11 - 01 - 2025
میلیتاریسم لبنانی
عرفان ناظریه – سرانجام پس از یک کشوقوس دوساله بر سر انتخاب رییسجمهوری در سرزمین عروس خاورمیانه، جوزف عون، فرمانده کل نیروهای مسلح لبنانی توانست با رای پارلمان این کشور به سمت رییسجمهوری برسد. این انتخاب که در شرایط خاص جنگی و متشنج لبنان و منطقه و همچنین حمایت کشورهای غربی و عربی شکل گرفت، سیگنال مرحله دیگری از سلسله اقدامات ایالاتمتحده آمریکا برای شکلدهی به نظم مطلوبش در خاورمیانه را مخابره میکند.
سلسله اقداماتی که میتوان گفت، برخی از آنها با طراحی مستقیم واشنگتن و بعضی دیگر با استفاده و بهرهبرداری از اتفاقات ناگهانی منطقه، شکل میگیرد. در همین راستا قابل ذکر است، بنابر گزارش تعدادی از خبرگزاریهای غربی، جدای از ایالاتمتحده، فرانسه و عربستان نیز از دیگر حامیان انتخاب عون بهعنوان رییسجمهوری لبنان بودند؛ دولتهایی که هرکدام، انگیزهها و اهداف خاصی بر این موضوع داشته که میتوان با یک بررسی دقیق به آن پیبرد.
البته در همین راستا باید توجه کرد که موضوع نزاع درونی جناحهای مختلف لبنانی برای کسب قدرت در ساخت سیاسی این کشور پس از اتفاقات اخیر منطقه را نیز نباید از نظر دور داشت. بنابراین میتوان گفت که وضعیت حادث شده امروز لبنان، حاصل برهم کنش متغیرهای داخلی، منطقهای و بینالمللی در آن است.
ردای سیاست با کلاه نظامی
جوزف خلیلعون، فرمانده 61ساله نیروهای مسلح لبنانی، پنجشنبه مورخ 9ژانویه 2025 به واسطه رای نمایندگان پارلمان لبنان، راهی کاخ خالی از سکنه ریاستجمهوری این کشور شد. به گزارش یورونیوز، این رایگیری که طی دو مرحله صورت پذیرفت، در نهایت منجر به آن شد که خلیلعون بتواند با کسب 99رای موافق از مجموع 128رای، دوسوم آرا را به خود اختصاص داده و در رقابت با سایر کاندیداها پیروز شود.
به استناد خبرگزاری فرانسه، عون پس از آنکه نتوانست در دور اول رایگیری اکثریت آرای مورد نیاز را کسب کند، با نمایندگان حزبالله و جنبش اَمَل دیدار کرده و سپس دور دوم رایگیری انجام شد. اتفاقی که به نظر میرسد با درگیر شدن یکساله حزبالله با اسرائیل ارتباطی معنادار دارد. موضوعی که خبرگزاری رویترز نیز، آن را توازن قدرت میانجناحهای لبنانی پس از اتفاقات اخیر منطقه میداند.
در همین راستا گفتنی است که منازعه شدیدی بر سر تغییر مناسبات قدرت در سیستم سیاسی قومگرامحور لبنان، پس از درگیر شدن حزبالله با رژیم اسرائیل از 7 اکتبر 2023 به این سو شکل گرفت؛ منازعاتی که پس از ترور سیدحسن نصرالله، دبیرکل سابق حزبالله قوت گرفته و به اوج خود رسید.
از آن زمان، هم احزاب سنیمذهب و هم جناحهای مسیحی مارونی لبنان سعی کردند تا از موقعیت پیش آمده استفاده کرده تا ضریب قدرت خود را افزایش دهند. جالب آنکه حتی در میان رجل شیعی این کشور نیز رقابت جالبتوجهی برای کسب جایگاه رهبری شیعیان لبنان صورت گرفت؛ موضوعی که به سفر چند تن از مقامات ارشد ایرانی به بیروت در همان زمان منجر شد. با این حساب، روی کار آمدن جوزف خلیلعون که بنابر اعلام منابع رسمی و غیررسمی در آتشبس 60روزه میان تلآویو و بیروت نقش داشته و در طول یکسال اخیر نیز از نیروهای تحت امر خود، یعنی ارتش لبنان خواسته است تا حتی اگر کشته هم دادند در منازعه میان حزبالله و رژیم اسرائیل دخالت و شرکت نکنند، نشان از شکلگیری فاز جدیدی از معادلات سیاسی در لبنان دارد؛ معادلاتی با توجه به اطلاعات و دادههای موجود، ایالاتمتحده آمریکا نقش کلیدی در آن داشته و میتوانیم با عنایت به یکسری از تفاوتها، الگوی آن را هم اکنون در عراق نیز مشاهده کنیم. در واقع منظور از الگوی مشابه، نحوه برخورد واشنگتن با گروههای غیردولتی همسو با تهران است.
واشنگتن و معمای محور مقاومت
در همین راستا و به گزارش یورونیوز، عون پس از انتخاب شدن به عنوان رییسجمهوری لبنان، خطاب به نمایندگان پارلمان گفت که تلاش خواهد کرد تا انحصار حمل سلاح در این کشور فقط در اختیار دولت باشد. سخنی که کارشناسان آن را پیامی غیرمستقیم به حزبالله قلمداد میکنند.
در واقع به نظر میرسد باید این سخن را در راستای یکی از استراتژیهای ایالاتمتحده برای مهار همپیمانان غیردولتی ایران یعنی (حزبالله لبنان، حشدالشعبی عراق، حوثیهای یمن و حماس فلسطین) مشاهده کرد. بنابراین استراتژی که میتوان آن را «تهدید از خارج و مهار از داخل» نامید، ایالاتمتحده سعی میکند تا با روی کار آوردن نیروهای نزدیک به خود در ساخت حکمرانی دولتهای مبدا گروههای فوق یا با استفاده از ابزارهای مختلف نظامی، امنیتی، سیاسی و اقتصادی برای فشار آوردن به حکومتهای آنها به منظور مهار سازمانهای مذکور، به هدف خود برای مقابله با همپیمانان غیردولتی ایران برسد.
حال این استراتژی میتواند به شکلی مساله لبنان باشد که از روی کار آمدن شخصی مانند جوزف عون حمایت کرده تا حزبالله را مهار کند یا اینکه به مانند فشار آوردن و دادن اولتیماتوم به محمد شیاع السودانی، نخست وزیر عراق برای تعیینتکلیف حشدالشعبی (با تاکید بر فصائل، یعنی نجبا و کتائب) به شکل انحلال یا ادغام در ارتش باشد.
البته بخش نخست استراتژی فوقالذکر یعنی تهدید از بیرون هم اشکال مختلفی دارد. از طرفی، بیروت پس از جنگ یکساله در جنوب کشورش به سوی آتشبس و حرکت در مسیر واشنگتن پیش رفت ولی بغداد با صِرف تهدید اسرائیل به حمله به خاکش و تقویت کمی و کیفی اخیر قوای نظامی آمریکا در پایگاههای نظامی آن در عراق، این سیگنال را دریافت کرد. در همین راستا میتوان گفت که تکانههای استراتژی مذکور به تهران هم رسیده است. شاهد بودیم که چندی پیش و به واسطه پخش شدن مدعایی مبنیبر وجود مبلغ زیادی پول در چمدانهای مسافران ایرانی که ادعا شده بود قرار است به دست حزبالله برسد، چه اتفاقاتی را در فرودگاه رفیق حریری بیروت رقم زد. سفر چند روز پیش اسماعیل قاآنی، فرمانده نیروی قدس سپاه به عراق و سفر اخیر السودانی به تهران نیز گویای همه چیز است.
نقش جدید ریاض در معادله بیروت
جدای از واشنگتن که در چارچوب کلان رقابت بینالمللی دست به کنشگری در خاورمیانه میزند، عربستان نیز با نیل به اهداف استراتژیک منطقهای خود، سعی در نفوذ و دخالت در فرآیند سیاسی لبنان را دارد.
در واقع به نظر میرسد که سعودیها با توجه به دو هدف، در مساله لبنان دست به اقدام فعال میزنند که نخست، دلیل اقتصادی است. در همین راستا باید گفت که از زمان تعیین چشمانداز توسعه 2030 عربستان معروف به «رؤیه السعودیه ۲۰۳۰»، ریاض در تلاش بوده تا در کنار حضور دائم و فعال در رقابتهای ژئوپلیتیکی منطقه که در بستر محیط امنیتی خاورمیانه و مناطق پیرامون آن در جریان است، رویکردهای ژئواکونومیکی نیز به سیاست خارجی خود اضافه کند.
این هدف که یکی از الزامات اساسی آن تضمین امنیت منطقهای است، سعودیها را واداشته تا به سوی کاهش تنش حرکت کنند.
به طوری که مصادیق آن را میتوان در عادیسازی روابط با تهران و آتشبس با یمن و تلاش برای حل مساله فلسطین مشاهده کرد. بنابراین لبنان نیز جزئی از این معادله بوده که سعودیها سعی دارند تا با برقراری آتشبس و صلح در آنجا، اهداف اقتصادیشان را نیز دنبال کنند؛ اقدامی که با خرده ابزارهای دیپلماسی همچون پیشنهاد پاداش، تسهیل میشود.
کما اینکه به گزارش خبرگزاری رویترز و به نقل از یک منبع نزدیک به دیوان سلطنتی سعودی، عربستان در کنار پاریس و واشنگتن به نبیه بری، رییس پارلمان لبنان این پیام را فرستاده که ارسال کمکهای مالی- اقتصادی بینالمللی به لبنان، وابسته به انتخاب عون به سمت رییسجمهوری این کشور است. از سوی دیگر هدف دوم ریاض، مقابله سیاسی- امنیتی با تهران است.
از دیرباز لبنان یکی از مناطق رقابت نیابتی ایران و عربستان بوده که یک نمونه آن ماجرای نخستوزیری سعد حریری است. در واقع اگر بخواهیم از دریچه الگوهای دوستی- دشمنی در نظریه مجموعه امنیتی، منطقهای به این ماجرا نگاه بیندازیم، باید بگوییم که عربستان میخواهد با کاهش نقش و نفوذ منطقهای ایران، این رقیب تاریخی و اندیشهای خود را از متن صحنه سیاسی خاورمیانه به حاشیه ببرد، تا به این ترتیب هم بتواند تهران را از رقابتهای ژئوپلیتیکی بیرون آورده و هم اینکه او را مجبور به مشارکت در چشمانداز ژئواکونومیکی که برای خاورمیانه متصور میشود، سازد.
به هر ترتیب و همانگونه که در ابتدای گزارش به آن اشاره شد، مساله هماینک لبنان حاصل برهم کنش متغیرهای داخلی یعنی رقابت سیاسی میان جناحهای آن، متغیر منطقهای یعنی نقش عربستان و متغیر فرامنطقهای یا بینالمللی یعنی استراتژی «تهدید از بیرون و مهار از داخل» ایالاتمتحده آمریکا بوده و باید دید که ضرب آهنگ این اتفاقات و حوادث در کنار روی کار آمدن ترامپ تا چند روز دیگر (آن هم با رجزخوانیهای پیشپیش) چه آیندهای را برای منطقه عادت کرده به آشوب خاورمیانه رقم میزند؟
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد