتاب ادعا کرده، تبعیت میکنند. دکتر پایدار که از ۱۳فروردین و هنگامی که وزیر وقت بهداشت به ماجرا ورود کرد، در بیمارستان حضور داشتند و فکر میکنم فارغ از نظرات و گمانهزنیهای خودش هر آنچه در این گفتوگو از مشاهداتش گفته دقیق و صادقانه است. ایشان براساس آنچه شخصا دیده و اطلاعات دست اولی که در اختیار داشتند، یکی از کسانی بوده که صلاحیت اظهار نظر در این مورد را داشته است. دکتر سدهی هم که مصاحبه دوم با ایشان انجام شده به عنوان پزشک مشاور در روند درمان حضور داشتند و آنچه میگویند نتیجه مشاهدات مستقیم خودشان است اما پنج پزشک دیگر کسانی هستند که بعد از مرگ عباس کیارستمی و طرح شکایت در سازمان نظام پزشکی به عنوان پزشکان مشاور آمدند و نظر دادند. نکته جالب توجه این است که در این کتاب خانم دکتر محرز به عنوان پزشک مشاور معرفی شدهاند یا مثلا سراغ دکتر عباسی رفتهاند؛ همان ارتوپدی که جلوی بیمارستان جم نوشتهای را در دست گرفتند و گفتند آقای مهرجویی مواد صنعتی و سنتی را با هم قاطی میکند. ایشان به هیچ وجه در جریان پرونده پزشکی نبوده و در مجامع تخصصی هم حضور نداشت.
او افزود: شگفتانگیزترین بخش این کتاب برای من گفتوگو با دکتر خسرونیا است، یعنی رییس هیات بدوی نظام پزشکی که در واقع ایشان به نوعی قاضی این پرونده هم بودند. ایشان گفتهاند پرونده اصلا شاکی خصوصی نداشت و سازمان نظام پزشکی به خاطر حساسیت پرونده عباس کیارستمی به این ماجرا ورود کرده است! این حرف بسیار جالب است چون روزی که قصد طرح شکایت داشتم، ایشان مرا به دفتر خود دعوت کرد و گفت: «شکایت نکن، به جایی نمیرسی. طرح شکایت فقط فضای بدی علیه پزشکان ایجاد میکند و اگر شکایت تو به نتیجه نرسد آنها میتوانند برای اعاده حیثیت تو را دادگاهی کنند.» طبعا ما به توافق نرسیدیم و من فردای آن روز با کمک خانم منوچهری- وکیل پرونده- شکایتمان را ثبت کردیم. تمام سابقه این پروندهها در سازمان نظام پزشکی و پزشکی قانونی موجود است. چطور ممکن است به این راحتی گفته شود که این پرونده شاکی خصوصی نداشته؟ آقای خسرونیا همچنین گفتهاند که دکتر میر در تمام مراحل درمان حضور داشته ولی چون دست همسر او شکسته، فقط برای چند روز از ایران رفت. فکر میکنم اگر دکتر میر هم این حرفها را بخواند میخندد. در اینجا باید پرسید که وظیفه و تکلیف آقای رمضانی به عنوان پدیدآورنده این کتاب چیست؟ از یک طرف سوالاتشان دارای موضعگیری است و مدام درباره جوسازی علیه پزشکان میپرسند و از طرف دیگر در هیچ کجا خود را موظف نمیدانند که کسی را بابت اطلاعات نادرستش به چالش بکشند و دنبال برنده و بازنده در این ماجرا میگردند که با نفس کار پژوهشی در تضاد است.
وی اضافه کرد: اگر میخواستند وارد بحث درباره مسائل پزشکی شوند، احتمالا به همان جایی میرسیدند که ما رسیدیم و از ورود به حوزه مباحث تخصصی منع میشدند اما مباحث دیگر را هم نمیشد به چالش کشید؟ چرا این کار را نکردند؟ چطور در گفتوگو با فردی در این سِمت، هیچ راستیآزمایی اتفاق نیفتاده است؟ ماجرای این کتاب، خودش شبیه همان روند حقوقی طی شده است. اینجا هم مشخصا هیچ نظارتی برای راستیآزمایی گفتهها وجود نداشته و سخن به مثابه باد هوا، گفته و شنیده شده است.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد