20 - 09 - 2024
روایت شنیدنی فریدون جیرانی از داریوش مهرجویی
فریدون جیرانی معتقد است: داریوش مهرجویی بعد از توقیف «سنتوری» فقط برای زنده بودن در جامعهای که از حالت تعادل خارج شده بود، فیلم ساخت. فریدون جیرانی- کارگردان سینما- در مراسمی که شامگاه ۲۷ شهریورماه در آخرین روز هفته پاسداشت روز ملی سینما در خانه هنرمندان ایران به بهانه نکوداشت داریوش مهرجویی و کیومرث پوراحمد برگزار شد، متنی را خواند که در آن به دورههای مختلف فیلمسازی مهرجویی اشاره کرده بود. متن کامل این یادداشت که شامل نگاهی متفاوت به زندگی و سبک کاری مهرجویی میشود و در اختیار ایسنا قرار گرفته، به شرح زیر است:
«داریوش مهرجویی در ۱۷ آذر ۱۳۱۸ متولد شد. پدرش از ۱۵سالگی بعد از مرگ پدربزرگش از اصفهان از خانه پدری به تهران آمد. پدرش همه حرفهها را در تهران تجربه کرد و به قول مهرجویی آدم خودساختهای بود و همین پدر که حسابدار خوبی هم بود روی مهرجویی نوجوان تاثیر گذاشت. پدر مهرجویی با اینکه ساز نمیزد اما با نتهای موسیقی آشنا بود و در خانهاش سنتور بود. پدر با آنکه تا اواسط دبیرستان بیشتر درس نخوانده بود اما کتابخانه کوچکی داشت. در این کتابخانه کتاب «قرارداد اجتماعی» ژان ژاک روسو بود، «بینوایان» بود، بالزاک بود، حجازی و دشتی بود اما هدایت نبود. این کتابها، مهرجویی نوجوان را جذب نکرد. پنجم دبستان بود که خبر مرگ (صادق) هدایت را شنید و کنجکاو شد که بیشتر هدایت را بشناسد. دنبال کتاب هدایت در مغازه خرازیفروشی سرِ درخونگاه گشت؛ مغازهای که کتاب را شبی یک قِران امانت میداد. در این خرازی کتابی از هدایت پیدا نکرد. بعدا پیدا کرد. سنتوری که در خانه بود باعث شد موسیقی را با نواختن سنتور آغاز کند. دو ماه کلاس سنتور رفت و نواختن سنتور را یاد گرفت اما کمکم احساس کرد موسیقی ایرانی و نواختن سنتور برای او کافی نیست. از طریق برنامه رادیویی پرتوی، مجله موسیقی و کتابهای سعدی حسنی به موسیقی کلاسیک علاقهمند شد اما فضای مذهبی خانه به خاطر مادربزرگ نگذاشت این علاقه رشد کند. آنها ساکن گذر «وزیردفتر» بودند که کنارش چند مسجد و حسینیه بود و مادربزرگ به مسجد و حسینیه میرفت. مهرجویی موسیقی را رها نکرد. در کلاسهای شبانه هنرستان عالی موسیقی اسم نوشت. او بیشتر شبها در آنجا میماند تا از پیانو استفاده کند. بعد به کلاسهای هوشنگ استوار رفت که مُدرس موسیقی بود. نوازنده پیانو بود و یکی از برجستهترین آهنگسازان موسیقی سمفونیک.
آرزوی مهرجویی در این دوره این بود که رهبر ارکستر شود اما چند سال بعد فهمید بنا به دلایلی تحقق این آرزو امکانپذیر نیست و اساسا موسیقی به تنهایی جوابگوی نیاز او نیست. اولین فیلمی که دید و رویش تاثیر گذاشت یک فیلم موزیکال رنگی آلمانی بود. همین موزیکال همراه عشقش به موسیقی، علاقهمندش کرد به فیلمهای موزیکال فرد آستر، جینجر راجرز و جین کلی. محبوبش شد «مهرویان شناگر» با شرکت استر ویلیامز. تغییر نگاهش به سینما با دو اتفاق مهم توأم شد؛ اول برنامههای سینما کلوب آشتیانی و کاووسی بود و دیدن فیلمهای این سینما کلوپها در سینماهای سعدی و دیانا. دوم دیدن «دزد دوچرخه» به زبان اصلی با میاننویس فارسی. «دزد دوچرخه» اولین تلنگر حسی و فکری برای او بود.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد