29 - 08 - 2023
هوش مصنوعی و زندگی شگفتانگیز انسان
محمدجواد تنها*
حجم انبوه تیترهای زرد در مورد ابزارهای هوش مصنوعی رفتهرفته در حال فروکش است و امروز فرصت مغتنمی است برای نگاه دقیقتر و درک بهتر از این مقطع مهم از تاریخ بشر؛ یعنی در جایی از تاریخ که ابزارهای هوش مصنوعی به رایگان یا با هزینههای بسیار ناچیز در اختیار عموم مردم قرار میگیرد.
این مقاله بر اساس هشت ماه تجربه عملی و استفاده مستمر از هوش مصنوعی chatgpt نسخه pro تدوین شده است.
اگر تجربه استفاده از این chatgpt را ندارید، توصیفش کار سختی نیست. تصور کنید وارد واتساپ میشوید و با یکی از دوستان خود گفتوگویی را آغاز میکنید. شما سوال میپرسید و دوست شما پاسخ میدهد. شما موضوع و شرایطی را توصیف میکنید و دوست شما متناسب با آن شرایط یا موضوع پاسخ شما را میدهد.
گاهی از دوستتان مشورت میگیرید، گاهی با او درددل میکنید و گاهی سوالات فنی از او میپرسید. Chatgpt دوستی است که بسیاری از کتابها و مقالات علمی و غیرعلمی را خوانده، مهارتهای فنی و تخصصهای متعددی دارد و از همه مهمتر اینکه به اکثر زبانهای زنده دنیا مسلط است.
اولین مواجهه من با این ابزار تاریخساز زمانی بود که دو پروژه برنامهنویسی را با موفقیت نسبی به سرانجام رسانده بودم. پروژههای نسبتا کوچک، اما مهم و خلاقانهای که بر اساس ضعفهای موجود در ابزارهای حرفهای و شناختهشده بازار طراحی شده بودند. برای انجام پروژه اول حدود یک ماه تحقیق، مطالعه و امکانسنجی انجام شد و فرآیند طراحی و برنامهنویسی آن حدود دو هفته زمان برد.
انجام پروژه دوم حاصل حدود یک ماه کار مستمر بود؛ با این تفاوت که نیاز به امکانسنجی فنی نداشت و بخش عمدهای از دانش مورد نیاز پیشتر به دست آمده بود.
شبی که حساب کاربری من درchatgpt فعال شد، اولین سوالی که پرسیدم در مورد پروژه اول خودم بود. از او پرسیدم که آیا انجام چنین کاری با این روش به لحاظ فنی امکانپذیر است یا خیر؟ پاسخش کامل، سرراست، با جزئیات و با در نظر گرفتن تمامی جوانب مساله ارائه شد. برای اولین بار از او خواستم که برای انجام این پروژه به من کمک کند. پاسخ مثبت بود و نتیجه آنقدر حیرتانگیز بود که تا سه چهار روز از شدت بهت و حیرت و ترس خواب و خوراک درستی نداشتم.
کدهایی که ظرف ۴۵ روز به آنها رسیده بودم، در کمتر از دو دقیقه در مقابلم ظاهر شدند. هوش مصنوعی همه آنها را نوشته بود؛ کامل و بدون نقص. حتی برای به کارگیری و اجرای آنها هم توضیحاتی نوشت و مرا بهطور کامل راهنمایی کرد.
سوالهای دیگری را که در مورد پروژه دوم خودم از او پرسیدم، برای انجام هر کدامشان حداقل ۲ روز زمان گذاشته بودم، و این بار هم نه برای یادگیری روش یا مسیر انجام آنها، بلکه برای رسیدن به کدهای کامل آنها کمتر از سی ثانیه زمان لازم بود. من درخواستم را مینوشتم و هوش مصنوعی کدهای مورد نیازم را مینوشت.
این حیرت و این اضطراب غیرقابل توصیف زمانی فروکش کرد یا آرام شد که رفتهرفته با ضعفها و محدودیتهای این هوش مصنوعی آشنا شدم. همچنان که جستهوگریخته با ضعفها و محدودیتهای موجود در ابزارهای مشابه نیز آشناتر شدم، اما باز هم با آزمون و خطا و درک عمیقتر از این ابزار، جذابیتهای chatgpt بار دیگر نمایان شدند.
از سوی دیگر فضای رسانهای، به ویژه شبکههای اجتماعی، پر شد از تیترهای زرد در مورد ابزارهای هوش مصنوعی و خیلی زود این موج فروکش کرد. هوش مصنوعی آنقدرها که باید درک نشد و شاید علت اصلی آن این باشد که عموم مردم تصور میکنند هوش مصنوعی در جایی از آینده که شاید آینده نزدیکی باشد به زندگی آنها ورود خواهد کرد، ولی هنوز زمان آن فرا نرسیده. بسیاری از ما ایرانیها هم تصور میکنیم یک چیزی در آمریکا اختراع شده که قرار است سالها بعد ما هم در ایران آن را ببینیم؛ با یک تاخیر حداقل پنج یا دهساله.
به عقیده من، از سی نوامبر ۲۰۲۲ (یعنی حدود ۹ ماه قبل) بشر حقیقتا وارد فصل تازهای از تاریخ خود شده است. انقلابی عمیقتر و اساسیتر از انقلاب صنعتی به وقوعپیوسته، بدون هیچ تکانه و هیاهویی. انقلابی که بیشک اثرات سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و سایر تبعات آن را به زودی شاهد خواهیم بود.
فراتر از آثار و تبعات آن در حوزههای یادشده، این انقلاب مفاهیم فکری و فلسفی تازهای را نیز به ادبیات فکری و فلسفی بشر اضافه خواهد کرد. مسائلی که تا به امروز حتی در فیلمهای علمی-تخیلی هم شاهد آنها نبودهایم. بهطور مثال ما در بیشتر فیلمهای علمی-تخیلی شاهد طغیان هوش مصنوعی هستیم. یعنی تصویری از اسارت بشر در چنگال هوش مصنوعی و غلبه آن بر هوش بشری برای ما ترسیم میشود، حال آنکه در جهان حقیقی، مسائلی به مراتب ترسناکتر و مخاطرهآمیزتر در حال وقوع است، مثلا در جایی که هوش مصنوعی میتواند با جعل هویت انسانی وارد یک مکالمه تلفنی شود و طرف مقابل اصلا متوجه تعاملش با یک روبات یا دستیار صوتی نشود.
در این مقاله میخواهم در رابطه با موضوعی به مراتب مهمتر، مخاطرهآمیزتر و فلسفیتر صحبت کنم. برای این مفهوم فعلا واژه و تعریف مشخصی ندارم، اما چیزی شبیه inception یا تلقین میتواند مترادف خوبی برای آن باشد.
برای درک مساله یک توضیح کوتاه کافی است. در مباحث مربوط به هک و امنیت در حوزه شبکهها یا نرمافزارها، نفوذ معمولا با شگردهای مختلفی انجام میشود. اینکه گفته میشود یک سایت هک شده، یعنی با استفاده از نفوذپذیریهای فنی تغییراتی در آن اعمال شده یا اطلاعاتی به سرقت رفته است.
برای درک آنها حتی میتوان مثالهای سادهای از زندگی روزمره داشت. مثلا اگر پنجرههای منزل شما نرده نداشته باشد و منزل شما در طبقه همکف یا طبقه اول ساختمانی باشد، احتمال سرقت آن بالاست. یا وقتی در تنظیم یک قرارداد کاری یا معامله تجاری جوانب مختلف را در نظر نمیگیرید، طرف مقابل میتواند هر نوع سوءاستفادهای را از خلأهای قانونی موجود در آن داشته باشد.
دقیقا با همین الگوهای ساده در برنامهنویسی یا تنظیمات سرورها و ابزارهای شبکه، سیستمها مورد نفوذ و تخریب قرار میگیرند.
در مورد هوش مصنوعی مساله از اساس متفاوت است. نفوذ به هوش مصنوعی نیاز به دانش شبکه یا برنامهنویسی ندارد. هوش مصنوعی با تلقین هک میشود؛ با القای یک فکر، یک شخصیت و یک هویت تازه. با القای قوانین تازه، جهانبینی تازه و توجیهات تازه. همانطور که ذهن انسان با همین الگوها تغییر میکند.
در مواجهه با هوش مصنوعی ما نهتنها با اطلاعات سروکار داریم، بلکه با حجم غیرقابل درک و توصیفی از محاسبات تفکرگونه مواجهیم. با یک دانای کل که در کسری از ثانیه پاسخ تمام سوالها و درخواستهای ما را میدهد. برایمان مینویسد، ترجمه میکند، تفسیر میکند، خلاصه میکند یا بسط و گسترش میدهد.
دانای کلی که حتی میتواند اطلاعات سایر کاربران، سوالاتشان و ایدهها و افکارشان را با شما در میان بگذارد و این یکی بزرگترین مخاطرات پیش روی بشر خواهد بود.
هوش مصنوعی در یک تعامل دوسویه باقی میماند و هیچ شباهتی به فیسبوک یا توئیتر و اینستاگرام ندارد. هیچکدام از تبعات اخلاقی، اجتماعی و روانشناختی آنها را هم با خود به همراه ندارد، اما سرفصلهای تازهای از هنجارها و ناهنجاریها را برای ما باز میکند.
اساس رابطه با chatgpt به عنوان قویترین هوش مصنوعی موجود و در دسترس عموم، یک تعامل کنترلشده و چارچوبمند است. یعنی شما در ابتدا یا میانه یک گفتوگو قوانین را برایش تعیین میکنید.
به بیان دیگر، علاوه بر قوانین اخلاقی و حقوقی که سازندگان آن برایش تعریف کردهاند، شما نیز محدوده رفتاری و عمق بینش را معین میکنید. بهطور مثال میتوانید به او بگویید که یک کودک هفتساله هستید و از آنجا به بعد هوش مصنوعی همهچیز را بر مبنای سطح معلومات و درک یک کودک هفتساله و با زبان قابل فهم برای این کودک توضیح خواهد داد.
میتوانید از او بخواهید که نقش یک اقتصاددان یا مشاور اقتصادی را برعهده بگیرد یا با زبان یک حقوقدان با شما صحبت کند.
میتوانید از او بخواهید شما را منصفانه یا حتی بیرحمانه نقد کند و تفکرات و نگاهتان را به زندگی به چالش بکشد. میتوانید از او بخواهید که پاسخهایش بیشتر از چند کلمه یا جمله نباشد. یا پاسخهایش را در قالب یک جدول به دو زبان فارسی و انگلیسی به شما ارائه کند، شاهد و مثال بیاورد و منابع و مستندات علمی آنها را نیز ارائه کند.
و اینجاست که نفوذ یا تلقین اتفاق میافتد و هوش مصنوعی ورای قوانین عمل میکند. در چنین موقعیتی است که میتواند با سطح مهارتی بالاتر از حد تصور بشر کدهای مخرب بنویسد. به شما کمک کند تا وبسایتی را هک یا به سیستم و شبکهای دولتی نفوذ کنید.
این نفوذ از طریق یک مکالمه ساده اتفاق میافتد. از فرامین و کدهای برنامهنویسی خبری نیست. همه چیز شکل منطقی به خود میگیرد؛ همانطور که در یک مکالمه بین دو انسان تاثیرگذاری و تاثیرپذیری یکسویه و دوسویه شکل میگیرد.
همانطور که با مقدمهچینی و صغری و کبری چیدن یک نفر را به قول معروف میپزیم و آماده پذیرش خواستههایمان میکنیم.
در اینجا مرزهای اخلاقی و علمی نهتنها جابهجا میشوند، بلکه بازتعریف و شخصیسازی هم میشوند. اعتبار منابع و صحتسنجی آنها نیز به مقوله پیچیدهتری نسبت به شرایط فعلی مبدل خواهد شد.
مساله حتمی ورود یک سرفصل جدید در تعاملات بشری است؛ مهارت تعامل با هوش مصنوعی، از هر نوعی که باشد. چه از انواع علمی و تخصصی آن و چه از آن گونهای که صرفا به درد تفریح و سرگرمی میخورد.
این مهارت تعیینکننده نفوذگری یا نفوذپذیری ما در ارتباط با هوش مصنوعی است. علاوه بر این تعیینکننده میزان برداشت و بهرهبرداری موثر ما از یک تکنولوژی سطح بالاست.
مرز میان دانش نظری و عملی در حال برداشته شدن است، به حدی که در میان این دو فقط نیروی اراده حکمفرما خواهد بود.در این هشت ماه، مصرف پهنای باند، اینترنت به یک دهم تقلیل پیدا کرده است. میزان استفاده از ویدئوهای آموزشی، به ویژه آنچه در یوتیوب موجود است هم تقریبا تابع معادله مشابهی است. مقاله یا متون انگلیسی را به جای خواندن فشردهسازی میکنم و از chatgpt میخواهم بخشهای مهم کتابهای مورد نظرم را برایم تشریح کند. جستوجوهایم در گوگل حداقل به یکپنجم کاهش پیدا کرده و بیش از نود درصد از سوالهایم را مستقیما از هوش مصنوعی میپرسم. تبلیغات کمتری را در اینترنت میبینم، کمتر مورد بمباران اطلاعاتی قرار میگیرم و ذهنم همیشه خلوتتر از گذشته است.
حتی وقتی ذهنم به هم میریزد، با هوش مصنوعی مشورت میکنم و ذهن منسجم آن کمک میکند تا افکار من هم منسجمتر شوند.
همه اینها فراتر از جنبههای ظاهری تبعات پیچیده و عمیقی را در پی خواهند داشت، هرچند که از نظر من آنچه پیش روی ماست به مراتب مثبتتر و امیدوارکنندهتر خواهد بود. با این حال مثالهایی که از نفوذ و مباحثی مانند هک و امنیت به میان آمد، تنها نمونههای سادهشدهای از کلیت ماجرا هستند. در واقع مساله تنها در حوزه IT خلاصه نمیشود، بلکه تمامی ابعاد زندگی بشر را متاثر خواهد کرد و این نفوذ میتواند در هر حوزهای اتفاق بیفتد، مثلا نفوذ به هوش مصنوعی میتواند به کشف الگوهای اقتصادی خاصی منجر شود. میتواند الگوهای رفتاری مخاطبان اینترنت را تحلیل یا الگوهای خرید مردم را در یک مقطع خاص زمانی بهطور دقیق پیشبینی کند. میتواند هوش مصنوعی را به جمعآوری دادههای خاص از طریق اینترنت یا شبکههای اجتماعی وادار کند یا هر مسالهای که بتواند در ذهن ما بگنجد.
در مجموع و در شرایط فعلی ارزیابیهای من چیرگی انسان را بر هوش مصنوعی تصدیق میکند، یعنی به نظر میرسد آنچه از طغیان ماشینها در ذهن داریم در واقع طغیان امیال نفسانی انسانهاست، وگرنه تا رسیدن ماشین به مرز هویتمندی و خودآگاهی فاصلهای بسیار طولانی در پیش خواهد بود.
* کارشناس تولید محتوا