26 - 10 - 2024
محروم از خدمات روانشناسی
گروه جامعه- این روزها حال بسیاری از ایرانیها خوب نیست زیرا روزهایی را سپری میکنیم که انتظارمان از آینده وقوع هر اتفاقی است، آن هم اتفاقهایی که خودمان نقشی در برنامهریزی آن نداریم؛ دلار گران و ریال ارزان میشود، سودی میآید و میرود، سایه جنگ بالای سر پهن میشود، نمیتوانیم برای آیندهای که نیامده پیشبینیهای حداقلی داشته باشیم، در عوض روزمره میشویم، هر روز را برای همان روز زندگی میکنیم؛ این میتواند سناریوی یک جامعهای باشد که رفاه و آرامش ندارد، جامعهای که آینده را گم کرده است. شاید به سختی طعم بهزیستی را تجربه کند، انگار دائما با رنج دست و پنجه نرم میکند. «آدمها هرچقدر بتوانند آینده را پیشبینی کنند و آینده تحت کنترل آنها باشد از منظر روانی وضعیت مساعدتری را تجربه میکنند»؛ این جمله را رییس انجمن روانشناسی اجتماعی ایران گفته بود. از سوی دیگر، هرازگاهی آماری درباره میزان افسردگی و مشکلات اعصاب و روان بین افراد جامعه منتشر میشود. در آخرین مصاحبه مجید صفارینیا، رییس انجمن روانشناسی اجتماعی گفت: «سلامت روان در کشور ما از میانگین جهانی پایینتر است. این روزها اختلال در سلامت روان شامل حال حدود 35درصد جامعه ما شده و این یعنی امروز یکسوم از جمعیت کشور اختلال در سلامت روان یا ناسازگاری با زندگی دارند.» این آمار میتواند زنگ خطر اختلالات روانی در جامعه را به صدا درآورد. با توجه به این شاخصها، سلامت روان در کشور ما از میانگین جهانی پایینتر است. آخرین آمارهایی که داریم به سال ۱۳۹۸ و مطالعات گسترده در آن سالها برمیگردد. در آن سال بهزیستیِ روانشناختی ۳۰درصد از جامعه دچار اختلال بوده، اما باید توجه کرد از سال ۱۳۹۸ تا به امروز اتفاقاتی در کشور ما افتاده است، مانند شیوع ویروس کرونا، اعتراضات اجتماعی، فقر ناشی از تحریمها. همین امروز با مسالهای به نام ابهام ناشی از جنگ مواجه هستیم، این وضعیت ابهامآمیز میتواند ایجاد ناامنی کند، بنابراین احتمال میدهیم این روزها اختلال در سلامت روان شامل حال حدود ۳۵درصد جامعه ما شده باشد و این یعنی امروز یکسوم از جمعیت ما اختلال در سلامت روان یا ناسازگاری با زندگی دارند. البته این وضعیت میتواند برای شهرهای مختلف فرق داشته باشد؛ شهرهایی که محیط زیست بهتر و آب مطلوبتری دارند، وضعیت اشتغال شهروندان و رفاه آنها مناسبتر است یا ازدحام کمتری دارند ممکن است شاخص سلامت روان در آن وضعیت بهتری داشته باشد. اما مساله اینجاست که آیا هیچ راهکار مناسبی برای بهبود این وضعیت در نظر گرفته شده است. وقتی صحبت از اختلالات روانی و رفتاری میشود پای روانشناسان و رواندرمانگران به میان میآید. خدماتی که این افراد ارائه میدهند از نظر مالی به قدری گران است که هر کسی توان استفاده از آن را ندارد. شاید وزارت بهداشت و درمان رقمهایی را به عنوان تعرفه این پزشکان و متخصصان اعلام کند اما واقعیت وقتی عیان میشود که فرد برای دریافت این خدمات به مرکزی مراجعه میکند، آن زمان است که مبلغهای اعلامشده از سوی وزارت بهداشت و درمان بیشتر به یک شوخی تبدیل میشود.
تعرفههایی که با واقعیت همخوانی ندارند
در سال ۱۴۰۳، ویزیت روانپزشک در بخش خصوصی برای متخصص ۱۸۹هزار تومان و برای فوقتخصص روانپزشکی ۲۴۱هزار تومان تعیین شده است. بر این اساس تعرفههای خدمات روانشناسی و مشاوره نیز در مقطع کارشناسی ارشد 321هزار تومان و برای مقطع دکتری 378هزار تومان تعیین شد اما هیچکدام از این تعرفهها در بین هیچیک از این متخصصان رعایت نمیشود. حداقل دریافتی یک فوقتخصص روانپزشکی در بهترین حالت مبلغی بین 500 تا 700هزار تومان است که البته در برخی مواقع این مبلغ به بیش از یک میلیون تومان هم میرسد.
در مورد خدمات روانشناسی و مشاوره ماجرا پیچیدهتر هم میشود. تعرفههای اعلامشده نهتنها مورد تایید افراد متخصص این حوزه نیستند بلکه مبالغ دریافتی از بیماران و مراجعان چندین و چند برابر تعرفههایی بوده که از سوی وزارت بهداشت و درمان اعلام شده است.
در حال حاضر کمترین هزینه مراجعه به یک روانشناس یا مشاور برای 45دقیقه یک میلیون تومان است و البته این مبلغ در بین افرادی که سابقه کار بیشتری دارند به بیش از یک میلیون و ۵۰۰هزار تومان تا 2میلیون و ۵۰۰هزار تومان هم میرسد. حال با این اوصاف، سوال اینجاست که آیا واقعا مردم میتوانند از این خدمات برای بهبود زندگی خود استفاده کنند؟
مساله مهم اینجاست که در حال حاضر مشکلات معیشتی و اقتصادی به اندازهای فزایندهاند که امکان استفاده از این خدمات با چنین مبالغ بالایی را از بسیاری مردم سلب میکند.
آگاهی گسترده اما غیرکاربردی
یونس اکبری، دکتری جامعهشناسی و مدیر گروه مطالعات سلامت مرکز مطالعات و برنامهریزی شهرداری تهران، در این باره به تجارتنیوز گفت: در دنیای امروز، آگاهی درباره مشکلات روانی و روشهای درمانی آنها به طرز بیسابقهای در دسترس است. فضای مجازی، به عنوان یک منبع گسترده اطلاعات، به افراد این امکان را داده که با اختلالات روانی آشنا شوند و روشهای کاهش و درمان آنها را بیاموزند اما سوال مهم این است که چرا با وجود این آگاهی گسترده، بسیاری از افراد هنوز نتوانستهاند بهبود یابند یا از مشکلات روانی خود عبور کنند. وی افزود: یکی از دلایل اصلی این واقعیت، تغییر نیافتن شرایط اجتماعی و اقتصادی زندگی افراد است. جامعهشناسی به ما نشان میدهد که رفتار و انتخابهای فردی به شدت تحت تاثیر شرایط اجتماعی قرار دارد. مردم نمیتوانند به تنهایی و تنها با تکیه بر آگاهی، به تغییرات اساسی در زندگی خود دست یابند. به عبارت دیگر، آگاهی بدون تغییر در زمینههای اجتماعی و اقتصادی ممکن نیست.
یونس اکبری بیان کرد: به عنوان مثال، تصور کنید فردی مشکلات مالی جدی دارد. اگر به او بگویید که باید ذهن خود را غنی کند و به دنبال فرصتهای جدید باشد، اما او در شرایطی است که قادر به تامین نیازهای اولیه خود نیست، این توصیه به چه کار میآید؟ در واقع او در یک وضعیت محدودکننده قرار دارد که مانع از عمل به توصیهها میشود. در این شرایط، آگاهی درباره قدرت ذهنی و توانمندیهای فردی، بدون فراهم کردن زمینههای عملی برای بهرهبرداری از آنها، تنها یک ایده تئوریک باقی میماند.
حمایت اجتماعی در کنار تغییرات اقتصادی
این مدیر گروه سلامت روان شهر تهران بیان کرد: علاوه بر این، بسیاری از افراد با موانع عاطفی و روانی درونی مواجه هستند که به آنها اجازه نمیدهد به راحتی بهبود یابند. این موانع میتواند شامل ترس از تغییر، نبود اعتمادبهنفس یا حتی تجربههای منفی گذشته باشد. حتی اگر افراد بدانند که باید گامهای مثبتی بردارند، ممکن است به خاطر این موانع درونی، از عمل کردن باز بمانند.
وی افزود: باید به این نکته توجه کرد که تغییرات اجتماعی و اقتصادی به تنهایی کافی نیستند. گاهی افراد به حمایت اجتماعی نیاز دارند. این حمایت میتواند از سوی خانواده، دوستان یا حتی جامعه باشد. افرادی که در شرایط سخت اجتماعی قرار دارند، ممکن است در غیاب حمایتهای اجتماعی، توانایی کمتری برای مواجهه با مشکلات خود داشته باشند. بنابراین بهبود شرایط اجتماعی و اقتصادی باید همراه با ایجاد شبکههای حمایتی باشد.
یونس اکبری در ادامه گفت: به عبارتی رسانهها و فضای مجازی نیز میتوانند نقش مهمی در این فرآیند ایفا کنند. به جای تنها ارائه اطلاعات، آنها باید به ترویج فرهنگ حمایت از یکدیگر و ایجاد فضاهای امن برای گفتوگو درباره مشکلات روانی بپردازند. این نوع فرهنگ میتواند به افراد کمک کند تا احساس کنند در مواجهه با مشکلات خود تنها نیستند و میتوانند از تجربیات دیگران بهره ببرند. او در پایان گفت: به طور کلی، برای اینکه افراد بتوانند از مشکلات روانی خود عبور کنند، نیاز به یک رویکرد جامع داریم که هم شامل افزایش آگاهی و هم تغییر در شرایط اجتماعی و اقتصادی باشد. این رویکرد باید به گونهای باشد که افراد را توانمند کند و به آنها اجازه دهد تا نهتنها از اطلاعات موجود بهرهبرداری کرده، بلکه در عمل نیز تغییرات مثبت ایجاد کنند. تنها در این صورت است که آگاهی به یک ابزار واقعی برای بهبود زندگی افراد تبدیل میشود و میتواند به کاهش مشکلات روانی بینجامد.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد