16 - 09 - 2024
زخم کاری؛ پایان باز برای تداوم
فصل سوم سریال «زخم کاری» همانگونه که انتظار میرفت، در بیخبری به پایان رسید. ضعفهای متعدد ساختار روایی و منطق دراماتیک کار سبب شد تا این فصل نیز مانند سری دوم نتواند موفقیتهای فصل نخست را تکرار کند. حالا و در حالی که گمان برده میشد صاحبان اثر متوجه این عقبگرد خود شدهاند خبر میرسد که کمر همت بستهاند تا فصل چهارم زخم کاری را جلوی دوربین ببرند. استاندارد رایج دنبالهسازی در بسیاری از کشورهای صاحب صنعت سینما بر این منوال است که آنها با توجه به نیاز و ظرفیت قصه، جاسازیهای نقاط عطف در پروسه داستانی و البته عطش مخاطبان، نسبت به تولید فصول بعدی یک اثر موفق همت میکنند. البته این پارامترها، به تنهایی مکفی نیست و استودیوها، موارد دیگری چون تهیه بودجه و وجود تضمینهایی مبنی بر بازگشت سرمایه، پروسه سختافزاری تولید و… را هم در نظر میگیرند تا در نهایت، تصمیم غالب جمعی حرفهای، بر این میشود دنباله یک سریال یا فیلم موفق، ساخته شود. در ایران اما این استانداردها، بیشتر تابع نظر تهیهکننده و کارگردان یک اثر موفق است و به همین دلیل، عمده این تجارب، آثار چندان موفقی از آب درنمیآیند چراکه به جای احساس نیاز فنی، مواردی چون برندینگ سریال و چهرههای محبوبی که در آن اثر به ایفای نقش پرداختهاند، به عنوان اصلی واحد در نظر گرفته شده و صاحبان کار، تقریبا با همین پشتوانه، تصمیم به ساخت یک دنباله میگیرند که طبیعتا نمیتوانند موفقیتهایی را به دست آورند. فصل سوم زخم کاری، در نتیجه همین فرآیند به مرحله تولید رسیده است؛ داستانی شبهمافیایی در جامعه در حال گذار ایران که فصل نخست آن، به دلیل جنس روابط مطرحشده، توانست اقبال نسبتا خوبی را متوجه خود کند. این یک ضعف اساسی است که صاحبان اثر، شاید تصور نمیکردند که اثر آنها تا اندازهای بگیرد که آنها بخواهند روزی برای آن دنبالهای بسازند وگرنه شاید داستان را به آن شکل تمام نمیکردند. در فصل سوم مانند فصل دوم، آنچه بیش از هر عنصر دیگری، نارسایی ایجاد کرده، نبود قطبیتی داستانی در مسیر قوام درام است. در فصل نخست، جنگ بر سر رسیدن به قطبیت از سوی چند کاراکتر بود. برخی از این کاراکترها در رقابتی مافیایی حذف شدند و آنهایی که ماندند تا قسمت پایانی، برای بقا با هم جنگیدند تا عرصه را به نفع رقیب خالی نکنند؛ دوئلی جانانه شکل گرفت. در فصل دوم، ساحت درام از چنین عناصری خالی شد و قافیه به نفع جریان هوچیگر تغییر پیدا کرد. در این فصل، موازنه قدرت، به خوبی ترسیم نشد و آنچه ماند، روندی تکقطبی از سوی شخصیتی بود که نمیتوانست تعلیق و جذابیتی را صادر کند. در واقع داستان برای فصول دوم و سوم خود نتوانست برای دو خلأ قدرت و عشق که در فصل نخست تمام شد، جایگزینی داشته باشد و به همین دلیل، صحنه خالی از داستانگویی بوده و طبیعی است که در چنین مواجههای، رابطه، قوام، ساختار و عمقی پیدا نمیکند. حالا در چنین وضعیتی، صحبتهایی رسمی از تولید فصل چهارم این سریال به میان آمده است که شگفتی فراوانی به همراه دارد. وقتی سریال نتوانسته در فرآیند داستانی، موفقیتی داشته باشد و آن جریانسازی که در قسمت اول خود ایجاد کرد را در فصول دوم و سوم ندید، چگونه و با چه استدلال و اساسا ضرورتی میخواهد به سمت تولید فصل چهارم برود؟ در آسیبشناسی عدم موفقیت یکی از برندهای مهم سریالسازی چند سال اخیر کشور، نباید تنها به بعد آورده مالی قضیه اکتفا کنیم. مهدویان با ساخت فصل نخست این سریال، در اوج شهرت قرار گرفت که پس از آن نتوانست دیگر آن موقعیت را تکرار کند. سینمایی مرد بازنده را با الگوبرداری مستقیم از زخم کاری ساخت، اما توفیق چندانی به دست نیاورد. در روند تولید فیلم کت چرمی که باز گرتهبرداری آشکاری از زخم کاری بود و سریال سقوط نیز نقشی مهم داشت که این دو کار نیز چندان دیده نشدند و البته شیشلیک او نیز تا امروز نتوانسته به روی پرده بیاید. احساس میشود این ناترازی، تاثیر روانی مستقیمی برای سوق دادن کارگردان به سمت تولید فصول دوم، سوم و حالا چهارم سریالی که شهرت فراوانی نزد مخاطب عام برایش به ارمغان آورد، داشته است و وی شاید بدون لحاظ کردن قواعد بازی، دست به تولید فصل دوم و سوم زخم کاری زد که تا امروز، انتقادهای بسیاری از سوی مخاطبان وفادار به این برند به همراه داشته است. گویی این کارگردان مستعد و خوشقریحه، سرگذشت سریال شهرزاد که هژمونی بهمراتب گستردهتری نسبت به زخم کاری ایجاد کرد را ندید.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد