28 - 08 - 2024
سه درس کلیدی آمریکا برای اقتصادهای نوظهور
«جهانصنعت»- مدل نوآوری ایالاتمتحده از دیرباز تاکنون مورد توجه زیادی بوده است؛ از کسبوکارهای کوچک در سیلیکون ولی گرفته تا موسسات و آزمایشگاههای تحقیقاتی در دانشگاههای معتبر، همگی از جمله مواردی بوده که به طور مداوم روی فناوریهای نوآورانه کار کرده و در این راستا نهتنها ماهیت صنایع را تغییر داده، بلکه باعث تحول در سبک زندگی نیز شده است.
شاید به همین خاطر هم هست که همچنان ایالاتمتحده آمریکا از نظر تعداد گواهیهای ثبت اختراع به ازای هر نفر و همچنین اهمیت این اختراعات در سطح جهان پیشتاز است.
در این رابطه طبق گزارشی که هفته گذشته بانک جهانی منتشر کرده است، کشورهای در حال توسعه و کشورهای با درآمد متوسط که به دنبال افزایش رشد و توسعه اقتصادی هستند، اغلب سعی میکنند از مدل درآمدزایی آمریکایی الهام بگیرند؛ مدلی که سه درس مهم در دل خود داشته و میتواند برای کشورهای در حال توسعه از منظر اقتصادی مفید باشد.
درس اول: بزرگ فکر کنید
درس اول این است که نوآوری امروز نه توسط بنگاههای کوچک، بلکه توسط شرکتهای بزرگ در حال محقق شدن است. در این میان روایت سنتی نوآوری آمریکا، شامل ایده تخریب خلاق است که توسط جوزف شومپیتر تئوریزه شده است. در این مدل شرکتهای تازهتاسیس، بنگاههای کوچک و مخترعان به صورت انفرادی نقش اساسی را ایفا میکردند. به عنوان مثال میتوان به تصویر یک کارآفرین تنها در پارکینگ یک خانه که با ایدههای انقلابی و جذاب دست و پنجه نرم میکند، توجه کرد.
با این حال چنین مدلی دیگر منسوخ شده و کارایی خود را از دست داده است چراکه در راس نوآوری و پیشرفت فناوری، ما شرکتهایی را مشاهده میکنیم که از منظر منابع و نیروی انسانی در سطح گسترده در حال فعالیت هستند.به همین دلیل هم هست که کارشناسان معتقدند چشمانداز نوآوری در ایالاتمتحده تغییر کرده است.
یعنی از فضایی که تحت تسلط مخترعین فردی بوده، حالا به شرکتهای بزرگ با تعداد قابلتوجهی از گواهیهای ثبت اختراع تبدیل شده است. در واقع چنین تغییری منعکسکننده پیچیدگی فزاینده فناوریهای مدرن است که نیاز به سرمایهگذاری و تخصص قابلتوجهی دارد؛ امری که اکنون کارآفرینان فردی اغلب فاقد آن هستند.
البته لازم به ذکر است که این تغییر علاوه بر مزایا در دل خود معایبی را نیز در بردارد. به طور مثال شرکتهای بزرگ میتوانند از منابع خود برای سرمایهگذاری در تحقیق و توسعه استفاده کنند؛ امری که منجر به نوآوری سریعتر و پذیرش گستردهتر فناوریهای جدید میشود. آنها همچنین میتوانند استعدادهای برتر را جذب و حفظ کرده و فرهنگ نوآوری را در سازمان خود پرورش دهند. با این حال، این تغییر میتواند منجر به تمرکز قدرت بازار و خفه کردن رقابت شود. در واقع تسلط شرکتهای بزرگ میتواند موانعی برای ورود بازیگران جدید ایجاد کند و به طور بالقوه باعث کندی نوآوری کلی شود.
درس دوم: جذب و پرورش استعدادها
در بخشی از گزارش بانک جهانی آمده است: ایالاتمتحده گامهای بلندی در توسعه و پاداش دادن به مهارتهای نیروی کار برداشته است. بیش از یکسوم رشد در ایالاتمتحده که بین سالهای 1960 تا 2010 رخ داده، به کاهش تبعیض نژادی و جنسیتی در آموزش و بازار کار نسبت داده میشود. علاوه بر این، بخشهای فناوری در ایالاتمتحده با تمرکز بالایی از مخترعان مهاجر از 1880 میلادی به این سو استقبال و حمایت کرده است.
به همین دلیل است که کارشناسان معتقدند کشورهای با درآمد متوسط برای افزایش رشد و توسعه نیاز مبرمی به گسترش و دسترسی به مهارتهای اساسی دارند. به عنوان مثال آنها همزمان با اینکه لازم است تعداد بیشتری از دانشآموزان در مقطع متوسطه را حمایت کرده و مخزن استعدادها را گسترش دهند، باید در پاداش دادن به استعدادها به خصوص از میان افرادی که جزئی از خانوارهای کمدرآمد هستند، اقدامات ویژهای انجام دهند.
این موضوع در حالی مطرح میشود که کسب مهارتهای پیشرفته معمولا کاری پرهزینه بوده و افرادی که در این زمینه سرمایهگذاری میکنند، انتظار دریافت سودهای قابلتوجهی را دارند. در چنین شرایطی پاداشها و سودهای قابل توجه معمولا برای افراد نخبه در کشورهای در حال توسعه کمتر یافت میشود به طوری که آمارها نشان داده در کشورهای با درآمد متوسط 10درصد از کارگران بسیار ماهر به اروپای غربی و آمریکا مهاجرت میکنند.
البته در این میان هر چند که مهاجرت افراد مستعد و ماهر برای کشور مبدا مطلوب نیست اما برخی کشورها تلاش میکنند تا از ظرفیت چنین افرادی استفاده کرده و آنها را به عنوان منبعی در جهت دریافت فناوری و مهارتهای پیشرفته به خصوص در امر آموزش نیروهای کار داخلی و نیز مشاوره استفاده کنند. درس سوم، ایجاد بازاری برای انتشار نوآوری
در همین رابطه فارغ از دو درس اول برای اقتصادهای در حال توسعه، درس سومی نیز وجود دارد که از اهمیت قابل ملاحظهای برخوردار است؛ اینکه بازار ثانویه نوآوریها مانند فروش مجدد ثبت اختراع یا صدور مجوزها به اندازه خود نوآوری مهم تلقی میشود. به عنوان مثال در ایالاتمتحده این بازار ثانویه در بازههای زمانی مختلف یعنی از 1870 به این سو نقش بزرگی را در برداشتن موانع کسبوکار مخترعان و ارائه خدمات به آنها ارائه کرده است. این در حالی است که چنین بازارهایی برای انتشار نوآوریهای جهانی در کشورهای با درآمد متوسط توسعه نیافتهاند؛ به طوری که گزارش جدید توسعه جهانی تاکید دارد که کمتر از 10درصد از شرکتها در کشورهای با درآمد متوسط مانند جمهوری عربی مصر، هند و تونس از فناوری دارای مجوز استفاده میکنند. حتی در اقتصادهای تا حدودی ثروتمندتر، مانند کرواسی و ترکیه، تنها 20درصد از شرکتها درگیر صدور
مجوز هستند.
بنابراین تحلیلگران معتقدند انتشار نوآوری مستلزم سیاستهای عمومی است که رقابت را ترویج، از مالکیت معنوی محافظت و دسترسی به سرمایه را برای سرمایهگذاریهای نوآورانه باز میکند. این شامل سادهسازی مقررات، پرورش فرهنگ شفافیت و پاسخگویی و تضمین شرایط بازی برابر برای همه بازیگران، شرکتکنندگان و همچنین مدیران است.
در چنین شرایطی کشورهای با درآمد متوسط امروزی با چالشهایی بسیار وحشتناکتر از ایالاتمتحده در زمانی که کشوری با درآمد متوسط بود مواجه هستند از جمله پیری جمعیت، بدهیهای بالا و تغییرات آب و هوایی. با این حال پیشرفت هنوز در دسترس آنها قرار دارد زیرا مسیر طی شده توسط کشورهای پیشرفته و استفاده از تجربیات آنها میتوان گامی کلیدی در عبور از اقتصادهای در حال توسعه به سمت کسب درآمد و ثروت بیشتر باشد.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد