6 - 03 - 2024
واقعیتهای تلخ دور از چشم دولتمردان ما
غلامرضا کیامهر- مارک تواین رماننویس پرآوازه قرن نوزدهم در رمان معروف خود به نام شاهزاده و گدا خواننده رمان را با خود به قرن شانزدهم میلادی و دوران سلطنت خاندان تئودورها میبرد که بهزعم مارک تواین یکی از سیاهترین دورانهای تاریخ امپراتوری بریتانیا بوده است.
پیام اصلی رمان شاهزاده و گدای مارک تواین نشان دادن عمق فساد و بیخبری درباریان آن روزگار انگلیس ساکن در قصرهای مجلل سلطنتی از واقعیتهای دردناک زندگی و فقر و پریشاناحوالی مردم انگلیس در دوران سلطنت خاندان تئودورهاست؛ بیخبریهایی که نشانههای آن را با درجاتی از شدت و ضعف میتوان در حکمرانان کشورهای پنج قاره جهان از جمله در کشور خودمان مشاهده کرد. داستان رمان از جایی شروع میشود که روزی شاهزاده ادوارد ولیعهد انگلیس هنگام قدم زدن در محوطه کاخ سلطنتی از پشت میلههای قصر چشمش به جوانی فقیر و ژندهپوش، درست همقد و قواره با شکل و شمایلی کاملا شبیه خودش میافتد و در یک لحظه تصمیم میگیرد پسرک را به داخل کاخ بیاورد، لباس خود را با لباس او عوض کند، پسرک را به جای خود در کاخ سلطنتی بگذارد و خود در حالی که کفش و لباس ژنده و کثیف پسرک فقیر را بر تن دارد، از کاخ سلطنتی بیرون میرود و بیهدف شروع به پرسه زدن در کوچه و خیابانهای شهر میکند و در این پرسهزدنها که با حوادث و وقایع بسیار تلخی هم همراه است با حقایق وحشتناک مرتبط با ظلم و بیعدالتی پدر تاجدارش و ماموران ریز و درشت حکومت او و فقر و فلاکت سیاهی که مردم انگلیس با آن دست به گریبانند آشنا میشود و شخصا طعم انواع و اقسام بدبختیها و تیرهروزیهای مردم را که همگی برای او تازگی دارد، میچشد و در آن سوی شهر هم پسرک فقیر که حالا لباس پر از زرق و برق ولیعهد را بر تن دارد، بعد از مدتی به محاصره خدمه ریز و درشت دربار که به دنبالش میگشتند درمیآید، ولی او هر چه به درباریان میگوید نامش تام است و تنها برای چند دقیقه لباسش را با شاهزاده ادوارد عوض کرده است، به گوش خدمه دربار نمیرود و او را همراه خود به درون کاخ مخصوصش میبرند تا برخلاف انتظارش چند روزی شاهانه در آن کاخ زندگی کند و ناخواسته از نزدیک شاهد فسادی که بر خاندان سلطنتی قرن شانزدهم انگلیس بود باشد. مارک تواین در شاهکار رماننویسی خود هم دست به افشاگری هنرمندانه از عمق فساد و تباهی حاکم بر خاندان سلطنتی تئودورها و اعوان و انصارشان و مظالمی که در حق مردم انگلیس مرتکب میشوند زده و هم با فرستادن شاهزادهای که قرار است بعد از مرگ پدرش بر تخت سلطنت انگلیس جلوس کند به اعماق جامعه آن روز انگلیس پادشاه آینده کشور را بیواسطه و بدون حضور محافظان درباری با واقعیتهای تلخ مربوط به زندگی مردم و آنچه در متن و بطن جامعه میگذرد، آشنا کند نه آنگونه که گزمهها، مستشاران و آجودانهای درباری و تولیدکنندگان آمارهای دروغین از وضعیت مردم به او و دیگر درباریان و کارگزاران امور مملکت به اعلیحضرت شاه گزارش میدهند و میگویند قبله عالم به سلامت باشد که عامه مردم غرق در نعمت و رفاه و امنیت هستند و شبانهروز به ذات قبله عالم دعا میکنند و در آن سوی دیگر ماجرا کودک فقیری که حالا لباسهای فاخر شاهزاده ادوارد ولیعهد را بر تن دارد، به نیابت از سوی جامعه و افکار عمومی در دربار انگلیس، شاهد حقایقی از نوعی دیگر است که کمترین شباهتی به زندگی قشرهای مختلف مردم جامعه آن روز انگلیس ندارد؛ جامعهای غرق در فقر و بینوایی و تهیدستی و زیر فشار انواع مظالم و بیدادگریهای مسوولان و دولتمردان وابسته به دربار که صدایشان را هیچ کس نمیشنود، اما حالا مارک تواین با عوض کردن جای شاهزادهای که قرار است به زودی تاج پادشاهی انگلیس را بر سر بگذارد با پسربچه فقیری از متن جامعه دارد این طلسم کهنه را درهم میشکند و در عصر و زمانهای که هیچ یک از وسایل ارتباطجمعی امروز وجود نداشته راهکاری را ابداع میکند تا ولیعهد امروز و پادشاه آینده انگلیس بدون حلقهای از درباریان و محافظان و بادیگاردها، با لباس ژنده بر تن به درون جامعه برود و با چشم خود حال و روز رقتبار مردمی را که در آینده میخواهد بر آنها سلطنت کند از نزدیک ببیند، در مصائب و رنجهای آنها شریک شود و بعد از نشستن بر تخت سلطنت برای رفع آنها چارهجویی کند. نسخه شفابخشی که به اعتقاد نویسنده حتی امروز و در عصر انبوه رسانههای دیداری و شنیداری، اینترنت و انواع و اقسام شبکههای اجتماعی میتواند برای حکمرانان بسیاری از کشورهای جهان که علاقه به اصلاح امور جامعه خود دارند و در کشور ما هم میتواند به شیوههای دیگری به کار گرفته شود تا کارگزاران حکومتی بدون انبوه محافظان و بلهقربانگویان پیرامونی به میان مردم بروند، چندصباحی مانند مردم عادی زندگی کنند و با دریافت حقوق و مزایایی در حد قشرهای متوسط رو به پایین جامعه به تامین معیشت زندگی خود و خانوادهشان بپردازند تا متوجه شوند برخلاف آنچه که مراکز آماری دولتی و مشاوران و بازرسان آنها برایشان گزارش میدهند، حال و روز اکثریت بسیار بالایی از مردم ایران اصلا خوب نیست و این حال بد به مرزهای خطرناکی رسیده است. رسانههای مکتوب و مجازی هم به هزار و یک دلیل که همگان از آن آگاهی دارند، نمیتوانند ابعاد و ژرفای حال بد مردم و کلیت جامعه را در رسانهها بازتاب دهند، ضمن آنکه تجربه نشان داده دولتمردان و مسوولان عالیرتبه دولت وقت و حوصله مطالعه اخبار و گزارشهای نهچندان خوشایند و انتقادی رسانههای مکتوب و پایگاههای خبری منتقد عملکرد عمومی دولت و حاکمیت را ندارند یا آنها را جدی نمیگیرند. حزب و گروه سیاسی قدرتمندی هم که نمایندگانش بتوانند در مجلس عملکرد دولت را به چالش بکشند در صحنه سیاسی کشور حضور ندارند پس تنها راه باقیمانده برای آگاهی دولتمردان و دستاندرکاران دولتهای ما که همگی در لفظ و کلام و در مصاحبهها و سخنرانیها خود را شیفته خدمت مردم و رفع مشکلات آنها معرفی میکنند، همان راهکار پیشنهادی مارک تواین نویسنده رمان شاهزاده و گداست تا در چارچوب یک برنامه مدون و واقعگرایانه با خروج از حصار محافظان و گماشتگان که راه دیدن واقعیتهای جامعه را به روی آنها بستهاند بدون ترس و واهمه از خطرات احتمالی در کنار مردمی که صدایشان به گوش کسی نمیرسد حضور پیدا کنند، همچون شهروندان عادی برای خرید مایحتاج زندگی خانوادههای خود به مغازه و فروشگاهها بروند تا به چشم خود سیر افزایش نجومی قیمتها، بیارزش شدن پول ملی و کاهش بیسابقه قدرت خرید مردم و بلایی که تورم دورقمی دستپخت سیاستهای اقتصادی خودشان بر سر کشور و خانوادهها آورده است را از نزدیک لمس و مشاهده کنند. بدون حضور محافظان و بادیگاردها پای صحبت کسبه، پیشهوران و فعالان اقتصادی و تولیدکنندگان بنشینند و ضربههای کمرشکنی را که فشارهای مالیاتی و انواع و اقسام هزینهتراشیهای دیوانسالاری دولتی بر آنها وارد کرده و میکند، از زبان آنها بشنوند و حاصل دیدهها و شنیدههای روزانه خود را برای پیدا کردن راهحل و رفع و رجوع مشکلات در دستور کار سازمانهای ذیربط قوای سهگانه کشور قرار دهند تا از این طریق بتوانند فتیله مشکلات اقتصادی و اجتماعی طاقتفرسای مردم و مملکت را تا سرحد امکان پایین بکشند و به جای دست یازیدن به رفتارها و اقدامات احساسی و هیجانی که تا به امروز از آن پیروی کردهاند راهحلهای عالمانه، منطقی و خردورزانه برای برداشتن موانع از سر راه حل مشکلات بیحد و حصر زندگی مردم، توسعه و پیشرفت همهجانبه کشور و دمیدن روح امید در کالبد جامعهای که سالهاست زیر فشار انواع مشکلات اقتصادی و روحی و روانی امید خود به آینده را از دست داده است، پذیرش مخاطرات احتمالی حضور مستمر در متن و بطن جامعه و در میان مردم نباید چندان واهمهبرانگیز و ناممکن به نظر آید، چون در شرایط موجود و با وجود انبوه خطوط قرمزی که به دور رسانهها و وسایل ارتباطجمعی ما کشیده شده، این تنها راه آگاه شدن حکمرانان و دولتمردان ما از واقعیتهای جاری در سطح جامعه است؛ واقعیتهایی که اگر به آنها توجه نشود ممکن است برای هر دو سوی این معادله یعنی هم مردم و هم حکمرانان پیامدهای غیرقابل جبرانی داشته باشد.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد