1 - 09 - 2024
من زندهام هنوز و غزل فکر میکنم
گروه فرهنگ و هنر- شاعر و غزلسرای نامی ایران «محمدعلی بهمنی» درگذشت.
این شاعر سرشناس خردادماه امسال پس از یک دوره درمانی از بیمارستان مرخص شد ولی هفته گذشته بار دیگر به دلیل تشنج، به بخش مراقبتهای ویژه در بیمارستان و سپس مورد عمل جراحی قرار گرفت و در فاصله چند روز پس از جراحی، دار فانی را وداع گفت.
وی یکی از توانمندترین و موثرترین شاعران و ترانهسرایان معاصر بود و تاکنون با هنرمندان زیادی در عرصه موسیقی همکاری داشته است. «خرچنگهای مردابی» (حبیب)، «دهاتی» (شادمهر عقیلی)، «رودخونهها» (رامش)، «هوای حوا» (ناصر عبداللهی)، «چه آتشها» (همایون شجریان)، «پردهنشین» (علیرضا قربانی)، «هوای قفس» (حمیرا) و… بخشی از آثار ماندگار این استاد ادبیات ایران در همه سالهای همنشینی با خوانندههای ایرانی است.
بهمنی شاعر و غزلسرا، متولد ۱۳۲۱ در دزفول بود. فریدون مشیری نخستین کسی بود که توانایی شعرگویی را در بهمنی پیدا کرد و او نخستین شعرش را در ۱۰سالگی برای مادرش سرود و مجله «روشن فکر» در سال ۱۳۳۱ آن را چاپ کرد.
بهمنی از سال ۱۳۴۵ همکاری خود را با رادیو آغاز کرد و برنامه صفحه شعر را با همکاری شبکه استانی خلیجفارس ارائه داده است. او از سال ۱۳۵۲ ساکن بندرعباس شد و پس از پیروزی انقلاب به تهران آمد و مجدد به سال ۱۳۶۳ به بندرعباس عزیمت کرد.
آخرین گفتوگوی تصویری محمدعلی بهمنی در حاشیه کنسرت رضا صادقی در برج میلاد بود. گفتوگویی جنجالی و خبرساز که استاد بهمنی درباره محسن چاوشی و علت مرگ «ناصر عبداللهی» حقایقی تکاندهنده را بر زبان آورد که واکنشهای فراوانی را در پی داشت.
نظرات بهمنی درباره موسیقی این دوره و زمانه، همیشه پر از دلسوزی بوده است. او هدفش را از رد کردن برخی موسیقیها، کمک به حیثیت کلام در موسیقی دانست. او در گفتوگویی درباره وضعیت شعر و ترانه در صداوسیما گفته بود: «صداوسیما مدت زیادی نیست که از آلبومها و تکقطعههای ارشاد بهره میبرد. الان بهطور کلی تمام استودیوهای تلویزیون بسته است و بیشتر آثاری را پخش میکنند که از مجرای ارشاد تولید میشود. صداوسیما از میان آثار تولیدشده در ارشاد، قطعههایی را پخش میکند که کیفیت بهتری دارند. حالا فکر کنید آثار نازل چه وضعیتی دارند! در حال حاضر بیشتر استودیوهای داخل تلویزیون بسته است و بیشتر آثاری که پخش میکنند خارج از تلویزیون تولید شدهاند. آنچه ما میدانیم این است که تلویزیون به دلیل نداشتن بودجه حجم تولیدهایش را کاهش داده است.»
محمدعلی بهمنی معتقد بود غزل بعد از نیما نمیتوانسته از او تاثیر نگرفته باشد و کسی که امروز در حیطه غزل کار میکند، ظرف غزلش را از رودخانه نیما پر کرده و تشنگی را از این رود برطرف میکند. خود من هم که بارها گفتهام در جسمم همه غزل و روحم همه نیمایی است. این شاعر غزلسرا، به فراخور موضوعات مختلف درباره غزل و ترانه مصاحبههای مختلفی داشته است.
او درباره غزل و اینکه دلواپسی برای آن ندارد زیرا این قالب تمامشدنی نیست و بایدها و نبایدهای روزگار خود را در خود میگیرد و تاثیر نیما در غزل معاصر، تاثیرگذاران غزل امروز، غزل پستمدرن و… نظرات مختلفی داشت.
بهمنی گفته بود: «غزل بعد از نیما نمیتوانسته از او تاثیر نگرفته باشد و کسی که امروز در حیطه غزل کار میکند، ظرف غزلش را از رودخانه نیما پر کرده و تشنگی را از این رود برطرف میکند. خود من هم که بارها گفتهام در جسمم همه غزل و روحم همه نیمایی است. شاید بتوان گفت خودم اولینبار نام غزل نیمایی را بهکار بردم و فراتر از این هم معتقدم سالیان سال غزل بعد از نیما از این شاعر متاثر است و حتی در حوزههای هنری نیز نوع نگاه، زاویه دید و اندیشه او حضور دارد.»
بهمنی درباره شاعران تاثیرگذار در عرصه غزل معاصر نیز توضیح داد: بعد از نیما کسانی بایست میبودند که حرفهای او را درباره شعر و ذات آن در شکلهای پسند خود ظاهر کنند. به باور من، هـ. ا. سایه (هوشنگ ابتهاج) پلی بین غزل دیروز و امروز میگذارد که خود از این پل نمیتواند عبور کند و در شعر او این عبور از پل را نمیبینیم اما استواری این پل از سایه است ولی اولین کسی که بعد از او از این پل عبور میکند، منوچهر نیستانی است که عبور فاتحانهای از این پل دارد و ترسها را میریزد و این فکر را گسترش میدهد که لااقل میتوان از این پل عبور کرد.
شاعر «گاهی دلم برای خودم تنگ میشود» با یاد کردن از حسین منزوی بهعنوان شاعری که بعد از نیستانی از این پل عبور کرد، متذکر شده بود: منزوی جزو اولین کسانی بود که نهتنها از این پل عبور کرد بلکه روی این پل رقص و سماع خاص خود را به نمایش گذاشت و این منظره کافی است که دیگران جذب عبور از این پل شوند. خیلیها نتوانستند به عبور از این پل برسند و خیلیها هم رفتند. نباید خود را به این جمع اضافه کنم اما شوقم همیشه عبور از این پل بوده است.
سراینده «شاعر شنیدنی است» با اشاره به کسانی که در عرصه غزل تلاشی کردند و نامی از آنان باقی نماند، معتقد بود: تلاش این عده قابل اهمیت است و اگر نتوانستند به مقصد برسند، مقوله دیگری است که زمانه قضاوت خواهد کرد. وی درباره نحلههایی چون غزل فرم و … هم متذکر شد: با نامگذاریهایی که روی اتفاقاتی که در شعر میافتد صورت میگیرد، مشکل دارم؛ اصولا با نامگذاریها موافق نیستم. در عین حال که یک اسم محرک است اما زیر سوال بردن گذشته شعر ما، در این نامگذاریها اتفاق میافتد. یعنی شعر ما از گذشته وقت نداشته که حرکت کند و از امروز میخواهد این کار را انجام دهد. درواقع نامگذاری این فرآیند، تخریبسازی است. البته بعضی از آنها نیز قشنگ است.
وی در عین حال اعتقاد داشت که برای غزل پستمدرن سرودن، باید شرایط پستمدرن را در شکلهای هنرمان ارائه دهیم اما هنر ما از مدرن عبور نکرده که به پستمدرن برسیم. ابتدا باید این موضوع را حلاجی کرد که آیا آموزههای پستمدرن ما را به تحول دیگری میرساند یا در شعر پیشینهدار ما نبوده است؟ آیا در مولانا این حرکات نبود؟ اتفاقا بسیاری از کارها شناسههایی دارد که کاری که میخواهیم در شعر پستمدرن انجام دهیم، در آنها هست. مثلا در سبک هندی بسیاری از کارهایی که میخواهیم در پستمدرن انجام دهیم، وجود دارد.
شعر بهطور کلی ریسمانی است که یک سرش دست دیروزیها و یک سرش دست فرداییهاست و ما این وسط دلشوره پاره شدن ریسمانی را داریم که در طول قرنها پاره نشده است.
بهمنی همچنین گفته بود: اگر نام این پاشیدگی در غزل امروز را بخواهیم پستمدرن بگذاریم، انسجام درونی که ندارد و انسجام بیرونی هم آنقدر به فرم نزدیک است که از آن سوی فرم افتاده است. اگر با این گونه رک و صریح برخورد کنیم، به این متوسل میشوند که شما نسلی هستید که ما را نمیفهمید. به باور این غزلسرای معاصر، به این گونه شعری یک تحمیل دیرینه شده که میگویند «قالب غزل»؛ همینقدر که غزل را قالب میدانیم، حدودی برای اثرمان قایل شدهایم. اگر تحمیل را برداریم، غزل را شکل دیده و حدودی را برای خود قائل نباشیم، حرفی را که میخواسته زده و خواهد زد بنابراین غزل را باید از قالب بودن درآورد و یک شکل شعری دانست. اگر اینگونه ببینیم، تمامشدنی نخواهد بود.
او ادامه داده بود: وقتی بسیاری از شعرهای مولانا را میخوانیم، میبینیم با آنکه قافیهای ندارد، آن شعریت و هستی ما را دنبال خود میبرد. به شکل غزلوارههایی که شاعران دهه بعد از نیما با توجه به شرایط روزگار خود گفتهاند نگاه کنیم، میبینیم که حتی مفاهیم غزلی دارد. شعر بهطور کلی ریسمانی است که یک سرش دست دیروزیها و یک سرش دست فرداییهاست و ما این وسط دلشوره پاره شدن ریسمانی را داریم که در طول قرنها پاره نشده است.
او خواندن ادبیات کلاسیک را برای شاعران امروز ضروری دانسته و متذکر شده بود: لحظات اولیه که غزل نیمایی در حال شکلگیری بود، منوچهر نیستانی میگفت، شما که میخواهید ادبیات کلاسیک کار کنید، شعر بزرگان ادبی را میخوانید، همزمان کارهای نیمایی را بخوانید که اینها چشم شما را بازتر میکند و چگونه بهرهگرفتن را و آنها جانمایه را به شما میدهد.
گفتنی است آیین بدرقه زندهیاد محمدعلی بهمنی ساعت ۹ صبح امروز یکشنبه ۱۱ شهریور از مقابل تالار وحدت انجام خواهد شد. مراسم تشییع و تدفین محمدعلی بهمنی نیز سهشنبه 13شهریور در محل فرهنگسرای آوینی بندرعباس است و محل خاکسپاری این استاد شعر و غزل کشورمان نیز در ضلع جنوبی تالار آوینی در نظر گرفته شده است.
پیام تسلیت مسعود پزشکیان برای درگذشت «محمدعلی بهمنی»
رییسجمهور در پیامی درگذشت شاعر نامآشنا و خوشقریحه کشور مرحوم محمدعلی بهمنی را به اهالی فرهنگ و هنر کشور تسلیت گفت. مسعود پزشکیان در پیامی با تسلیت درگذشت چهره پرارج فرهنگی مرحوم محمدعلی بهمنی تصریح کرد: این شاعر توانمند و دارنده «تندیس خورشید مهر» به عنوان برترین غزلسرای کشور با سبک خاص، ذوق هنرمندانه و نگاه خلاقانه، انسانی و مردمی به شعر، جذابیتهای خاصی به اشعار خود و غنای فراوانی به ادبیات ملی بخشید و نام و یادی ماندگار از خود بر جا گذاشت. متن پیام رییسجمهور به شرح زیر است:
«اناللهواناالیه راجعون. درگذشت شاعر نامآشنا و خوشقریحه، مرحوم محمدعلی بهمنی، موجب تأثر و اندوه اینجانب شد. این شاعر توانمند و دارنده «تندیس خورشید مهر» به عنوان برترین غزلسرای کشور با سبک خاص، ذوق هنرمندانه و نگاه خلاقانه، انسانی و مردمی به شعر، جذابیتهای خاصی به اشعار خود و غنای فراوانی به ادبیات ملی بخشید و نام و یادی ماندگار از خود بر جا گذاشت. فقدان این چهره پرارج فرهنگی را به اهالی فرهنگ و هنر کشور، عموم دوستداران و به ویژه خانواده محترم آن مرحوم تسلیت میگویم و برای ایشان رحمت و رضوان الهی و برای بازماندگان صبر و سلامتی خواستارم. مسعود پزشکیان/ رییسجمهوری اسلامی ایران.»
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد