19 - 08 - 2024
فیلمهای ماندگارآلن دلون
فیلمهای «سامورایی»، «عقرب»، «دایره سرخ»، «اسلحه بزرگ»، «سه نفر برای کشتن»، «شوک و ضارب» با بازی «آلن دلون»، با صدای معرکه خسرو خسروشاهی از آثاری هستند که بارها از رسانه ملی پخش شده و بخشی از خاطره مردم ایران از این هنرمند فرانسوی را شکل داده است.
«آقای کلاین»
فیلم «آقای کلاین» روایت سرگردانی و پریشانی انسان در طول یک جنگ خانمانسوز است؛ روایتی شبیه به داستانهای کافکا که در آن مردی در به در به دنبال اثبات هویت حقیقی خود میگردد و از سوی نهادهای اجتماعی پس زده میشود اما این مورد زمانی پیچیده میشود که بدانیم به دست آوردن هویت، اثبات آن و در نهایت بازگشتن به زندگی عادی، تایید جنایت در حق دیگری است.
داستان در فرانسه حکومت ویشی (فرانسه تحت اشغال آلمان نازی) میگذرد. مردی خوشگذران و ثروتمند یک شبه با بزرگترین کابوسش روبهرو میشود و باید نام خود را تبرئه کند و اثبات کند که همه چیز اشتباه است اما موردی اساسی وجود دارد؛ آلمانها به اشتباه تصور میکنند او یهودی است و او را با فرد همنام دیگری اشتباه گرفتهاند و حال باید این را ثابت کند.
بازی آلن دلون در قالب شخصیت اصلی فیلم آقایکلاین یکی از بهترین بازیهای کارنامه او است. او در ظاهر مخصوصا در ابتدای فیلم همان آلن دلون آراسته و خوشپوش همیشگی است اما رفتهرفته جلوههایی از پریشانی در شخصیت او ساخته میشود. دلون به خوبی توانسته این تغییر گام به گام را بازی کند و این نظریه که او صرفا بازیگری خوشچهره است را از بین ببرد.
دو مرد در شهر
دهه ۱۹۷۰ میلادی، دهه خوبی برای آلن دلون بازیگر بود. او پس از درخشش در فیلمهای هنری کارگردانان بزرگ ایتالیایی و البته حضوری درخشان در فیلمهای جنایی کارگردانهای فرانسوی به ویژه ژان پیر ملویل، مسیر ستاره شدن و البته جهانی شدن را پیمود و توانست چند تایی فیلم معرکه را هم در این زمان بازی کند. ضمن اینکه او هنوز بازیگر پرکاری به شمار میرفت و به دلیل همان جنبههای ستارهای خود، مدام با پیشنهادهای مختلف روبهرو میشد. بالاخره او ستاره اول سینمای کشورش بود. در همین ایام بود که دوباره ژوزه جیووانی او را فراخواند تا با یکی از بزرگترین بازیگران تاریخ سینما از نسل گذشته یعنی ژان گابن هم بازی شود. البته این دو قبلا در فیلم دار و دسته سیسیلیها با هم بازی کرده بودند اما کنار هم قرار گرفتن دو ابرستاره از دو نسل مختلف همواره جذاب است. به ویژه اینکه فیلم اشارههای آشکاری به آثار قبلی این دو بازیگر دارد.
دسته سیسیلیها
متاسفانه آنری ورنی فیلمساز قدرنادیدهای در تاریخ سینما است و آن طور که باید به چشم نیامده و از کارهایش تجلیل نشده است. سینما او را همواره تقلیدی از فیلمهای آمریکایی یا بازسازی درجه چندمی از فیلمهای ژان پیر ملویل میدانستند (این مهجور ماندن در کشور ما شکل بیرحمانهای به خود گرفته است)، اما اگر به فیلمهایی مانند ای مثل ایکاروس (I for Icarus) با بازی معرکه ایو مونتان (که در ایران با نام ترور اکران شد) که عملا اشاره به ماجرای ترور جان افکندی رییسجمهور آمریکا و ترورهای پیاپی و البته نافرجام ژنرال دوگل دارد، بیندازید یا همین فیلم دار و دسته سیسیلیها را به تماشا بنشینید متوجه خواهید شد که آنری ورنوی چه کارگردان معرکهای بوده است. آنری ورنوی خوب بلد بود رگ خواب تماشاگر را در اختیار بگیرد و کاری کند که او تا پایان با فیلمش همراه شود. از این منظر او بیشتر به کارگردانان آمریکایی شبیه بود اما چیزی فرانسوی در درون خود داشت که به همان شخصیتپردازی آدمهایش برمیگشت؛ مردان او با وجود تشابه به همپالگیهای آمریکایی خود تمایل دارند که در سایهها بمانند و فقط کار خود را انجام دهند.
نقش رییس خانواده مافیایی را ژان گابن پا به سن گذاشته، نقش جوان سرکش را آلن دلون و نقش کارآگاه پلیس را لینو ونتورا بازی کرده است. داستانی که آنری ورنوی با حضور این سه بازیگر تعریف کرده علاوه بر ایجاد هیجان به مضامینی چون خیانت و وفاداری و البته اخلاق پیوند میخورد.
یک پلیس
ژان پیر ملویل را استاد مسلم درامهای جنایی و پلیسی در سینمای فرانسه و البته جهان نامیدهاند. کارگردانی صاحب سبک که شخصیتهایی معرکه ساخت و داستانی حول آنها چید که هنوز هم در تاریخ سینما نمونهای ندارند و فیلمهای نوآر او بر خلاف نمونههای آمریکایی با ریتمی آرام و البته فضایی به شدت سرد و پر از غم همراه بود که در آن کسی حرفی نمیزند و داستان از طریق تصویر و حاشیه صوتی فیلم جلو میرفت. فیلم یک پلیس آخرین فیلم ژان پیر ملویل در مقام کارگردان است. با توجه به موارد گفته شده در بالا، این فیلم کمی متفاوت از بقیه کارنامه کاری او البته در ژانر جنایی است. گویی این فیلمساز مهم قصد داشته تا چیزی تازه را امتحان کند؛ داستان فیلم بر خلاف شاهکارهای همیشگی او پر فراز و فرود و است نه کمینهگرا و مینیمال. در اینجا دیالوگها نقشی کلیدی در روند پیشبرد داستان دارند. البته که در مضامین و مفاهیم فیلم یک پلیس دقیقا در ادامه کارنامه کاری ژان پیر ملویل قرار میگیرد. آلن دلون در این فیلم در نقش یک پلیس ظاهر شده است. او به خوبی توانسته جنبههای مختلف بازی در نقش این مرد را رنگآمیزی کند و البته ریچارد سرنا در نقش قطب منفی داستان هم به خوبی ایفای نقش کرده است اما آنچه فضای فیلم را میسازد و به اثر سرمایی از جنس کارهای همیشگی ملویل میبخشد، داستان زنی است که خود را در میان دو مرد با دو روحیه مختلف میبیند. نقش این زن را به طرز معرکهای کاترین دنوو بازی کرده است. گرچه آلن دلون با ژان پیر ملویل تاریخچهای دوستداشتنی از همکاریهای مشترک دارد اما این فیلم آخر را باید از آن کاترین دنوو و نقش بینظیر او دانست. عملا بار عاطفی داستان روی دوشهای او است.
ظهر ارغوانی
رنه کلمان را بیشتر با شاهکار بیبدیلش یعنی بازیهای ممنوعه (forbidden games) میشناسند. فیلمی که جایزه اسکار بهترین فیلم خارجیزبان را در سال ۱۹۵۲ میلای دریافت کرد و این فیلمساز فرانسوی را در سطح جهانی به شهرت رساند اما او فیلم معرکه دیگری هم دارد که همین فیلم ظهر ارغوانی است. فیلم بر اساس کتاب آقای ریپلی با استعداد به قلم پاتریشیاهای اسمیت ساخته شده که سالها بعد آنتونی مینگلا با بازی متدیمون و جود لاو و با همین نام کتاب، فیلم دیگری از این کتاب اقتباس کرد.
داستان فیلم و کتاب، داستانی مرد با هوشی است که تلاش دارد از طریق دست زدن به جنایت برای خود در این جهان جایی دست و پا کند اما انگیزههای او به این راحتیها قابل دستهبندی نیست چراکه او از نوعی جنون رنج میبرد که گاهی فقط در وجود آدمهای نابغه یافت میشود. این نبوغ چیزی نیست که به راحتی مهار شود و البته با صاحبش کاری میکند تا فرد به سمت جاهای تاریکی کشیده شود. این داستان در دستان رنه کلمان تبدیل به مواجههای موشکافانه شده که از درون بیمار افراد خبر میدهد. شاید بزرگترین دستاورد فیلمساز، ساختن شخصیتی چندوجهی و البته مهیب باشد که نمیتوان فهمید پشت آن ظاهر جذابش چه چیزی پنهان شده و در افکارش چه میگذرد. این وجه مرموز کاریزمایی به شخصیت بخشیده تا آلن دلون مجبور شود بخش دیگری از تواناییهای بازیگری خود را به اجرا در آورد. آلن دلون به خوبی توانسته نقش این مرد را بازی کند. ظاهر جذاب او و البته وقاری که به نقش داده در تضاد با اعمال شیطانی او قرار میگیرد و همین باعث میشود که حضورش بر پرده سینما ترسناکتر جلوه کند؛ او مردی است که نمیتوان به او خیره نشد و جذاب تصورش نکرد و البته که این خیره شدن نتایج ترسناکی هم در بر خواهد داشت. از سمت دیگر همین جذابیت نقش باعث شده تا مخاطب با این مرد مرموز و همه فنحریف همذاتپنداری کند و دوست نداشته باشد که او توسط قانون دستگیر شود. پس رنه کلمان به خوبی توانسته ضدقهرمان خطرناک خود را ترسیم کند و جنبههای جذاب او را در تقابل با هوش سرشارش و البته کاریزمای شخصیاش در هم آمیزد.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد